شاید تا یک دهه قبل نگاه به برخی از عوارض طبیعی مانند کوه، کویر، تالاب و ... یک نگاه تسخیر بر طبیعت بود که آن هم از یک «تفکر سازهای» مهندسان مسئول در کشور ناشی میشد، اما این نگاه اکنون و در دنیای مدرن به شکل جدی تغییر کرده و مشخص شده هریک از این عوامل طبیعی نقش بسیار مهمی در تثبیت اکوسیستم، تامین منابع آب و خاک و تعدیل هوا دارند. موضوعی که متاسفانه در دهه های اخیر در ایران مورد توجه نبوده و به دلیل حاکمیت تفکر سازهای در کشور، بخش زیادی از این عناصر طبیعی به بهانه توسعه کوتاهمدت نابود شدهاند.
طرح توسعه شهرها برای افزایش زمین برای ساختوساز، توسعه زمینهای کشاورزی و افزایش تولید محصولات کشاورزی، استقرار صنایع آببر مانند فولاد و ذوب آهن، کاشیسازی و ... در مکانهای نامتناسب به لحاظ تابآوری اقلیمی، از جمله مهمترین دلایل نابودی بسیاری از تالابهای ایران مانند تالاب میانکاله در استان مازندران، تالاب میانگران و بندون در ایذه و تالاب بیشهدالان در شهرستان بروجرد شده است.
زهکشی و کشت برنج عامل اصلی نابودی بیشهدالان
تحقیقات میدانی و مقایسه نقشههای زمینشناسی و عوارض طبیعی نشان میدهد در سه دهه اخیر، بخش عمده تالابهای ایران مورد تعرض و نابودی قرار گرفته است.
متاسفانه این مورد در رابطه با تالاب «بیشهدالان» در شهرستان بروجرد نیز صادق است. بنابر تحقیقات محلی و گفتوگو با چند تن از مسوولان شهرستان که نخواستند نام خود را بیان کنند، این تالاب از اوایل دهه ۸۰ به دلیل زهکشی، توسعه زمینهای کشاورزی و کشت برنج روند زوال خود را آغاز کرده است.
در این سالها طرحهایی مبنی بر توسعه زمینهای کشاورزی و با استفاده از سیستم «زهکشی» یکی از اقداماتی بود که این روند را به شکل فاجعهباری تسریع کرد. حفر کانالی در زمینهای حاشیه تالاب بیشهدالان موجب شد تا آب ذخیره شده در زمینهای تالاب که به مانند یک اسفنج طبیعی بزرگ عمل میکرد و منبع اصلی تغذیه آبهای زیرزمینی هم بود، به صورت روانآب و با سرعت بسیار بیشتری در رودخانه منتهی به جنوب بروجرد به سمت مناطق پایین دست و رودخانههای خوزستان جاری شود.
منابع محلی: تالاب بیشهدالان از اوایل دهه ۸۰ به دلیل زهکشی، توسعه زمینهای کشاورزی و کشت برنج روند زوال خود را آغاز کرده استنتیجه چنین اقدامی موجب شد تا بخش وسیعی از زمینهای تالاب از حالت باتلاقی درآمده و به زمینهای کشاورزی تبدیل شود. اما نکته مهم اینجاست که تسریع این روند، اکوسیستم منطقه را با تهدید جدی و تغییرات سریع روبرو کرد. تغییری که باید در صدها و یا هزاران سال رخ میداد، در مدت زمانی کمتر از دو دهه موجب خشکشدن تالاب، تغییر سریع اکوسیستم، خشکی هوا، تغییرات دمایی خاک و بهطورکلی از بین رفتن تعدیل آبوهوایی شهرستان بروجرد شده است.
نتیجه چنین تغییراتی در میزان رطوبت محلی آبوهوا خود را آشکار میکند. چنانچه بر اساس آمار منتشر شده از سوی سازمان هواشناسی کشور در دشت سیلاخور بروجرد، در ۲۰ سال اخیر رطوبت نسبی، تعداد روزهای همراه با بارندگی و میانگین ماهانه رطوبت نسبی در ایستگاه هواشناسی این شهرستان در یکماه فصل بارندگی(اواسط بهمن تا اواسط اسفند) در دشت سیلاخور(جنوب این شهرستان و محل کشت برنج) و در ۲ دهه با افتوخیزهای جدی و روند کلی کاهشی روبرو بوده که همین امر مشکلات متعددی را در زمینه تولید محصولات کشاورزی ایجاد کرده است.
جدول زیر نشان میدهد در چند سال نخست بعد از تغییر کاربری زمینهای تالاب بیشه دالان، وضعیت اقلیمی براساس شاخصهای مورد مطالعه، یک روند کاهشی شدیدی را تجربه کرده و حتی در یکسال که وضعیت بارندگی بسیار خوب میشود (۱۳۹۵) در ۵ سال بعد میزابن بارشها به شدت کاهش مییابد.
سال | مجموع بارش ماهانه(میلیمتر) | تعداد روزهای همراه با بارندگی در ماه | میانگین ماهانه رطوبت نسبی(درصد) |
۱۳۸۲ | ۲۶.۴ | ۵ | ۴۵.۹۲ |
۱۳۸۶ | ۳.۰۱ | ۳ | ۳۷.۹۶ |
۱۳۹۰ | ۱۳.۸۲ | ۷ | ۱۱ |
۱۳۹۵ | ۱۰۲.۱۶ | ۱۸ | ۶۵.۶۷ |
۱۴۰۰ | ۵۵.۳۱ | ۸ | ۴۱.۲۱ |
منبع: وبسایت هواشناسی کل کشور
از آنجا که دسترسی به آمار و ارقام مربوط به اداره هواشناسی این شهرستان امکانپذیر نیست، فقط به آمار ۵ ساله بعد از تغییر کاربری زمینهای تالاب یعنی از سال ۱۳۸۲ تا ۱۴۰۰ اشاره شده است.
توسعه کشاورزی و افزایش تولید به چه قیمتی؟
بررسیها نشان میدهد در سالهای نخست تغییر کاربری زمینهای تالاب و حاشیه آن، میزان تولید و کشت محصولات کشاورزی و به ویژه برنج در این ناحیه نیز افزایش یافت که از نظر آماری بیانگر وضعیت اقتصادی مناسب و شرایط بهینه اقتصادی است.
اما همین میزان در مقیاس کلی پس از ۱۸ سال با کاهش چشمگیری روبرو بوده؛ هرچند که متاسفانه در برخی از این سالها با وجود خشکسالی زیاد، روند تولید همچنان افزایش داشته اما محدودیتهای زیست محیطی در نهایت موجب افت میزان تولید شده است.
به استناد گزارشهای رسانهای، میزان تولید برنج در سال ۱۴۰۰ که یکی از سالهای خشک آبی ایران بود، ۴ هزار و ۱۲۵ تن بوده که نسبت به سال پیش از آن یعنی در سال ۱۳۹۹ که از نظر بارندگی وضعیت مناسبی هم داشت نزدیک به ۲ هزار و ۷۹۵ تن بیشتر شده است.
بررسی این گزارشها نشان میدهد مساحت زمینهای زیرکشت برنج در تالاب و حاشیه آن به بیش از ۸۲۵ هکتار رسیده است. منطقه تالاب بیشهدالان بیش از هر چیز از جانب سیاستگذاریهای غلط در حوزه تولید و افزایش محصولات کشاورزی مورد تهدید و تخریب واقع شده که متاسفانه به استناد آمار، میزان تولید هم به تدریج کاهش داشته استبه عبارتی هرچه بیشتر از میزان زمینهای تالاب و حریم تالاب کاسته شده، تلاش شده به زمینهای زیرکشت در این منطقه اضافه شود؛ غافل از اینکه چنین اقدامی ریشه حیات و زندگی در منطقه بروجرد را نشانه رفته و تغییرات بزرگی در این ناحیه در حال رقم زدن است.
مقایسه آمار و ارقام مربوط به افزایش سطح زیرکشت زمینهای کشاورزی شهرستان بروجرد در سالهای ۱۳۸۲ با سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ نشان میدهد منطقه تالاب بیشهدالان بیش از هر چیز از جانب سیاستگذاریهای نادرست در حوزه تولید و افزایش محصولات کشاورزی مورد تهدید و تخریب واقع شده که متاسفانه همین آمارها نشان میدهد میزان تولید نیز به تدریج کاهش داشته است.
بنابر اعلام «جواد گودرزی» مدیر جهادکشاورزی بروجرد، تولید برنج در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال پیش ۴۰ درصد کاهش داشته و زمینهای زیرکشت این محصول هم از ۸۵۰ هکتار به ۵۴۰ هکتار کاهش یافته است.
مقایسه آمار و ارقام بیانگر این است که در مدت ۱۸ سال گذشته شاید در ابتدا میزان تولید برنج افزایش داشته اما به سبب تحمیل فشار بیش از حد به منابع آبوخاک، این میزان به شدت کاهش داشته و اکوسیستم و اقلیم را هم به چالش جدی کشانده است.
بیارتباط نخواهد بود اگر بگوییم توسعه کشاورزی و افزایش سطح زمینهای زیرکشت و افزایش میزان تولید در شهرستان بروجرد به بهای ایجاد اشتغال کوتاهمدت، چالش اصلی تداوم زندگی و استمرار سکونت در این منطقه شده است.
تفکر سازهای، بلایی که بهای آن را محیطزیست میدهد
«تفکر سازهای» با رویکرد فنی و مهندسی یکی از بزرگترین آسیبهایی بوده که در عرصه سیاستگذاری کلان و خرد مدیریتی، پیش از هر جایی محیطزیست کشور را نشانه رفته است. تفکر سازهای بدین معناست که برای توسعه و پیشرفت تنها ابزار و ادوات فنی بدون در نظر داشتن آثار و پیامدهای اجتماعی آن، مورد استفاده قرار گیرد. موضوعی که متاسفانه در یک قرن اخیر بر عرصه مدیریتی کشور سایه انداخته و از اینرو پیامدهای چنین تفکری در دوران کنونی بسیار به چشم میآید. اینکه برای افزایش تولید محصولات کشاورزی از هر روش و ابزاری میتوان استفاده کرد، نمونهای از این تفکر سازهای است.
در رابطه با تالاب بیشهدالان نیز این موضوع صادق است. افزایش تولید محصولات کشاورزی با خشکاندن زمینهای تالاب و زهکشی زمین یکی از آسیبهای بزرگی بود که به منطقه وارد کرد و از دست رفتن رطوبت خاک، خشک شدن زمین، کاهش تولید محصولات کشاورزی و در نتیجه کاهش درآمدهای اقتصادی، آسیبهایی چون تخلیه روستاها، مهاجرت به شهرها، افزایش حاشیهنشینی را ایجاد کرد که به صورت زنجیرهوار و در طول زمان هزینههای هنگفتی را بر جامعه و حکمرانی اضافه میکند.
به گفته کارشناسان، تالاب بیشه دالان با یک سد خاکی طبیعی که از غرب به شرق، مانع طبیعی برای خروج آب و به نوعی عامل ایجاد این تالاب بوده، به صورت طبیعی ایجاد شده بود اما در دوران پیش از انقلاب به منظور جلوگیری از زیرآب رفتن روستاهای حاشیه تالاب در هنگام بارندگی و همچنین با هدف تبدیل کاربری زمینهای تالاب، با حفر کانالی در این سد خاکی طبیعی، آب این تالاب تخلیه و زمینهای زیادی در اختیار کشاورزان قرار گرفت.
در این شرایط فقط ۹۱۳ هکتار از مساحت این تالاب باقی ماند که در اختیار «اداره منابع طبیعی» قرار داشت و از آن تاریخ تاکنون و به بهانههای مختلف بخشهایی از زمینهای این تالاب تغییر کاربری داده شد. بهطوری که تا به امروز فقط ۷۰ هکتار از زمینهای این تالاب در اختیار سازمان حفاظت از محیطزیست قرار گرفته که آن هم هر چند یکبار با آتشسوزیهایی مورد تعرض سودجویان قرار گرفته است.
افزایش تولید محصولات کشاورزی با خشکاندن زمینهای تالاب و زهکشی زمین یکی از آسیبهای بزرگی بود که در بلندمدت و با کاهش تولید و درآمد اقتصادی، انواع آسیبهای اجتماعی مانند مهاجرت و حاشیهنشینی را به همراه خواهد داشتتجربه چنین مواردی در همه دنیا و از جمله کشورهای پیشرفته نیز وجود دارد اما مهم این است که راههایی برای جبران آن هم در نظر گرفته میشود.
دانمارک پس از گذشت بیش از ۵۰ سال از خشکاندن تالابی در یکی از شهرهای این کشور، به دلیل آثار سوء زیستمحیطی و اجتماعی آن، دوباره در سال ۲۰۱۲ آن را احیا کرد. در ژاپن و بسیاری دیگر از کشورهای جهان، به دلیل پیامدهای سوء سدهای آبی بر رودخانهها، در حال شکستن آنها و بازگرداندن چرخه طبیعت به روال خود هستند. حتی کشورهایی مانند «هلند» هم از این هم جلوتر رفته و در برخی موارد استفاده از «تمشک وحشی» برای انسان در مزارع و زیست بوم آنها، به این دلیل که در میزان خوراک حیوانات وحشی از جمله خرس، اختلال ایجاد میکند، ممنوع شده است.
در مجموع میتوان گفت میزان آسیب به تالابهای ایران بسیار گسترده است و همین امر موجب شده سودجویان هم برای تصرف این زمینهای مرغوب که از نظر حاصلخیزی بسیار وضعیت خوبی دارند اقدام کنند. چنانچه یکی از دلایل اصلی آتشسوزی تالابها در ایران نیز همین اقدامات سودجویانه بیان شده است.
نظر شما