به گزاش روز شنبه ایرنا، اندیشکده «والدای» روسیه در مقاله ای با عنوان: «اندیشه سیاست خارجی شی جینپینگ و همکاری چین-روسیه» می نویسد: روابط نزدیک دوجانبه بین چین و روسیه یکی از مهمترین ویژگی های تکامل تدریجی نظم روابط بین الملل در ابتدای قرن ۲۱ است بطوری که تغییر نظم بین المللی حوزه های جدیدی را برای همکاری این دو کشور پدید می آورد.
در ادامه این مقاله آمده است : امروزه، سیاستمداران و محققان جمهوری خلق چین از "تغییر بزرگی که در یک قرن اخیر دیده نشده" صحبت می کنند. اندیشه سیاست خارجی شی جینپینگ در واقع اصل دیپلماسی مدرن چینی است.
یوگنی ادینوکوف، استاد مرکز مطالعات شمال شرق آسیا دانشگاه جیلین تهیه کننده این مقاله می نویسد: به طور کلی، افکار سیاست خارجی شی جینپینگ را می توان به دو سطح تقسیم کرد: منطق تصمیم گیری و عملکرد سیاسی. رئیس جمهور چین در سطح منطق تصمیم گیری تاکید می کند که رهبری حزب کمونیست پشتوانه اساسی دیپلماسی چین است و اتخاذ تصمیمات مهم دیپلماتیک توسط چین باید توسط کمیته مرکزی حزب کمونیست چین به عنوان بخشی از یک برنامه ریزی واحد ترویج شود. در عین حال، این تفکر بر این واقعیت تأکید دارد که دیپلماسی کشور باید در خدمت احیای ملت چین باشد.
در سطح عمل سیاسی، به ویژه هنگامی که صحبت از درک چین از نظم بین المللی کنونی می شود، اندیشه سیاست خارجی شی جینپینگ از سه مفهوم اصلی تشکیل شده است.
اولین مورد، دیپلماسی قدرت بزرگ با ویژگی های چینی است. چین بر ماهیت غیر تقابلی - به نوبه خود - روابط چین و آمریکا، ثبات روابط چین و اروپا و امکان همکاری در روابط چین و روسیه تاکید می کند. با این حال، ایالات متحده چین را رقیب اصلی خود می داند. بنابراین، هدف اصلی پکن حفظ روابط دوجانبه است و در تعامل با اروپا، توجه بر این واقعیت متمرکز است که هر دو طرف باید به توسعه روابط اقتصادی و فرهنگی پایدار و قابل پیش بینی ادامه دهند و در عین حال تعامل بین بازارها را تسهیل کنند.
همکاری چین و روسیه به عنوان دو شریک و نه متحد، در واقع انعطاف پذیری و فضا را برای تنظیم روابط بین پکن و مسکو به حداکثر می رساند. در عین حال، دو کشور اذعان دارند که "دوستی هیچ مرزی ندارد و هیچ منطقه ممنوعه ای در همکاری وجود ندارد" و "علیه دولت های ثالث نیست". بنابراین، با وجود مشکلات همکاری اقتصادی چین و روسیه تحت تأثیر تحریم های غرب و شرایط بین المللی، پکن همچنان روابط چین و روسیه را به عنوان "الگوی کلاسیک روابط قدرت های بزرگ" می داند.
دوم «جامعه با سرنوشت مشترک برای بشریت» است. نخبگان سیاسی معتقدند که با افزایش قدرت ترکیبی چین، پکن قادر خواهد بود نفوذ بیشتری بر نهادهای بین المللی اعمال کند. بنابراین، رهبری شی جینپینگ چارچوب های همکاری متعددی از جمله ابتکار کمربند و جاده و بانک سرمایه گذاری زیرساخت آسیا (AIIB) تحت انجمن سرنوشت مشترک برای جامعه بشری را پیشنهاد کرد، کشورها می توانند وابستگی متقابل موثرتری برای معکوس کردن بازی حاصل جمع صفر و امنیت ایجاد کنند.
سوم روابط بین المللی از نوع جدید به گفته شی جینپینگ، روابط بین دولتی موجود، به ویژه بین دولت های بزرگ، برای چالش های جدید قرن بیست و یکم مناسب نیست. بنابراین، ایجاد «مفهوم امنیت مشترک و پایدار» ضروری است. رئیس جمهور چین در مقایسه با دیگر رهبران چین، مشارکت فعال این کشور در حکمرانی جهانی را منبع مهم مشروعیت در نظام بین المللی می داند. در نتیجه، پکن نگرش فعال تری نسبت به مسائل جهانی نشان می دهد. چین توجه زیادی به توسعه قوانین در زمینه حکمرانی بین المللی جدید از جمله فضای سایبری، قطب شمال و فناوری های دیجیتال دارد.
تغییر نظم بین المللی: عناصر و تکامل
محققان روابط بین الملل معمولاً بر سه عنصر کلیدی در ایجاد نظم بین المللی تأکید می کنند: ساختار قدرت، ایده راهنما و نهادهای بین المللی. از این منظر، متوجه میشویم که نظم بینالمللی سالهای اخیر در تمامی عناصر دچار تحولی شتابان شده است:
اول، یک دوقطبی پیچیده در ساختار قدرت در حال شکل گیری است. ایالات متحده چین را به عنوان تنها کشوری می بیند که قادر است سلطه واشنگتن را در آینده به طور سیستمی به چالش بکشد. اما در عین حال پیوندهای پیچیده ای در حوزه اقتصادی، سیاسی و امنیتی بین این دو وجود دارد.
با توجه به این موضوع، دو نظام سلسله مراتبی در منطقه آسیا و اقیانوسیه پدید آمد: یک سیستم امنیتی با مرکزیت ایالات متحده و یک سیستم اقتصادی با مرکزیت چین. اکثریت قریب به اتفاق کشورهای متوسط و کوچک همزمان با ایالات متحده و چین روابط نزدیک دارند و نمی خواهند "طرفی خاص را انتخاب کنند . «تعامل و پوشش» (Engagement + Hedging) نیز همچنان یک انتخاب سیاست بلندمدت برای اکثر کشورهای آسیا و اقیانوسیه خواهد بود.
در این روند، ثبات روابط روسیه و چین برای چین بسیار مهم است. ۴۰۰۰ کیلومتر مرز مشترک پایه اساسی ثبات چین و همچنین پشتوانه استراتژیک روسیه است.
ثانیاً باید به تغییر در ایده پیشرو اشاره کرد که در دو جنبه منعکس می شود. اصل جدایی منافع سیاسی و اقتصادی از دیرباز سنگ بنای اصلی توسعه روابط بین دولتی در منطقه اوراسیا بوده است. اما با تشدید رقابت چین و آمریکا و روسیه و آمریکا، این مفهوم شروع به فروپاشی کرد. ایالا ت متحده از عوارض گمرکی، تحریم ها و حتی محاصره فناوری به عنوان سلاحی جدی علیه رقبا استفاده می کند. این وضعیت که بیشتر پس از فوریه ۲۰۲۲ آشکار شد، برای بازار جهانی و زنجیرههای ارزش بسیار بیثباتکننده است. در حوزه همکاری قدرتهای بزرگ، تأثیر همکاری در واکنش به تغییرات آب و هوا در حال افزایش است. چین، ایالات متحده و روسیه قبلاً اسناد سیاستی در این زمینه صادر کرده اند. مشکل آب و هوا و توسعه سبز در حال تبدیل شدن به یکی از مفاهیم غالب است که تأثیر مهمی بر همکاری های اقتصادی و انرژی خواهد داشت.
ثالثاً، با افزایش جمعی بازارهای نوظهور، و همچنین افزایش نفوذ چین بر حاکمیت بینالمللی، نهادهای همکاری چندجانبه و ظهور رقابت بین آنها متنوعتر شده است. به عنوان مثال، در شرق آسیا، هم طرح کمربند و جاده توسعه یافته توسط پکن و هم طرح هایی مثل «چارچوب اقتصادی هند و اقیانوسیه (IPEF ) و یا طرح B۳W به عنوان یک ابتکار اقتصادی در نظر گرفته شده توسط ایالات متحده برای جایگزینی کمربند چین طراحی شده است. همچنین اتحادیه اروپا به رهبری کشورهای اروپای غربی و اتحادیه اقتصادی اوراسیا وجود دارد که هسته اصلی آن روسیه است. ظهور چنین نهادهای متنوع همکاری چند جانبه در واقع عدم اطمینان از توسعه آینده جهانی شدن را افزایش داده است.
نظر شما