اثربخشی، سازندگی و فواید مترتّب بر «کتابخوانی» را باید گزارهای بدیهی دانست که درستی آن محل تردید نیست. کتاب، حامل آزمودههای بشر و حاصل تآملات او در ادوار تاریخی است و بسامان کردن زیست امروز و فردای آدمی جز با مراجعه و تدبر در دقایق آنها مقدور و میسور نمیباشد.
تحولات شگرف تاریخ هر ملت، وابسته به متغیرهای چندی است که بیگمان یکی از آنها را باید میراث مکتوب آن ملت به شمار آورد. کتابخوانترین ملل، مترقیترین و برخوردارترین هستند و به طریق اولی در مناسبات جهانی نیز در جایگاه رفیعی قرار دارند.شکوفایی تمدن اسلامی و گسترش جهانی آن نیز بیارتباط با این موضوع نبوده است.
طی قرون متمادی، آرای اندیشهورزان مسلمان در قالب کتاب متبلور و به سراسر گیتی منتقل شده است. همچنین دانش و فلسفه ملل دیگر نیز از رهگذر نهضت ترجمه در عصر عباسی به دست مسلمانان رسیده است.
بیت الحکمه (خانة حکمت) که توسط خاندانهای دانش دوست ایرانی در قرون نخستین اسلامی راهاندازی شده بود، کتب متعدد علمی، ادبی و فلسفی را از زبانهای ایران باستان، هندی، سُریانی و یونانی به عربی برگردانده و موجب گسترش دایرة دانایی شده است.
وجود کتابخانههای متعدد در دربارها، نظامیها، بقاع و مزارات و گماشتن مشاهیر علمی و ادبی به مدیریت و کتابداری آنها مؤید توجه جدی ایرانیان مسلمان به امر مطالعه است. اما باید توجه داشت که به گواهی دادههای تاریخی، این توجه و تفطن، فراز و فرودهایی داشته و ادوار رشد و فترت را تجربه کرده است. به نظر میرسد عصر جدید را به علل مختلف، باید دورانی بینابین میان شکوفایی و رکود به شمار آورد.
از سویی توسعه مراکز آموزشی و همگانی شدن آن رجوع به منابع مکتوب را الزام آور کرده و از سوی دیگر لوازم روزگار مدرن از جمله تنوع تفننات و تعدد ابتلائات، در کنار تغییرات و تحولات زیست مانی، موجب مشغولیت فراوان شهروندان و غفلت از مطالعه شده است. هر دو سوی این معادله، صادق است!
عمده ترین چالشی که امروز برای مطالعه غیردرسی می توان متصور شد، کاربردی کردن آن است. به بیان بهتر، پرسشی در بطن این رفتار مستتر است که «ثُمّ مَاذَا؟» یا به قول فرنگی ها «؟So what»؛ بخوانیم که چه شود؟ دمدستیترین پاسخی که داده میشود، این است که «میخوانیم تا بدانیم!» و باز پرسش نخستین مؤکداً رخ مینماید که اینهمه بدانیم که چه شود؟ و این تسلسل میتواند همچنان امتداد یابد.
منظور از کاربردی کردن مطالعه، گذاشتن نقطه پایان به این تسلسل که فلاسفه آن را باطل میدانند و عبث میخوانند و یا رسیدن به توافقی متقاعدکننده در این باب است. کتابخوانی تا روزی که نتیجه عینی، مادی و ملموس آن برای مخاطب، در زیست روزمرهاش محسوس نباشد، همگانی نخواهد شد و مهمترین چالش برای افزایش تعداد کسانی که کتاب میخوانند، همین است.
دست اندرکاران ترویج کتابخوانی باید راههای نوین برای کاربردی کردن مطالعه پیدا کنند. راههایی که با رفع نیازهای روزمره مخاطب همپوشانی داشته باشد.منزلت اجتماعی، ترقی و نیل به خواستها در عرصه عمومی میتواند یکی از این راهها باشد. اگر عموم جامعه شاهد سرآمدی دانایان باشد، بی شک برای دانایی خواهد کوشید.
یک نمونه عینی که می تواند الگوی مناسبی برای ترویج کتابخوانی باشد، توفیق شرکت های دانش بنیان است که کسب دانش و تولید ثروت را توأمان و لازم و ملزوم یکدیگر معرفی میکند. تعجب نباید کرد اگر مدعی شویم، کتابخوانی باید به تولید ثروت، رفع بیکاری و حل آسیبهای اجتماعی منجر شود که اگر اینگونه باشد، اساساً از اختصاص هرگونه هزینهای برای تبلیغ کتابخوانی بینیاز خواهیم شد.البته که این امر نیازمند سیاست گذاری کلان و مشارکت همة ارکان سیستم دولتی و دستگاههای اجرایی است.
اگر کتابخوانها برای دریافت تسهیلات بانکی در اولویت باشند، اگر سهمیه ویژه ای به دارندگان اطلاعات عمومی که حاصل مطالعات غیردرسی است در استخدامها اختصاص یابد، اگر سواد عمومی و اشراف به میراث مکتوب یکی از مؤلفههای مؤثر در ترفیع اداری باشد، اگر ادارات و شرکتها و مؤسسات فقط یکبار در سال به برگزاری مسابقه کتابخوانی برای کارکنان خود مبادرت ورزند، اگر امتیازاتی چون یارانه مطالعه به طالبان و واجدان شرایط آن ارائه شود، اگر حمایتهای مالیاتی از مشاغل مرتبط با کتاب و کتابخوانی به صورت چشمگیر ارتقا یابد، اگر دستگاههای پرمراجعه و پرمخاطب، به ایجاد کتابخانه در دسترس برای مراجعان خود اقدام کنند، اگر در کنار ملزم بودن پیمانکاران و انبوهسازان به تعبیه آسانسور و پله اضطراری، ساخت کتابخانه نیز در منازل (حداقل در آپارتمانهای سهخوابه و بیشتر) مورد توجه باشد و مهمتر از همه اینها اگر مطالعه به یک هنجار و ارزش اجتماعی تبدیل شود، آن وقت ما توانستهایم در پروسه کاربردی کردن کتابخوانی موفق شویم و پس از آن، از ثمرات و مواهب عدیدهاش برخوردار خواهیم شد.
شک نکنید که ربط وثیق و نسبت مستقیمی میان افزایش سرانه مطالعه و کاهش طلاق، اعتیاد، نزاع، مسئولیت ناپذیری، بی نظمی، قانون گریزی و... وجود دارد که نتایج حاصل از پژوهشها و پیمایشهای علمی دال بر آن است. جامعه کتابخوان، جامعهای بسامان و بقاعده است و بسیاری از آسیبها و معضلاتی که با آن مواجه هستیم، در آن جایی ندارد و یا دقیقتر بگوییم که در کمترین حد آن است.
از دیگر چالشهای پیشِ روی کتابخوانی و کتابخانهها، جلب و جذب حمایتهای مردمی است. از سال ۱۳۸۴ که کتابخانههای عمومی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منفک و نهاد کتابخانههای عمومی تأسیس شد، یکی از اهداف و افقهای ترسیم شده، خصوصی سازی فرهنگی و زمینه سازی برای مشارکت مردمی در امر کتابخوانی بود. موضوعی که در مدیریت کتابخانههای عمومی در سراسر جهان مورد توجه و تأکید است. بسیاری از کتابخانههای عمومی در دنیا با کمکهای مردمی احداث شده اند و پس از راهاندازی نیز میلیونها دلار هدایای نقدی برای توسعه خدمات خود دریافت کردهاند.
اخبار و پژوهشها حاکی از این است که در سراسر دنیا کتابخانههای واقع در نزدیکی اماکن پرتردد و مراکز کسب و کار بیشترین مراجعه را دارند و حتی مناسبات عمیقی میان آنها برقرار است. به گونهای که کتابخانههای عمومی از پایگاههای مهم استارت آپها هستند؛ به شهروندان برای یافتن شغل مناسب کمک میکنند؛ دورههای آموزشی ویژه مشاغل مختلف برگزار میکنند و اموری از این دست که روزبه روز ارتباط آنها را ناگسستنی تر میکند. حاصل سخن اینکه کتابخانههای عمومی امروزه دیگر یک واحد آموزشی و پژوهشیِ صِرف و مستقل نیستند؛ بلکه به یک واحد اجتماعی پویا تبدیل شدهاند. واحدی که نه فقط برکنار از دغدغههای اجتماعی نیست، بلکه در متن آنها قرار دارد.
توسعه ارتباط و همکاری میان مراکز آموزش عالی و کتابخانههای عمومی نیز از دیگر چالشهاست. هرچند دانشگاهها خود دارای کتابخانه و مرکز اسناد هستند و شاید در نگاه نخست، از این نظر بی نیاز از این ارتباط باشند اما باید اذعان کرد که ارتباط دانشگاه با کتابخانههای عمومی به همان اندازه حائز اهمیت است که ایجاد دفاتر ارتباط با صنعت در دانشگاهها. جریانهای اجتماعی در کتابخانههای عمومی قابل رصد هستند و دانشگاه، به هیچ وجه بی نیاز از اشراف بدان نیست. دانشگاهها بی ارتباط با رخدادهای اجتماعی و ذائقة عمومی، جزایر دورافتادهای خواهند بود که یافتهها، تحلیلها و راهکارهایشان در حوزههای مختلف علوم با آنچه مورد مطالبه جامعه است، سنخیتی نخواهد داشت.
نکته دیگر تعریف مسئولیت اصلی کتابخانههای عمومی است. رسالت محوری کتابخانهها مجموعه سازی است. سابق بر این، فقط کتابها، منابعی بودند که استحقاق مجموعه سازی داشتند اما امروزه با توسع در مفهوم منابع و میراث مکتوب، صداها، دست خطها، امضاها، تصاویر، فیلمها و... همگی در شمول این تعریف جای میگیرند.
جلب و جذب مشارکت مردمی فقط در حوزه هدایای نقدی نیست. صندوقها و پستوهای اغلب منازل، منبع عظیم میراثی است که شایستگی قرار گرفتن در مجموعه کتابخانههای عمومی را دارا هستند. تصاویر قدیمی، برگههای مکتوب اسناد و... که در هر خانهای و نزد هر خانوادهای یافت میشود، میتواند با گردآوری در کتابخانههای عمومی به یک میراث قومی و ملی مبدل شود و دادههای پژوهشهای محققان را فراهم کند.
از صمیم قلب امیدوارم که فرهنگ اهدای کتب خطی، اسناد و مکاتبات و تصاویر و فیلمهای قدیمی به کتابخانههای عمومی در جامعه ما فراگیر شود. کتابخانه مرکزی اردبیل با دارا بودن بخش ویژه نگهداری نفایس خطی در استانداردترین شرایط لازم، مرکزی است که باید بیش از اینها مورد استقبال و توجه شهروندان قرار گیرد. همچنین لازم است تا هنرمندان، مفاخر و مشاهیر دیارمان نسخهای از آثارشان را برای بایگانی در این بخش برای ما ارسال کنند و امکان و اجازه ضبط و نگهداری صدا و تصویرشان را فراهم آورند. امری که مشتاقانه و با آغوش باز پذیرای آن هستیم.
برای پایان این رشتهسخنِ بی پایان، لازم است تا تأکید کنیم که ترویج کتابخوانی و ارتقای سرانه مطالعه، در عین دشواری، هدف سهل الوصولی است مشروط بر اینکه واقعاً بخواهیم و صد البته در گام اول و پیش از ارائه هر ایدهای، خود نیز بخوانیم!
نظر شما