۲ شهریور ۱۴۰۱، ۹:۴۴
کد خبرنگار: 2011
کد خبر: 84864183
T T
۲ نفر

برچسب‌ها

۳۰۰ سال استعمارگری فرانسه بر ۳۵ درصد قاره سیاه

تهران- ایرنا- فرانسه در ۵ قرن گذشته یعنی از سال ۱۵۲۴ میلادی با سیاست‌های استعماری خود دست‌کم ۲۰ کشور از قاره آفریقا را در مناطق شمال و به ویژه غرب این قاره همیشه مستعمره، به اشغال خود درآورد، به گونه‌ای که در مدت ۳۰۰ سال، ۳۵ درصد آفریقا را تحت استعمار خود داشت.

قاره آفریقا به ویژه مناطق غربی آن از جمله معدود مناطقی در جهان است که بازیگران فرامنطقه‌ای، نقشی هم‌تراز یا بعضی‌ها بیشتر از بازیگران داخل این منطقه ایفا می‌کنند. بنابراین بی‌ثباتی پایدار و دائمی این منطقه نیز تا حدود بسیار زیادی به نقش‌آفرینی و دخالت بازیگران خارجی در این پهنه جغرافیایی برمی‌گردد.

فرانسه یکی از بازیگران فرامنطقه‌ای است که منافع خاصی را برای خود در غرب آفریقا تعریف می‌کند. پاریس تلاش دارد از هر مساله‌ای که مربوط به این منطقه می‌شود، بیشترین بهره‌برداری را در راستای منافع خود به عمل آورد. ورود مستقیم در جنگ‌های این منطقه درحالی‌ صورت می‌گیرد که موضع کلی اروپا، حمایت از راه‌حل سیاسی برای بحران در آفریقاست.

۵ قرن، تاریخ سیاه استعمار فرانسه در آفریقا
وقتی صحبت از استعمار در آفریقا به میان می‌آید، بی‌درنگ نام فرانسه نیز از ذهن می‌گذرد؛ تراژدی که پس از گذشت قرن‌ها هنوز ادامه داد.
چندی پیش خبرگزاری «آناتولی» ترکیه در گزارشی نوشت: «جنایات و نسل‌کشی‌هایی که فرانسه در کشورهای تحت مستعمره‌اش به ویژه در قاره آفریقا انجام داده، وجدان جامعه جهانی را جریحه دار کرده‌است.» در این گزارش به قرن‌ها استعمار این قاره از سوی فرانسوی‌ها اشاره شده: با آغاز استعمارگری فرانسه در سال ۱۵۲۴، این کشور بیش از ۲۰ کشور آفریقایی در غرب و شمال این قاره را اشغال کرد. ۳۵ درصد آفریقا نزدیک به ۳۰۰ سال تحت استعمار فرانسه قرار داشته‌ است.
 



در طول حدود ۵ قرن استعمار فرانسه بر آفریقا و به ویژه پس از جنگ استقلال این کشورها در مجموع بیش از ۲ میلیون آفریقایی کشته شدنددر آن سال‌ها کشورهایی مانند سنگال، ساحل عاج و بنین به مرکز تجارت برده توسط فرانسه تبدیل شده و همه منابع این مناطق از سوی این کشور به تاراج رفته‌است. در طول حدود ۵ قرن استعمار فرانسه بر آفریقا و به ویژه پس از جنگ استقلال این کشورها در دوره بعد از جنگ جهانی دوم، آنان با سرکوب شدیدی مواجه شدند که در مجموع بیش از ۲ میلیون آفریقایی کشته شدند. فرانسه همچنین با خشونت تمام، خواست مردم کشورهایی که با وعده اعطای استقلال از طرف این کشور در جنگ جهانی دوم شرکت کرده‌بودند، سرکوب کرد.

یک میلیون کشته در مبارزات استقلال‌طلبانه الجزایر
برخلاف ژست‌های بشردوستانه سران الیزه، تاریخ تراژدی کشتار مردم الجزایر را در حافظه خود ثبت کرده‌است. چندی پیش رئیس‌جمهوری الجزایر به مناسبت هفتاد و پنجمین سالگرد کشتار تظاهرکنندگان الجزایری (۸ مه ۱۹۴۵- ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۴) از سوی ارتش استعماری فرانسه اعلام کرده بود:  استعمار فرانسه در مدت ۱۲۳ سال (۱۸۳۰-۱۹۶۲) یعنی تا پیش از استقلال الجزایر نیمی از جمعیت کشور را در جریان «جنایاتی که مشمول مرور زمان نخواهد شد»، به قتل رساند. کشتار سیستماتیک مردم الجزایر توسط سربازان فرانسوی از قتل‌ عام «سطیف و گلیما» آغاز شد و تا زمان استقلال الجزایر در سال ۱۹۶۲ ادامه داشت.

در طول مبارزات استقلال الجزایر نزدیک به یک میلیون تن کشته شدند که مسئول مستقیم آن فرانسوی‌ها هستند. الجزایر سال‌هاست از فرانسه می‌خواهد نسبت به جنایات استعماری خود عذرخواهی کرده و غرامت پرداخت کند اما پاریس هر بار از الجزایر خواسته‌ با عبور از گذشته، به آینده بنگرد.
 

پایان عمر نظامی‌گری فرانسه و خروج از مالی
یکی از اهداف جدی فرانسه، تلاش برای ربودن گوی سبقت از سایر کشورها در این قاره همیشه مستعمره است. قاره آفریقا که از دیرباز قربانی استعمار و سیاست‌های توسعه‌طلبانه غرب بوده، امروز به میدان جنگ دکترین‌های جدید نفوذ تبدیل شده و فرانسه در خط مقدم این رویارویی قرار گرفته‌؛ اگر چه به دلیل نظم نوین بین‌المللی، به طور چشمگیری از نظامی‌گری فرانسوی‌ها کاسته شده‌است.

فرانسه در حالی چند روز پیش از کشور مالی پس از ۹ سال اشغالگری خارج شد که در کشورهای ساحل عاج، چاد و جیبوتی پایگاه نظامی ثابت دارد. علاوه بر این، فرانسه در پنج کشور ساحل معروف به گروه «جی ۵» شامل مالی، موریتانیا، نیجر، چاد و بورکینافاسو به طور مستقیم مداخله نظامی می‌کند.

۲۴ مردادماه ۱۴۰۱ (۱۵ اوت ۲۰۲۲) همزمان با نخستین سالروز خروج نظامیان آمریکا از افغانستان، اقدامی مشابه این بار از سوی فرانسه در مالی، توجه رسانه‌های جهان را به خود جلب کرد. همزمان شدن خروج نظامیان فرانسه از مالی با شکست راهبرد آمریکا در افغانستان و خروج از این کشور بعد از ۲۰ سال اشغالگری، این سناریو بیش از پیش قوت گرفته که الیزه نیز در این کشور آفریقایی شکست را پذیرفته است؛ ضمن اینکه خروج نیروهای فرانسوی زودتر از برنامه از پیش اعلام شده و آن هم بدون برگزاری مراسمی خاص، بیشتر به شائبه «خروج تلخ توام با شکست» فرانسه دامن می‌زند.

قاره آفریقا که از دیرباز قربانی استعمار و سیاست‌های توسعه‌طلبانه غرب بوده، امروز به میدان جنگ دکترین‌های جدید نفوذ تبدیل شده و فرانسه در خط مقدم این رویارویی قرار گرفته‌ استبه این ترتیب، آخرین گروه از سربازان فرانسوی خاک مالی را ترک و کنترل پایگاه نظامی «گائو» را به نیروهای‌ محلی واگذار کردند. در نتیجه، ارتش فرانسه پس از حضوری ۹ ساله به عملیات موسوم به «برکان» (Barkhane) در این کشور آفریقایی پایان داد.

برکان، یک عملیات ضد شورش بود که در اول اوت ۲۰۱۴ آغاز و توسط ارتش فرانسه علیه گروه‌های اسلام‌گرا در منطقه ساحل آفریقا رهبری می‌شد. این نیرو از حدود ۵ هزار فرانسوی تشکیل یافته و مقر آن در «نجامنا» پایتخت چاد بود. این عملیات با همکاری پنج کشور موسوم به ساحل- بورکینافاسو، چاد، مالی، موریتانی و نیجر - که همگی مستعمرات سابق فرانسه هستند، هدایت می‌شد. این کشورها در مجموع به عنوان گروه «پنج ساحل» (G۵ Sahel) شناخته می‌شوند.

پشت پرده خروج فرانسه از مالی پس از یک دهه اشغالگری
حال این پرسش به ذهن می‌رسد که چرا فرانسه پس از حدود یک دهه اشغال و استعمار مالی، در نهایت تصمیم گرفت از این کشور فقیر آفریقایی خارج شود؟

الف _ ناکامی در مهار کودتاهای متوالی
از نگاه ناظران، وخامت روابط بین پاریس- باماکو در کنار وقوع کودتاهای متوالی در این کشور آفریقایی از جمله دلایل ترک مالی از سوی فرانسوی‌هاست. وقوع کودتا در کشورهایی همچون مالی، چاد و بورکینافاسو سبب تضعیف ائتلاف‌های فرانسه در مستعمرات سابق این کشور شده است.

در سال ۲۰۲۰ یک کودتا در مالی رخ داد و این کشور آفریقایی در سال گذشته میلادی (۲۰۲۱) در مدت یکسال دو کودتای دیگر را تجربه کرد. بنابراین کودتای سال ۲۰۲۱ میلادی سومین کودتا در ۱۰ سال گذشته (۲۰۱۲) و پنجمین در تاریخ این کشور پس از کودتای سال‌های ۱۹۶۸ و ۱۹۹۱ میلادی به شمار می‌رفت. «امانوئل ماکرون» رئیس‌جمهوری فرانسه پس از کودتای نظامی در مالی۲۰۲۰ در ماه ژوئن(خرداد-تیر) از کاهش عمده نیروهای فرانسوی خبر داده بود.

ب _ درهای باز مالی برای روسیه
برخی کارشناسان، گشوده‌شدن درهای مالی روی روسیه و افزایش نفوذ مسکو در این کشور آفریقایی را بسترساز دشوار شدن شرایط برای فرانسوی‌ها و تصمیم آنها به خروج ارزیابی می‌کنند. فرانسه، استقرار نیروهای شرکت امنیتی خصوصی روسیه با نام «واگنر» را با ماموریت خود در این کشور ناسازگار می‌داند، در حالی که باماکو این نیروها را مربیان نظامی اعلام می‌کند.

«رویترز» در گزارشی به این موضوع پرداخت و نوشت: «تحولات اخیر باعث جسورتر شدن شبه نظامیانی که کنترل بخش‌های بزرگی از مناطق بیابانی در آنجا را در اختیار دارند و باز شدن در به روی افزایش نفوذ روسیه در این حوزه شده است.»
 

ج _ هزینه‌های بالای نظامی‌گری و مشکلات داخلی فرانسه
اگر چه شمار نظامیان کشته‌شده فرانسه در مالی نسبت به ۲ هزار و ۵۰۰ آمریکایی کشته‌شده در افغانستان بسیار پایین‌تر است و به ۵۹ نفر می‌رسد اما هزینه‌های سیاسی و اقتصادیِ ماجراجویی آن هم در برهه‌ای که غرب در فضای پساجنگ اوکراین با بحران مواجه شده، پاریس را به تغییر رویکرد ناگزیر ساخته است.

هزینه‌های سیاسی و اقتصادیِ ماجراجویی آن هم در برهه‌ای که غرب در فضای پساجنگ اوکراین با بحران مواجه شده، پاریس را به تغییر رویکرد ناگزیر ساخته استدولت فرانسه نرخ تورم در ماه جولای (تیر و مرداد) را حدود ۶.۱ درصد گزارش کرده است. آخرین باری که این ارقام در این سطوح مشاهده شد، سال ۱۹۸۵ بود. یعنی می‌توان گفت این تورم در چهار دهه گذشته بی‌سابقه بوده است.

داده‌های «موسسه ملی آمار و اطلاعات فرانسه» (INSEE) نشان می‌دهد تورم، بیشتر ناشی از افزایش قیمت انرژی به میزان ۳۳.۱ درصد نسبت به سال ۲۰۲۱ بوده است. این داده‌ها همچنین نشان می‌دهد هزینه خدمات در این کشور ۳.۳ درصد نسبت به سال گذشته میلادی افزایش یافته است؛ آن هم در حالی که دولت و بانک مرکزی فرانسه پیش‌بینی خود را درباره رشد اقتصادی این کشور در سال جاری میلادی کاهش داده‌اند.

البته این وضعیت نابسامان اقتصادی  و تورم افسارگسیخته فقط به فرانسه محدود نمی‌شود و کشورهای دیگر قاره سبز نیز با آن درگیر هستند.
کارشناسان بر این باورند با توجه به تحولات داخلی فرانسه و نیز نظام بین‌الملل، سران الیزه به سمت تغییر راهبرد «غلبه نگاه اقتصادی و تجاری بر نگاه نظامی» پیش می‌روند زیرا رفتار فرانسه با منطقه غرب آفریقا، نشان از اولویت نگاه اقتصادی  _ تجاری بر نگاه نظامی _ امنیتی دارد.

البته فرانسه از حضور و مداخله نظامی به عنوان یک پشتوانه برای کسب سود اقتصادی استفاده می‌کند. بنابراین نیروهای نظامی تضمینی برای قراردادهای گسترده اقتصادی و تجاری با بازیگران مختلف قاره سیاه هستند که ناظران این تغییر روند را در قالب «استعمار نو» در این قاره ارزیابی می‌کنند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha