مساله اعتیاد یکی از آسیبهای حاشیهنشینی است که با دیگر آسیبهای آن نیز بستگی دارد و نیازمند توجه بیشتری است. تدوین سیاست برای درمان حاشیهنشینی و پیشگیری از آن نیازمند دانشی عمیق در علوم انسانی مختلف است و باید با توجه به دو نوع حاشیهنشین بومی و نابومی تدوین شود.
حاشیهنشینی، چالش بزرگی است که چارهاش نیازمند اراده همگانی است. حاشیهنشینی آسیبهای بسیاری دارد. بزرگترین معضل آن سستی نظام خانواده است و مساله اعتیاد از دیگر آسیبهای آن بوده که خود مشکلات عمده دیگری را ایجاد میکند.
بسیاری از نهادهای عمومی و خصوصی برای حل این چالش به تکاپو افتادهاند اما هنوز موفقیتی بدست نیامده است. رسیدن و دست یافتن به نظام سیاست، راهبرد و راهکار برای پیشگیری و درمان حاشیهنشینی در کشور، نیازمند دانش نظری عمیق در موضوعهای گوناگون علوم انسانی مانند «مدیریت»، «جامعهشناسی» و «روانشناسی» است.
در این راستا، همراهی حکومت و مردم در همه مراحل ضروریست. بدون شک، عزم دولت برای حل این مساله لازم است و باید این مهم را پیوسته از دولت مطالبه کرد. حل این مساله در گروی «امید» و «اعتماد» مردم است؛ زیرا بدون این دو ویژگی، مردم به سیاستهای حکومتی و دولتی سوءظن دارند و در اجرای آن همراه نمیشوند. از طرفی همراهی مردم و برطرف کردن مشکلات موجود با حل مساله معتاد متجاهر و ایجاد اشتغال برای معتادان، میتواند بسیار اثرگذار باشد.
مهاجرت از روستا و شهرهای کوچک به حاشیه شهرهای بزرگ (مهاجرت قهقری) و مهاجرت از «مرکز شهر» به حاشیه شهر (مهاجرت معکوس) حاشیهنشینی را ایجاد میکنندکلان سیاست حاشیهنشینی
مساله حاشیهنشینی کلانشهرها و شهرهای بزرگ، ریشه در «مهاجرت» دارد. مهاجرت از روستا و شهرهای کوچک به حاشیه شهرهای بزرگ (مهاجرت قهقری) و مهاجرت از «مرکز شهر» به حاشیه شهر (مهاجرت معکوس) حاشیهنشینی را ایجاد میکنند.
دو نوع حاشیهنشینی بومی و نابومی وجود دارد. بومیان آنهایی هستند که در حاشیه شهر به دنیا آمدند و نسلهای قبلشان به حاشیه شهر مهاجرت کردند و وابستگی به مبدأ ندارند. اما حاشیهنشینان نابومی همچنان به به مبدأ وابستگی و تعلق دارند. به همین علت، «امکان بازگشت» به مبدأ در آنها وجود دارد. در مورد این دو نوع حاشیهنشینی نباید «سیاست» یکسان به کار برد و با توجه به شرایط و ابعاد، باید سیاست متناسب با آن در نظر گرفته شود.
در مورد گونه دوم، باید سیاست مهاجرت معکوس را پیاده کرد و آنها را با برنامهریزی به مبدا بازگرداند. در کلان سیاست حاشیهنشینی، باید سه شاخص «میل» به مهاجرت، «استعداد» مهاجرت و «ظرفیت» حاشیهنشینی را برای مردم روستا و شهرهای کوچک بررسی کرد.
راهبردهای توقف مهاجرت و مهاجرت معکوس
خرده سیاست و راهبردهایی در راستای توقف یا کاهش مهاجرت و افزایش میل به بازگشت نیاز است:
۱. افزایش جاذبه و کاهش دافعه مبادی با رفع مشکل اشتغال و معضل منزلت.
۲. ایجاد فناوریهای پیشرفته سازگار با بوم.
۳. «توانمندسازی» احیا و توسعه هنرهای بومی.
۴. سیاست «احساس تبعیضزدایی» که ریشه در «تربیت» دارد.
۵. نقش «رسانه» در زندهکردن ارزشهای «استقلال»، «تولید» و «قناعت» و همچنین نمایش مزیتها و فرصتهای زندگی در مبادی و نمایش دشواریها و تهدیدهای حاشیهنشینی.
۶. «روستاییسازی» آموزشوپرورش در راستای روستایی ماندن روستاها با استفاده از «تربیت» مناسب و متناسب محیط روستاها.
سیاست «ادغام»
در گونه بومی حاشیهنشینی که در آن امکان بازگشت به علت عدم وابستگی وجود ندارد، باید سیاست ادغام در شهر و یا «الحاق» به شهر در دستور کار قرار گیرد. از جمله سیاستهای ادغام عبارت اند از:
الف _ عادیسازی: در سیاست عادیسازی، نهادهای دولتی و خصوصی متعارف شهری مانند دفاتر ثبت احوال و اسناد، پیشخوان دولت و بانکها، در مناطق حاشیهنشین بنیانگذاری شده یا به این مناطق منتقل میشود. رفتوآمد اقشار مختلف از نقاط مختلف شهر آبادانی اقتصادی و فرهنگی در این مناطق به دنبال دارد. بدین ترتیب، این مناطق از انزوا خارج شده و تفاوت آن با سایر مناطق شهر تا حدودی کم رنگ میشود.
ب _ ازدواج: بهرهگیری از «نظام خانواده» و همچنین استفاده از نهاد «مسجد» و «روحانیت» یکی از سیاستهای ادغام است. با پیوند زناشویی میان حاشیهنشینان و شهرنشینان به شرط «هم تایی» میتوان پدیده ذهنی _ عینی «مرکز_حاشیه» و «اختلاف طبقاتی» را در جامعه کم رنگ کرد.
ج _ خواهرخواندگی: در راستای سیاست ادغام میتوان از سیاست «خواهرخواندگی» مناطق فرادست و فرودست که مبتنی بر مشارکت فعال مردم است، بهره برد. در این سیاست، دو محله فرادست و فرودست، به مواجه، تعامل و ارتباطات منجر به صمیمیت، میپردازند، برنامههای مشترکی برگزار میکنند و راهبردهایی را برای «انسجام» به کار میبرند.
د _ توانمندسازی اقتصادی و اجتماعی _ فرهنگی: ادغام نشدن حاشیهنشینان در شهر دلایل اقتصادی و شاید اجتماعی-فرهنگی دارد. در این راستا، باید حاشیهنشینان بومی را از نظر اقتصادی و همچنین فرهنگی-اجتماعی با شهر و زندگی شهری «سازگار» کرد و آنان را در این موارد توانمند ساخت.
بزرگترین معضل در بسیاری از حاشیهنشینیها نابودی یا سستی «نظام خانواده» استآسیبهای حاشیهنشینی
بزرگترین معضل در بسیاری از حاشیهنشینیها نابودی یا سستی «نظام خانواده» است که خود معلول برخی از علتهاست. از آسیبهای حاشیهنشینی میتوان به فقر، قاچاق، نزاع، خشونت، کودکان کار و «اعتیاد» اشاره کرد. در این میان، اعتیاد با دیگر آسیبها هم بستگی دارد و نیازمند توجه و چارهاندیشی بیشتری است.
سیاست همراه کردن مردم برای ترک پایدار اعتیاد باید در دستور کار قرار گیرد و تبدیل به دغدغه مردم شود. همچنین باید مردم را با آسیبهای اعتیاد به ویژه «تجمع معتاد متجاهر» در جامعه آگاه کرد.
به عنوان راهبردی ارزنده در راستای سیاست همراه کردن مردم، میتوان آنها را به سوی زندانها، تیمارستانها و پردیسهای سلامت (کمپهای ترک اعتیاد) کشاند و «امکانات» چنین دیدارها و عیادتهای مردمی را در این نهادها نیز ایجاد کرد که به طور ویژه در پردیسهای سلامت برای معتادان «هویت بخش» و «حرمتزا» است و «اراده» آنان را برای ترک پایدار افزایش میدهد و آنان را برای بازگشت همیشگی به جامعه و زندگی سالم اجتماعی آماده میکند.
از آسیبهای حاشیهنشینی میتوان به فقر، قاچاق، نزاع، خشونت، کودکان کار و «اعتیاد» اشاره کرداشتغال محترمانه و ترک پایدار اعتیاد
برخی از مناطق مانند «دروازه غار» با چالش بسیار آسیبزای «تجمع معتاد متجاهر» روبروست که چهره زشت و زننده دارد که خود موجب افزایش اعتیاد میشود؛ زیرا «قبح» آن را بیشتر میشکند، «جرأت» معتادان را نیز افزایش میدهد و برای بینندگان و رهگذران و به ویژه کودکان، نوجوانان و جوانان از وجوه گوناگون، بسیار خطرناک بوده و دستکم، روان آزارست.
در راستای حل مساله «تجمع معتاد متجاهر» و به ویژه برای ترک پایدار اعتیاد، «اشتغال» از جایگاهی بنیادین برخوردارست. در چرخه ترک پایدار اعتیاد، اشتغال محترمانه معتاد، بعد یا به هنگام ترک، بسیار مهم است و زمینهساز هویتبخشی به معتاد در راستای روحیهیابی او برای ترک پایدار و بازگشت به جامعه میشود.
معتادان دروازه غار که بیشترشان کارتن خوابند، به کار زباله جمعکنی مشغولند. کار تجمیع و تفکیک زباله برای «محیط زیست» و حتی اقتصاد مفید است. از این رو، میتوان با رسمی کردن این کار، شغل کاذب آنها را مشروعیت داد و یکی از پردیسهای سلامت را بهگونهای ساماندهی کرد که این کار در آن انجامپذیر باشد.
مساله حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ، آسیبهای بسیاری در جامعه به دنبال دارد. از جمله معضلهای مهم مربوط به آن، سستی و یا نابودی نظام خانواده و مساله اعتیاد است. در زمینه حاشیهنشینهای نابومی، راهبردها باید به کاهش جاذبهها و افزایش دافعههای مقصد و بالعکس افزایش جاذبهها و کاهش دافعههای مبدأ، منجر شود.
در زمینه حاشیهنشینهای بومی نیز سیاست ادغام بسیار راهگشا خواهد بود. به علاوه، افزایش اعتماد حاشیهنشینان و سایر افراد جامعه نسبت به سیاستگذاران برای همراهی بیشتر مردم ضروری است. همچنین با حل مساله معتاد متجاهر و ایجاد اشتغال محترمانه و ترک اعتیاد پایدار میتوان بسیاری از معضلات مربوط به حاشیهنشینی را کاهش داد.
نظر شما