بندرعباس تا اُم‌الرصاص؛ آخرین عبورِ حسن از اروند

بندرعباس - ایرنا - آخرین عبور او از اروند، شب قبل از عملیات کربلای چهار بود، برای توجیه یکی از فرماندهان عمل کننده از مقر واحد اطلاعات عملیات که در مدرسه‌ای نیمه خراب بود حرکت کرد به محض اینکه وارد اروند شد چند گلوله کاتیوشا کنار آنها به زمین خورد، حسن بارها فاصله خرمشهر تا «ام الرصاص» را غواصی کرد.

به گزارش ایرنا، شهریور سال ۱۳۴۴ در محله نظرآباد در خیابان برق بندرعباس فرزند چهارم خانواده محمد دانشمند به دنیا آمد، نامش را حسن گذاشتند. کسی نمی‌دانست که خداوند چه سرنوشتی را برای چهارمین یادگار محمد و بلقیس رقم خواهد زد.

در خاطرات مادرش آمده است که سعی می‌کردم با وضو او را شیر بدهم و در تمامی مسائل دینی و تربیتی حسن دقت و احتیاط می‌کردم.

مادرش هنگام نماز بارها او را کنار خودش می‌نشاند و حسن همه حرکات مادر در طول نمازهای پنج‌گانه را زیرنظر داشت، روح عبادت‌های مادر و صدای صوت دلنشین قرآن صبحگاهی پدر در روزهایی که حسن در کنار شیطنت‌های بچگانه برادران، بزرگتر می‌شد، در دل و جانش باهم عجین شده بود.

او حالا بزرگ‌تر شده و درس‌های کودکی‌اش را در کارهای فرهنگی مدرسه برای دیگر همکلاسی‌هایش پیاده می‌کرد، از قرائت قرآن در جلسات قرآنی مسجد محله، حضور فعال در گروه سرود مدرسه و مجری‌گری، خطاطی و طراحی مدرسه ابتدایی و راهنمایی را در مدرسه محمدیه و شهید ذاکری تا شرکت در راهیپمایی‌های دوران پیش از انقلاب و پخش اعلامیه‌ها در مساجد و محلات شهر، سال ۵۷ از راه رسید و حسن باید وارد دبیرستان می‌شد؛ دبیرستان شهید چمران را برای تحصیل در این مقطع انتخاب کرده و خیلی زود با تشکیل انجمن اسلامی به فعالیت‌های خود در این محیط علمی آموزشی، ادامه داد.

سردار علی دانشمند از یادگاران هشت سال دفاع مقدس و پاسدار بازنشسته سپاه امام سجاد (ع) به مرور خاطراتی از برادرش پرداخت و گفت: حسن رشته اقتصاد و علوم اجتماعی را تا سال چهارم دبیرستان ادامه داد و سال ۶۲ پس از امتحانات از بسیج به پادگان امام حسین (ع) کرمان اعزام و از آنجا نیز با قطار راهی اهواز شد.

در پادگان خراسان ۷۷ ، آموزش نظامی دیده بود و برای اعزام به تجهیزات نظامی مسلح شد. در گروهان تامینی تیپ ثارالله سازماندهی و وارد منطقه عملیاتی مهران شد و رسته‌اش در گروهان نیز تک تیرانداز بود.

وی در خصوص حضور برادرش در عملیات‌ها و نحوه شیمیایی شدنش نیز گفت: یک ماهی که گروه مشغول شناسایی عملیات والفجر چهار بود، شهید عبدالله مسیحی اشکالات درسی ریاضی و هندسه دانش‌آموزان رزمنده را برطرف می‌کرد، این کلاس‌ها باعث شد حسن که رشته تحصیلی‌اش اقتصاد و علوم اجتماعی بود به ریاضی علاقه‌مند شود و همین علاقه، زمینه تحصیل در رشته تجربی به خصوص قبولی در رشته داروسازی را برایش فراهم کرد.  

حسن در مراحل مختلف عملیات، فعالانه حضور داشت و رشادت‌های زیادی از خود در ذهن همرزمانش به یادگار گذاشت به همین دلیل بعد از آن در عملیات خیبر نیز کار شناسایی در واحد اطلاعات را ادامه داد و بعد از سه هفته شناسایی در سومار به همراه دیگر همرزمانش برای آغاز عملیات و هلی‌برد به جنوب خط هورالعظیم اعزام می‌شود.

صبح روز دوم این عملیات حین خوردن صبحانه سه هواپیمای دشمن اطراف اردوگاه را بمباران کردند و بعد از چند دقیقه بوی سیر مشام بچه‌ها را پر کرده بود، شدت گاز به حدی بود که قابل تحمل نبود.

فرمانده دستور داد سریع با ماشین منطقه را ترک کنند همگی به ورزشگاه تختی اهواز منتقل و آنجا بود که متوجه شدند همه بچه‌ها شیمیایی شده‌اند.

شهید رضا مجیدی هم بود، بدن حسن شروع به تاول زدن کرد، چشم هایشان دیگر قادر به دیدن نبود راهیِ بیمارستان نفت اهواز شد، صورت و بدنش سوخته بود، از آنجا به همراه دیگر مجروحان به بیمارستان سوانح و سوختگی رازی تهران منتقل و بعد از چند هفته از بیمارستان مرخص شد.

به دلیل سوختگی چهره از آمدن به بندرعباس خودداری می‌کرد و باز روانه جبهه شده بود. عملیات خیبر به اتمام رسیده و جزیره مجنون فتح شده بود حسن به همراه همرزمش نادر با اصرار فرمانده را راضی کردند تا راهی جزیره مجنون شوند، فرمانده‌شان هم موافقت کرد.

پست نامه قبولی حسن را دیر آورد

نوروز سال ۱۳۶۳ حسن مرخصی گرفت و در دبیرستان شبانه ابن سینا برای گرفتن دیپلم تجربی مشغول تحصیل شد. او در مدتی که دوره نقاهت مجروحیت را سپری می‌کرد هم دیپلم دوم خود را دریافت و هم به امور فرهنگی مسجد جوادالائمه بندرعباس پرداخت.

در سال ۱۳۶۴ پس از دریافت دیپلم تجربی در کنکور سراسری نیز شرکت کرد و در رشته داروسازی دانشگاه تبریز پذیرفته شد، اما قبل از آن به عنوان سرباز در کمیته انقلاب اسلامی و در واحد فرهنگی آن مشغول به خدمت سربازی شد. این را هم بگویم که نتیجه قبولی حسن در رشته داروسازی دانشگاه تبریز زمانی پست به در خانه ما آورد که مدتی قبل از آن حسن به شهادت رسیده بود؛ در واقع بعد از شهادتش بود که قبولی حسن در دانشگاه تبریز را به ما اعلام کردند.

حسن ماهی‌های حوض را شیمیایی کرد

سردار دانشمند در ادامه این مصاحبه بیان کرد: با اینکه سال ۹۷ خاطره‌ای از شیمیایی شدن حسن برایتان تعریف کردم اما اجازه بدهید این خاطره را باز بگویم: حسن خیلی کم حرف بود. عادت داشت زمان خواب بدون وسایل و لوازم، جای سخت بخوابد.

در لشکر ۴۱ ثارالله نیز در واحد اطلاعات-عملیات بود. هدایت نیروهای عملیاتی را برعهده داشت، در عملیات والفجر سه، چهار و پنج شرکت کرد. در عملیات خیبر مجروح و شیمیایی شده بود که ما بی‌خبر بودیم ولی آثار جراحات در بدنش مشخص بود، در خانواده کسی از مجروحیتش خبر نداشت و آن مدتی هم که در تهران بستری بود باز ما خبر نداشتیم.

در خانه قدیمی‌مان یک حوض با چندتا ماهی داشتیم،بعد از مدت‌ها که حسن مرخصی آمده بود یک روز که در حال شستن لباس هایش می‌شود برای آبکشی لباس‌ها را انداخته بود توی این حوض. بعد که متوجه شدیم ماهی‌ها مرده‌اند فهمیدیم علت مردن ماهی‌ها به خاطر شیمیایی بودن حسن بوده است؛ در واقع از این طریق بود که فهمیدیم حسن توی جبهه شیمیایی شده و ما بی‌خبر بوده‌ایم.

با شروع مدرسه‌ها راهی جبهه‌ شد

عملیات‌ها از خاکی به آبی تبدیل شده بود به همین جهت حسن آموزش غواصی مقدماتی را ابتدا در بندرعباس و دوره تکمیلی آن را در رودخانه بهمن‌شیر خوزستان طی کرد و برای حضور در عملیات شناسایی راهی منطقه اروند کنار خوزستان، محل عملیات والفجر هشت شد.

حسن دیده‌بان بود و با رزمنده‌ها تحرکات دشمن را زیر نظر داشته و بعد هم در تمامی شبانه‌روز برای تعیین زمان عملیات کار اندازه‌گیری جزر و مد اروند رود را انجام می‌دادند.

نیمه شب بیست بهمن ماه سال ۶۴ شب موعود فرا رسید و با تلاش رزمندگان به ویژه غواصان دلیر به خصوص غواصان هرمزگانی که بارها از زبان مبارک شهید حاج قاسم سلیمانی شنیده‌ایم رزمندگان ما در این عملیات بزرگ پیروز شدند.

حسن بعد از عملیات نیز تا تثبیت خط در فاو زیر حملات شیمیایی دشمن ماند و از خود رشادت‌های زیادی نشان داد و به همین دلیل از سوی لشکر ۴۱ ثارالله که یاد فرمانده بزرگ اسلام حاج قاسم سلیمانی فرمانده دلیر و شجاع این لشکر بزرگ بود گرامی باد، حسن به عنوان بسیجی نمونه مدال افتخار دریافت کرد، اما او بخاطر این مدال به خودش مغرور نشد.

در بخشی از یادداشت‌های شهید حسن آمده است: «یک بسیجی اولین هدفش باید کسب رضای خدا باشد و نه شخص؛ ده‌ها هزار شهید و زخمی وجود دارد؛ این نیز یکی از کارهایی است که باید انجام دهد البته کارهای زیادی نیز وجود دارد که باید انجام دهد تا این انقلاب حفظ شود».

یا در بخشی از وصیت نامه‌اش خطاب به مادر نوشته است: «مادرجان من به خوبی بر این امر آگاهی دارم که مرگ فرزند برای مادر چقدر دشوار است؛ اما این را هم می‌دانم که اگر مساله شهادت باشد، بسیاری از این ناراحتی به خاطر اسلام عزیز رفع می‌شود ان شالله که خداوند آن را نصیب ما هم بفرماید تا در پیشگاه او سربلند باشیم».

آخرین عبور حسن از اروند

یک شب حسن فاصله بین عملیات والفجر هشت تا کربلای چهار را در منطقه فاو باقی ماند و با آغاز کار شناسایی عملیات کربلای چهار راهی خرمشهر شد و این نخستین باری بود که او در هنگام شناسایی خط دشمن فاصله خط خرمشهر تا جزیره ام‌الرصاص عراق را بارها به صورت غواصی شنا می‌کرد.

حسن، مسوول محور عملیاتی لشکر ۴۱ ثارالله را برعهده داشت، آخرین عبور او از اروند شب قبل از عملیات کربلای چهار بود او برای توجیه یکی از فرماندهان عمل کننده از مقر واحد اطلاعات عملیات که مدرسه‌ای نیمه خراب بود حرکت کرد به محض اینکه وارد اروند شد چند گلوله کاتیوشا کنار آنها به زمین خورد اما حسن عرض اروند را طی کرد و وارد موانع جزیره شد.

فرمانده مربوطه را توجیه کرد و تعداد سنگرها و موانع را به او نشان داد زمان برگشت سرعت آب اروند بسیار شدید شده بود حسن و دوستش وارد آب شدند، آب، غواص‌ها را با سرعت به طرف خط پتروشیمی عراقی‌ها می‌برد.

تصمیم گرفت دوباره خود را به ساحل جزیره برساند، به محض اینکه احساس کرد سرعت آب کم شده وارد رودخانه شد و خود را به سمت ساحل خودی رساند. هنگام خارج شدن او و همراهش فین‌های غواصی را از پا بیرون آورده و با سرعت از تیررس دشمن خارج شدند.

حسن نماز مغرب و عشا را با دیگر غواصان کربلای چهار خواند و لباس‌های غواصی را به تن کرده و از نهر عرایض وارد آب شدند. چند لحظه از ورود آنان به آب نگذشته بود که منورهای دشمن سراسر خط را روشن کرد، ستون غواصان در آب به خوبی دیده می‌شد، آتش تیربارها و پدافندهای دشمن که بر روی سطح اروندکار گذاشته شده بود، آغاز شد.

هوا بسیار سرد و عزم حسن برای رساندن گردان عمل کننده بیشتر شده بود، اما عملیات لو رفته بود و ترکش‌ها و گلوله‌ها سرگرم شکار سرهای غواصان شده بودند.

غواصان یکی پس از دیگری به شهادت می‌رسیدند. آتش دشمن هر لحظه شدیدتر بود، ۱۷ دی‌ماه ۱۳۶۵ بود، یک آن ترکشی سر حسن را نشانه رفت و آبها بدنش را به خلیج‌فارس فرستادند و سرنوشت او باز به آب‌های جنوب ختم می‌شد.

سردار دانشمند ادامه داد: حسن در عملیات‌های والفجر سه، چهار، هشت و عملیات خیبر حضور فعالی داشت و سپس بعد از ۳۰ ماه حضور در جبهه و درحالی که فقط ۲۱ سال داشت در کربلای چهار در منطقه شلمچه (جنوب خرمشهر و غرب اروند) با اصابت ترکش به ناحیه سر او را به آرزوی دیرینه‌اش «شهادت» رساند.

بعد از شهادت حسن، پیکرش پیدا نشد خودم رفتم جبهه و بعد از شناسایی آن منطقه بعد از ۱۵ روز جسدش را شناسایی کردیم و به بندرعباس برگرداندیم و بعد از آن سال‌ها مزارش زیارتگاه عاشقان و دلباختگان شهدا است.

البته لازم به توضیح است که حسن در عملیات کربلای چهار شهید شد و بعد از مدتی در عملیات کربلای پنج پیکرش پیدا شد.