میرصحبت حسینی روز سه شنبه در مصاحبه با خبرنگار ایرنا گفت: پیروزیهای لشگر عاشورا در دفاع مقدس متاثر از روحیه فرمانده نامدار و حضور مخلصانه اش در خط مقدم جبههها بود و اگر امروز هم مدیران و مسئولان، در صف مقدم مشکلات و مسائل اجتماعی و اقتصادی و بدون خدم و حشم و بیتشریفات حضور یابند، مردم نیز مثل دفاع مقدس آنها را همراهی خواهند کرد.
وی افزود: در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اخلاص و فداکاری در میان رزمندهها موج میزد و همه ایرانیان نیز از اطراف و اکناف، برای حضور در جبههها یا ارسال ملزومات مورد نیاز رزمندگان سر از پا نمی شناختند اما امروز بر سر کوچکترین موضوعی به هم میریزیم و اختلافات و دعاوی بسیار است.
این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: یادم هست در سال نخست جنگ، خشاب و سلاح کافی نداشتیم و از نظر تجهیزات نظامی کمبودهایی وجود داشت و از کوله پشتیها به عنوان بالش خواب استفاده میکردیم و با شاخ و برگ نخلها برای خودمان سایهبان میساختیم اما تسلط نیروهای ایران بر عراقیها ملموس و محسوس بود و این نتیجه همان خلوص نیت ، خدمت خالصانه و اراده فولادین بود نه تاثیر سلاح و جنگ افزار.
نقل دو خاطره از جنگ؛
وقتی سنگینی پای عراقی را روی سینهام حس کردم
سال ۶۴ در منطقه عملیاتی فکه شب هنگام در خط مقدم به همراه چند رزمنده در نوبت استراحت در سنگرهای اجتماعی بودیم و در هر سنگر سه نفر مشغول استراحت بودند و کمی خواب بر چشمانم سنگینی کرده بود که ناگهان روی قفسه سینهام، سنگینی پای یک نیروی عراقی را احساس کردم و بیدرنگ از خواب برخاستم.
گروه شناسایی عراقیها به گروه ضربت تبدیل شده بود و به ما برخورد کرده بودند و در نهایت همه ما ۹ نفر را از سنگرها خارج کرده و با سیمهای تلفن، دستهای ما را از پشت بستند و ما را در محلی جمع کرده و بعد پاهای ما را نیز با سیمهای تلفن بستند.
۲ نفر از بچههای ما که از اهالی دو روستای همجوار شهرستان بجنورد بودند، از قبل با هم اختلافاتی داشتند و اغلب به سر و کله هم میپریدند و یکی از انها درشت اندام و دیگری کوچک جثه بود و وقتی ما اسیر عراقی ها بودیم و ما را روی خاک خوابانده بودند و گرد و غبار بر حلق و دهانمان فرو می رفت، دوباره اختلاف و نزاع آن دو نفر سر گرفت.
چون نیروی عراقی کمی از محل حضور ما دور شده بود، دو همشهری بجنوردی با حالت دست و پا بسته به جان هم افتادند و در این مخاصمه ناگهان دستهای فرد کوچک جثه باز شد و این اتفاق سبب خوشحالی و خنده همه شد و آن فرد که دستهایش باز شده بود، دستهای همشهری اش را باز کرد و یک به یک همه از بند سیمهای تلفن خلاص شدیم.
من تصمیم به فرار به عقب و نزدیک نیروهای خودی گرفتم اما دوستان مخالف نظر من بودند و بالاخره پا به فرار گذاشتم و تا نگهبان عراقی متوجه شود و اسلحهاش را آماده کند خودم را به کانال انداختم و حدود سه ربع سریع به سوی نیروهای خودی دویدم و با وجود اینکه صدای رگبار عراقی را میشنیدم اما خودم را در تاریکی شب به مقر فرماندهی نیروهای خودی رساندم.
موضوع حضور نیروهای ضربت عراقی را اطلاع دادم و در نهایت با انجام یک پاتک غافلگیر کننده، همه یاران خودمان را از چنگال سربازان عراقی خارج کردیم و ۴۰ نفر از عراقیها را نیز به اسارت در آوردیم.
باکری؛ سرداری در اوج عزت اما افتاده و متواضع
در سال ۶۴ در محور شمالی جزیره مجنون با موتورسیکلت در حال حرکت به سوی خط مقدم بودم و فردی به نسبت قد بلند و بی ریا را دیدم که دفتر قرمز رنگی را زیر بغل داشت و به من اشاره کرد و سوار موتور شد و بعد از طی مسیری در نقطه ای پیاده شد و من به راه خودم ادامه دادم.
بر حسب اتفاق در بازگشت از همان مسیر نیز بار دیگر او را مشاهده کردم و دوباره سوار موتور من شد و بخشی از مسیر را با من طی کرد و اما در سومین برخورد که طبق همیشه سوار او را بر موتورم سوار کرده بودم، حدود یک و نیم ساعت مرا معطل کرد.
گمان میکردم ما همدیگر را نمی شناسیم اما متوجه شدم که او به طور کامل با مشخصات و ماموریت من آشناست و بالاخره با نظر او به پشت محور شمالی و محل قرارگاه رفتیم و آنجا همین آقا دستور داد به من ناهار آوردند و دیدم این فرد خیلی برو بیا دارد و همه نیروها احترام خاصی به وی قائل هستند.
از نیروها سئوال کردم که این فرد کیست و با تعجب گفتند مگر نمی شناسی؟ او مهدی باکری فرمانده لشگر است؛ من مات و مبهوت ماندم که این فرد را از چند روز قبل سوار موتور کرده ام و از بس خاکی و بی ریا و افتاده دیده ام، نشناخته ام.
با اینکه با فرماندهان زیادی کار کرده بودم اما باکری تفاوت های خاصی با سایر فرماندهان داشت و یک از ویژگیهای او تواضع در عین عزت و آزادگی بود که سبب میشد یک سر و گردن بالاتر از دیگران دیده شود.
مهر و محبت باکری در دلم نشسته بود و تا زمان شهادتش با او ارتباط داشتم و با همدیگر رفیق صمیمی بودیم و بعدها دو روز هم در محل اقامتش مهمان ایشان بودم و بسیار با هم گفت و گو کردیم و او در اغلب حرکتها و بازدیدها و حتی در خط مقدم جبههها به تنهایی حرکت میکرد و اعتقاد به خدم و حشم و تشریفات مقامات نداشت.
ایرنا؛ برای ترویج ارزشهای دفاع مقدس، علاوه بر کار رسانهای خدمت دیگری داشته اید؟
حسینی: چاپ و نشر آثار مرتبط با دفاع مقدس فقط در رسالت نویسندگان و پژوهشندگان این حوزه نیست بلکه اصحاب رسانه و خبر هم وظایفی در این راستا دارند و به نظر من باید در کنار تولید محتواهای خبری با محوریت ارزشها و آرمانهای دفاع مقدس و ایثار و شهادت، به نگارش کتاب و شرح و خاطرات ماندگار آن دوران بپردازیم.
خودم در این خصوص هفت جلد کتاب تالیف کردهام و در پنج کتاب دیگر نیز مطالب و خاطراتی از زبان من نقل و ذکر شده است و ویراستاری کتابها و تالیفات خودم را مرحوم شفیع خلیلزاده بر عهده داشتند.
در حوزه دفاع مقدس کتابهایی که از قلم من و با اتکا به خاطرات، دریافتها و تجربیات خودم چاپ و نشر شده است عبارتند از "تفسیر خاطرات پدرم"، "خاطرات خودم از زبان فرزندم"، "بایدها و نبایدهای جبهه و جنگ"، " کاروان ما را با خود میبرد"، " شبهای جبهه و جنگ" ، " سختیهای جابجایی" و گشتیهای شناسایی بی اثر"
ایرنا؛ سابقه حضور شما در جبههها و پیشینه حرفه روزنامهنگاری شما چقدر است؟
حسینی: در طول هشت سال دفاع مقدس با جبههها ارتباط مداوم داشتهام و حدود پنج سال را در خط مقدم جبههها به صورت داوطلب در حوزههای رسانهای، آفندی و غیرعملیاتی حضور داشتهام.
تقریبا از ۱۳ سالگی یعنی قبل از خدمت سربازی در مناطق غرب و جنوب و در یگانهای مختلف به عنوان یکی از نیروهای تهران، در عملیات های بدر، خیبر، قادر و والفجرهای یک تا هشت و برخی عملیات های دیگر شرکت کردهام و با توجه به جراحتهای وارده به قسمتهای مختلف بدن، ۴۵ درصد جانبازی دارم.
سابقه بیمهام ۴۳ سال است و بیش از ۳۰ سال است که با روزنامه جمهوری اسلامی همکاری میکنم و باید چند سال قبل بازنشست میشدم اما بنا بر صلاحدید آقای مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی و همچنین با توجه به علاقه و دلبستگی خودم به فعالیت رسانهای، همچنان در حال خدمت هستم.
همان اخلاص و ارادت برگرفته از فداکاری در جبهه ها، در حوزه رسانه ای دوران طلایی دفاع مقدس نیز وجود داشت و متاسفانه امروزه رسانهها اغلب به دنبال درآمد هستند در حالی که باید به این حرفه و شغل به دید هنر نگریسته شود و اگر این اتفاق بیفتد، کسانی که از نظر هنری و حرفه ای اهلیت و قابلیت لازم را دارند بر سر کار خواهند بود.
نظر شما