۳۰ کیلومتر که از گرگان به سمت شرق حرکت کنید تابلوی روستای «قلی آباد» در سمت چپ خودنمایی میکند، روستای کوچک با حدود هزار و ۶۰۰ نفر جمعیت که اگر همه چیز به روال عادی پیش میرفت، این روستا مثل حدود هزار آبادی دیگر گلستان، فقط سکونتگاهی کوچک در نقشه این استان بود اما اراده و پشتکار یک خانم ۶۲ ساله، قلیآباد را به روستایی برتر در تولید و اشتغال تبدیل کرد.
خانم کمال غریبی با گذشتهای پرفراز و نشیب، زیرزمین خانهاش را به قدری توسعه داد که چرخ خیاطی ۱۷۰ خانم در روستاهای دور و نزدیک برای دوختن لباسهای او میچرخد و تولیدات این خانهها بازار لباس زنانه استان و دیگر مناطق کشور را به تسخیر خود درآورده است.
در یک روز گرم تابستانی و در شرایطی که کارگران در حال فعالیت ساختمانی برای توسعه فضای کارگاهی خانم کمال غریبی بودند با او همکلام شدیم .
خانم کمال غریبی! همکاری ۱۷۰ خیاط با شما صحت دارد؟ این رقم در نگاه اول خیلی بزرگ و غیرمعمولی است؟
بله کاملا درست است. در حال حاضر ۱۷۰ خانم خیاط برای تولید انواع لباس با من همکاری می کنند اما اگر کمی وقت آزادتری برای برش الگوها داشته باشم این تعداد میتوانست بیشتر هم باشد. هر روز الگوی لباسهایی که باید دوخته شود را در زیرزمین خانهها طراحی و به تعداد مورد نیاز برش می دهم. این کار از ساعت پنج صبح آغاز شده و تا حدود هشت و شاید کمی بیشتر طول بکشد. پس از آن، الگوها را برای دوخت به خانه خیاطان میرسانم. توزیع این الگوها هم براساس کیفیت کار و وقت آزاد این خانمها متفاوت است. ممکن است خیاطی بگوید که امروز مهمان دارم و یا به هر دلیلی امکان دوخت ندارم یا برعکس بگوید که امروز وقت بیشتری برای دوخت لباس دارم که من به فراخور این وضعیت، الگوها را به آنان تحویل میدهم. به طور معمول هم چندساعت پس از تحویل الگو، برای سرکشی و نظارت بر دوخت، از آنان سرکشی میکنم و غروب هم برای تحویل لباس به خانه آنان میروم و همه این کارها را به تنهایی انجام میدهم.
ایده فعالیت در بخش دوخت لباس چگونه به ذهنتان رسید؟
تا جایی که یادم می آید از بچگی به این کار علاقه زیادی داشتم. از زمانی که خودم را شناختم با نخ و سوزن در حال دوختن و وصله زدن بودم. پول توجیبیهایم را جمع میکردم و با آن پارچه میخریدم تا با آن برای عروسکهای خیالیام لباس بدوزم. بچه های فامیل هم که پی به این علاقه برده بودند، عروسک های خود را با مقداری پارچه به من تحویل می دادند تا برای آنها لباس درست کنم. این علاقه از آن زمان در من بود اما کوششی برای استفاده از این علاقمندی نکرده بودم. پس از گذشت چند دهه، ۱۱ سال قبل ناگهان جرقه تولید لباس خانگی در من زده شد. ایده مشخصی برای این کار نداشتم فقط دلم می خواست لباس بدوزم. پول زیادی نداشتم و با همان مقدار کم، یک چرخ خیاطی خریدم و اولین لباس را با ایدهای که در ذهن داشتم دوختم. برنامهام این بود که این لباس را به چند نفر نشان می دهم اگر خریدند که کار تولید را ادامه میدهم اما اگر کسی نخرید خودم میپوشم و در نهایت هم کار را به رفع نیاز خانواده محدود می کنم که خوشبختانه در زمانی کوتاه آن لباس را فروختم و چون از کیفیتش تعریف زیادی شده بود، لباسهای بیشتری دوختم و به زبان ساده «کارم گرفت».
ایده استفاده از خیاطهای دیگر چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟
پس از آن که سفارش های بیشتری به من رسید، دیدم به تنهایی نمیتوانم همه آنها را تولید کنم. به سراغ خانمهای روستای خودمان رفتم اما کسی استقبال نکرد و به ناچار راهی روستاهای اطراف شدم و در نهایت چند خانم از پیشنهادم استقبال کردند و همکاری با آنها شروع شد. ابتدا این کارها روزانه به تعداد چند جین بود اما آرام آرام که فروش لباسها و به تبع آن درآمد خیاطان بیشتر شد، تقاضا برای همکاری با من رو به گسترش یافت و خانمهای روستای «قلی آباد» هم در دوخت و دوز لباس در کنار خانمهای روستاهای «قرق»، «نوده»، «میان آباد»، «تقی آباد»، «حسین آباد» و شهرهای «فاضل آباد» و گرگان با من همکاری کردند که این شیوه مشارکت در تولید کماکان ادامه دارد.
چرا برای تولید لباس به سراغ ایده راهاندازی کارگاه نرفتید و فعالیت خود را به خانهها بردید؟
وقتی کار تولید بالا گرفت، خواستم با راه اندازی کارگاه در پارکینگ خانه، فعالیتم را توسعه دهم اما فکر کردم که اگر بخواهم این کار را انجام دهم، مجبورم خانم ها را از شرایط زندگی دور کنم . قلی آباد و دیگر روستاهای اطراف که خانم های آن با من همکاری می کنند، همچنان بافت روستایی را حفظ کرده و نقش خانم در تولید و همراهی با مردان در امورات خانه پررنگ تر از شهرها است. برای آن که آسیبی به این بافت اجتماعی نزنم و کیفیت تولید خود را بالا نگهدارم، خانه ها را به کارگاه تبدیل کردم و پس از ۱۱ سال از انجام آن گمان می کنم کار درست و منطقی انجام دادم. حالا الگوها را به فراخور شرایط خیاطان تحویل آنان می دهم و هیچ الزام و اجباری برای فعالیت آنان ندارم. حتی شرایط به گونه ای شده که در برخی مواقع یک خانم خیاط از همراهی همسر و فرزندانش برای تولید استفاده میکند و این گونه تعداد تولید لباسها و در نهایت درآمد خود را بیشتر می کند . یعنی ایده تولید در خانه، به افزایش معیشت خانوادهها کمک کرده و من از آن خوشحالم.
به طور میانگین درآمد این خانمهای خیاط چقدر است؟
درآمد آنها به تعداد لباسهایی که تولید میکنند دارد اما رقم آن بین ۴۰ تا ۱۰۰ میلیون ریال متغیر است.
درآمد خودتان چقدر است ؟
اینها را من اصلا نمیدانم. حسابرسی کارها و فروش و درآمد را دخترم انجام میدهد (باخنده).
یکی از مشکلات بخش تولید به خصوص کارگاه های کوچک خانگی، پیدا کردن بازار فروش است. شما برای فروش محصولات خود از چه روشی استفاده میکنید؟
از زمان آغاز گسترش تولید، به فکر فروش محصولات در بازار افتادم. با اطمینان کاملی که از کیفیت محصولاتم داشتم، با چند جین لباس راهی بازار مناطق دیگر از جمله آستارا، اهواز، قشم و جاهای دیگر شدم. چون لباسهایم برند خاص و بستهبندی مناسبی نداشت، مغازهدارها از خرید آن خودداری کردند اما با اصرار فراوانم حاضر به فروش آزمایشی و امانتی آن شدند. چند روز پس از آن که از این سفر طولانی برگشتم، تماس این مغازهداران برای ارسال اجناس آغاز شد و روز به روز نیز بر تعداد آنان افزوده گشت. الان به عنوان مثال هر هفته ۳۷ کیسه بزرگ از تولیدات ما راهی آستارا میشود و تقریبا در همه شهرهای بزرگ ایران، خریداران سفت و سخت و همیشگی چشم انتظار تولیدات ما هستند.
به نظر شما راز استقبال خریداران از تولیدات شما چیست؟
در تولید این گونه محصولات، ۲ راز مهم وجود دارد. اول طراحی و کیفیت و دوم قیمت. من فقط ۲ کلاس آن هم در نهضت سوادآموزی درس خواندم . محیط روستای ما در گذشته برای مدرسه رفتن دخترها مناسب نبود بعدها هم که بزرگتر شدم با همسر و فرزندان و سپس تولید لباس، فرصتی برای تحصیل نداشتم اما با وجود بی سوادیام، ذهن خلاق و بسیار پویایی برای تولید دارم . شاید باورتان نشود اما الگوی همه هزاران مدل لباسی که تاکنون توسط من و خانمهای خیاط دوخته شده را خودم بدون کمک گرفتن از فرد دیگر کشیدهام. با مردم و به خصوص جوانها ارتباط زیادی دارم و به همین دلیل از نیاز جامعه به خوبی آگاهم. از طرف دیگر، از ابتدای این کار به سود کم قناعت کردهام و همه لباسهایم را در حال حاضر با سود ۱۰۰ هزار ریالی میفروشم. پارچهها را هم با یک واسطه از کارخانه خریداری میکنم که موجب میشود قیمت تولیدات به حداقل برسد.
برای توسعه فعالیتها به خصوص استفاده از ظرفیت فضای مجازی برای فروش بیشتر چه فکری دارید؟
همه کارهای تولید، کشیدن الگو و نظارت بر کیفیت و فروش را به تنهایی انجام می دهم و فقط در بخش حسابداری از کمک دخترم و عروسم استفاده میکنم. از طرف دیگر فروش محصولاتم بالاست و محصولاتم در انبارها باقی نمی ماند که بخواهم برای فروش آن به فکر راه جدیدی باشیم. البته در مقطعی به فکر استفاده از این ظرفیت افتادیم و به دنبال آن فقط در یک روز هزار و ۲۰۰ بسته پستی به نقاط گوناگون ایران ارسال کردیم اما به دلیل نداشتن نیروی کافی از ادامه این کار صرف نظر کرده و به فروش سنتی و انبوه به مشتریان اکتفا کردیم که از آن هم بسیار راضی هستیم.
نحوه به کارگرفتن خانمهای خیاط چگونه است؟
از زمانی که کار تولید ما بیشتر شد، خانمهای زیادی متقاضی همکاری شدند که حتی برخی از آنها حتی چرخ خیاطی هم ندارند. در ابتدا تلاش میکنم آموزش لازم را در چند جلسه به آنها یاد بدهم و سپس در صورت تمایل برای همکاری، الگوهای لباس را در اختیار آنان قرار داده و با نظارت و حضور من یا یکی از خیاطان باسابقه، لباسها را میدوزیم. اگر تولید مطابق سلیقه و نیاز ما ادامه یافت، این همکاری تداوم دارد که در اغلب موارد نیز اینگونه است. درآمد بالا و ساعت کار شناور و مطابق وقت آزاد خیاطان، از جمله ویژگیهای مثبت همکاری است که موجب شده رغبت برای ادامه کار همیشه در این خانمها وجود داشته باشه و از طریق آن، تولید محصولات ما روز به روز در حال افزایش کمی و کیفی است.
ایده گسترش فعالیت و تولید در خانهها که توسط خانم کمالغریبی اجرا شده، الگوی مناسب کسب درآمد و اشتغالآفرینی بهخصوص در روستاها است. راه پر پیچ و خمی که رسیدن به آن به استقلال مالی بیشتر خانوادههای روستایی منجر شده و چرخ تولید سکونتگاههای کوچک را با سرعت بیشتر به حرکت درخواهد آورد.
نظر شما