به گزارش خبرنگار ایرنا، استاد کارش که مریض می شود، دل به دریا نه که گِلها می زند و پنجه در پنجه خاک و آب و موی بُز می اندازد تا مهارتش را امتحان کند؛ استادکار ۲ هفته ای در بستر بیماری است و او فرصت دارد تا خودی نشان دهد، برای همین هر آنچه در ذهن دارد، پیاده میکند و ۲ سازه از گِل می سازد؛ استادکار که بر می گردد به ساخته شاگردش شک دارد، مهندسی می آورند تا نظر بدهد و او تایید می کند که سازههای گِلی هیچ ایرادی ندارد.
این آغاز شغلی است که عبدالفتاح علیمرادی آن را پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در پیش گرفت و ۱۵ سال از عمرش را در آبادان سپری کرد تا در کار و حرفه خودش استاد شود. پیرمرد ۷۴ ساله ای که اصرار دارد تا آدرس کارگاهش را دقیق و آنطور که خودش می خواهد بنویسم: «بلوار کردستان، کوچه سرچشمه ۳ ، کارگاه حاجی تنوری».
این اسم را مردم رویش گذاشته اند و خودش هم از اینکه مردم به اسم حاجی تنوری صدایش می کنند، راضی است.
او که اوایل تنورها را برای نانوایی ها و خانم های خانه دار درست می کرد، حالا برای ساخت تنور رستوران های نان داغ کباب داغ و خانه باغ ها دستی در گِل دارد.
شغلی که دیگر خریدار ندارد و او تنها تنورساز کردستان و به گفته خودش ایران است که مشتریانی از همدان، مرکزی، تهران و حتی خارج از کشور دارد.
تنورسازی حرفهای هنری
در یک روز خنک پاییزی که هوا رو به سردی می رود، به کارگاهش در پیچ یک کوچه و طبقه پایین خانه ای تقریبا قدیمی در مرکز شهر سنندج می روم، البته من از بلوار کردستان نمی روم و از سمت چهار راه فلسطین به آنجا رسیدم ولی خود حاجی تنوری اصرار دارد که آدرسش همانی باشد که بالاتر نوشتم.
سرتا پایش گلی است و هرازگاهی سیگاری روشن و با چپق چاق می کند و بین تنورها راه می رود و برایم حرف می زند.
تنورها را که می بینم بر می گردم به سالها قبل که همسایه ها جمع می شدند و هر چند سال یک بار تنور درست می کردند، هر بار برای یکی، هنوز عطر و بوی خوش نان تازه را به یاد دارم، با پنیر و کره محلی که تازه از مشک پوستی خالی می کردند و وقتی کره را می چلاندی، کمی دوغ هم همراهش بود.
می گویند تنور با زندگی یکجانشینی انسان ایجاد شده و رفته رفته جای خود را به تنورهای آهنی و فلزی داده، البته نکته قابل توجه در این زمینه این است که در گذشته زنان مسوول ساخت تنور بودند اما به مرور این کار هم حرفهای مردانه شد، مثل پخت نان که قدیم ها بر عهده زنان بود و امروزه به غیر از نان های سنتی و آن هم در تعداد کم، همه نانواها مرد هستند و گاهی هم هیچکس نیست، فقط یک نفر خمیر می گیرد و مراقب دستگاهی است که لواش ها را پهن می کند و خودش روی دستگاه پخت می گذارد و بعدهم نان پخته را دست مشتری می دهد.
این روزها با رواج نانهای صنعتی، جای نان سنتی خالیِ خالی است و حاجی تنوری می گوید: در سنندج فقط دو نانوایی به او سفارش تنور می دهند که یکی در عباس آباد و دیگری در حاجی آباد است.
حاجی تنوری با اشاره به تب و تاب سرد بازار تنورهای گلی با ورود تنوره های مکانیزه ، تنها مشتریانش را صاحبان خانه باغ و رستوران های سنتی معرفی و اضافه کرد: امسال از تهران ۱۷ تنور سفارش گرفتم و تعدادی هم به اراک و همدان فرستادم ولی بیشترین سفارشم برای کشور قطر بود که ۹۰ تنور بود که ارسال کردم.
درباره قیمت تنورهایش که می پرسم، جواب می دهد از ۱۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار تومان متغیر است و بسته به اندازه تنورها دارد.
او دیگر تنورهای بزرگ درست نمی کند و می گوید: آنها هزینه بردار است و خواهان هم ندارد، اگر درست کنم شاید سه تا چهار میلیون تومان قیمتش باشد.
مصالحی از آب و گل و موی بز
مصالحش خاک است و آب و نمک و موی بز، خاک را از آبیدر می آورد از قسمتی که به گفته خودش خیلی مرغوب و ضد آتش است و یک تُن موی بُز را هم از کرمانشاه خریده است.
برای ساخت هر تنور ۲ روز وقت صرف و حدود ۵۰ تا ۶۰ کیلوگرم خاک استفاده می کند، ۴۰ سال است که طبقه پایین خانه اش شده کارگاه تنورسازی و دو دختر و دو پسرش هم هر از گاهی به او کمک می کنند ولی کمک اصلی را همسرش انجام می دهد و حاجی تنوری با خنده شیرینش می گوید: دستش پر از طلا است، او که کمک می کند من هم برایش طلا می خرم، اهل روستای دولاب هستیم و خوی روستایی خود را حفظ کرده ایم، خانمم اصلا نمی گوید شهری هستم.
برای رزق و روزی حلالش مدام خدا را شکر می کند و از کارش کاملا راضی است، می گوید: هر کسی طالب کار باشد و غیرت داشته باشد برایش کار هست و من خودم حاضرم این شغل را به هرکسی که بخواهد یاد بدهم تازه به او پول هم می دهم تا دوره ببیند و استاد شود، این کار درآمد کمی ندارد.
از سختی کارش که پرسیدم، جواب می دهد: کار راحت نداریم کارم سخت است ولی وقتی ارزش کار را می فهمی که بدنت سالم است و می توانی خرج خانواده را بدهی و در راحتی زندگی کنی، اینها کار را شیرین می کند.
یک کارگر دارد که روزی ۳۰۰ هزار تومان به او می دهد تا فقط گل تنور را آماده کند، عنوان می کند: پول ندارم تا کارگاهم را توسعه بدهد اگر دولت بفهمد که من این کار قدیمی را حفظ کرده ام، باید به من جایزه بدهد ۵۰ ساله که کار و هنرم این است.
ادامه می دهد: نان تنوری بهتر است و دوست دارم از این تنورها برای بیمارستان ها ببرم تا نان آن را به بیماران بدهند، این نان خودش شفاست مخصوصا اگر سبوس داشته و آردش هم محلی باشد.
می گوید: خودمان در خانه تنور داریم و خانمم با استفاده از گاز طبیعی نان می پزد ولی مزه نان هیزمی چیز دیگری است.
روند ساختش را اینطور توضیح می دهد: خاک را بیاوری الک کنی آب و موی بز بزنی، هر روز لگد کنی، یک ماه تمام باید گلش بخوابد تا تنور ترک نخورد، ماهی حدود ۲۰ تا ۳۰ تنور می فروشم.
حرفهایش بر می گردد به آبادان و روزی که تنورسازی را یاد گرفت، تنورها را که ساخت، استادکارش به کار او شک داشت و به قول حاجی تنور مهندس تنور آمد و کارش را تایید کرد، منظورش از مهندس تنور همان شاطر نانوایی بود.
سرگرم صحبت هستیم که خادم مسجد برای جمع کردن نان جمعه می آید، سنتی که از قدیم در کردستان وجود دارد و خادم مسجد پنجشنبه ها برای جمع آوری آن می اید.
با او هم گفت و گو می کنم، نامش احمد کرمی و ۲۱ سال خادم مسجد است. می گوید: قبلا نان جمعه واقعا نان بود و زنان خانه دار از نانی به خادمها می دادند که خودشان پخته بودند ولی کم کم این نانهای لواش و سنگک سنتی جایش را گرفت و حالا هم که پول می دهند و هیچکس دیگر نان نمی دهد.
اضافه می کند: نانی که قدیمها می دادند برکت زیادی داشت و با اینکه یک نان یک قران بود ولی از سنگک هزار و ۷۰۰ تومانی الان با برکت تر بود.
از طعم و عطر نانهای آن دوران هم می گوید که نه جوش شیرینی داشت و نه طعم مصنوعی.
مشاغل فراموش شده
حاجی تنوری بازهم چپقش را چاق می کند و مشغول کارش می شود. می خواهم خداحافظی کنم باز هم تاکید می کند یادت نرود آدرس را اینطور بنویس: «بلوار کردستان کوچه سرچشمه ۳».
مشاغل قدیمی کردستان در حال فراموشی است و صنعتگران و هنرمندان این عرصه یک به یک دارند با این دنیا و یا با حرفه خود خداحافظی می کنند، کاش دستگاهی یا نهادی که کار فرهنگی، هنری و صنایع دستی را بر عهده دارد، فکری به حال حفظ این مشاغل کند.
نظر شما