دامنه نفوذ چین در مناطق مختلف جهان هر روز گسترش می یابد و در این راهبرد پکن توانسته است حتی جای پای قابل توجهی را در آمریکای لاتین و آفریقا به عنوان حیاط خلوت ایالات متحده و اروپا برای خود ایجاد کند.
چین حتی ابرپروژه ابتکاری خود با نام «جاده و کمربند» (BRI) را به گونه ای طراحی کرده که خاورمیانه را هم در بر می گیرد. اما وضعیت سیاسی در این منطقه پیچیدگی هایی دارد که ممکن است اقدامات پکن را در تعارض با منافع آن قرار دهد.
یکی از مهمترین تکه های پازل روابط خاورمیانه ای چین در مورد رژیم صهیونیستی مطرح است جایی که به عنوان یک متحد کاخ سفید از اهمیت ویژه ای برای دو حزب سیاسی آمریکا برخوردار است و به عنوان یک قطب فناوری، هر ساله میلیاردها دلار سلاح و تجهیزات از واشنگتن دریافت می کند.
اندیشکده «شورای آتلانتیک» با تکیه بر نظرات «اساف اوریون» در گزارش-مصاحبه ای مبسوط به بررسی روابط اسرائیل و چین و پیامدهای آن پرداخته است.
اوریون ژنرال بازنشسته ارتش اسرائیل و عضو موسسه مطالعات امنیت ملی (INSS) است که تحقیقات گسترده ای را در مورد روابط با چین و استراتژی سیاسی-نظامی-منطقه ای اسرائیل انجام داده است. او همچنین مدت ها به عنوان رابط نظامی با کشورهای همسایه و نیروهای حافظ صلح در منطقه خدمت کرد و در دوره اخیر رئیس بخش راهبردی در اداره برنامه ریزی ستاد کل ارتش اسرائیل بود.
اساف بر این باور است که اگرچه در واقعیت روابط کشورهای خاورمیانه با چین پیچیده است اما با وجود آن روابط پکن در سراسر منطقه در حال پیشرفت است. در همین چارچوب روابط چین و اسرائیل پیچیدگی های بسیاری دارد. روابط اقتصادی متراکم دو طرف باید در برابر روابط عمیق تر و بسیار مهم تر اسرائیل با ایالات متحده متعادل شود. از طرف دیگر در حالی که ممکن است چین تجارت زیادی با اسرائیل انجام دهد اما حمایت بین المللی آن از فلسطین، همکاری سیاسی پکن با دولت یهود را محدود می کند. وی در مورد میزان پیشرفت و حوزه های مورد توجه دو طرف آورده است:
ازدواج در بهشت
از نظر تاریخی، باید فصلهای مختلف تاریخ اسرائیل و چین را از آغاز آن درک کرد. پس از آنکه در سال ۱۹۷۹ چین به اصلاحات و گشایش درها روی آورد روابط دیپلماتیک خود را با آمریکا برقرار کرد، اسرائیل نیز از سوی آمریکا تشویق شد تا از چین در جنبه های مختلف حمایت کند.
در سال ۱۹۹۲ اما روابط دیپلماتیک دو طرف تقویت شد. پایان دهه نود پس از سومین دوره بحران در تنگه تایوان در واقع یک نقطه عطف در روابط بود؛ چین از این جهت منتقد اسرائیل شد که چرا به تایوان سلاح می دهد.
از سال ۲۰۱۱ به بعد و در سال های ریاست نتانیاهو، روابط اقتصادی تقویت شد و نخست وزیر این روابط را به عنوان ازدواجی در بهشت تعریف کرد.
این روابط در سال ۲۰۱۷ به اوج خود رسید و یک مشارکت جامع و نوآورانه بین اسرائیل و چین شکل گرفت که در واقع بر فناوری، نوآوری، همکاری و غیره متمرکز بود. به دنبال آن فعالیتهای چین در زیرساختها و سرمایهگذاری اسرائیل هم افزایش یافت.
در سالهای اخیر به ویژه از سال ۲۰۱۷ شرایط در واشنگتن با حضور دولت ترامپ و استراتژی امنیت ملی آن تا حدودی تغییر کرد. اساساً دو موضوع اصلی فرض شدند؛ نخست، چین مشکل شماره یک است. دوم، فناوری در مرکز رقابت دو قدرت بزرگ قرار دارد.
اسرائیل در سالهای اخیر به ویژه در زمان دولت بایدن رویکردی آرام اما محتاطانهتر در زمینه روابط خود با چین اتخاذ کرده است. بنابراین، به نظر می رسد ماه عسل به پایان رسید اما این به معنای طلاق دو طرف نیست.
روابطی در حاشیه بازی قدرت های بزرگ
صادرات اسرائیل به چین در سال ۲۰۱۸ به اوج خود رسید و از آنجایی که دیگر از سطح سال ۲۰۱۸ فراتر نرفت، با مشکل مواجه است.
البته در مورد خدمات صادراتی، درک مقیاس بسیار مهم است. در حالی که اسرائیل ۱۷ میلیارد دلار در سال خدمات به آمریکا صادر می کند، تنها ۱۷۰ میلیون دلار به چین صادرات دارد. بنابراین تنها ۱ درصد از تجارتی که با آمریکا انجام می شود با چین در زمینه خدمات صورت می گیرد. بنابراین باید درک شود که این رابطه در حال توسعه است که به شدت تحت تأثیر روابط قدرت های بزرگ قرار دارد.
البته همه رویدادها در روابط اسرائیل و چین به خاطر اتفاقاتی که بین پکن و واشنگتن می افتد، نیست و بسیاری از آن ها به سیاست های خود چین باز می گردد. اوج سرمایه گذاری چینی ها در اسرائیل در سال ۲۰۱۸ بود و از آن زمان کاهش یافته است. به اعتقاد اسرائیل این بیشتر به سیاست خود چین در مورد جریان سرمایه مربوط می شود تا مسائل دوجانبه.
البته تعداد گردشگر چینی به اسرائیل تا ۱۷۰ هزار گردشگر در سال افزایش یافته است که در مقابل حجم ۳ میلیون گردشگر در اسرائیل در دوره پیش از کرونا این رقم بالایی نیست. همانطور که گروه های کمتری به چین می روند از چین هم گروه های کمتری به اسرائیل می آیند.
گفتنی است جنبه های بحث برانگیزتری هم در زمینه انتقال فناوری وجود دارد، نه به خاطر دولت ترامپ، بلکه به این دلیل که مدیران اجرایی اسرائیلی به چشم انداز خود فکر می کنند و می گویند، اگر بخواهم به غرب بروم و در آمریکا بازاریابی کنم، سرمایه گذاری در چین یک مانع است پس محتاط می شوند.
چالش در روابط با چین فقط به عصبانی نکردن آمریکا مربوط نیست، بلکه پیچیدگی های خود چین در نحوه انجام تجارت مهم است. همچنین مسائل مربوط به مداخله در ساختار سیاسی، جاسوسی و سرقت فناوری هم مطرح است. قطعا سرقت فناوری و جاسوسی چیزی است که اسرائیل باید مراقب آن باشد و مانند هر کشور جدی و مسئولی احتیاط می کند.
بنابراین از آنجایی که چین به طور استراتژیک این رویه رااجرا می کند،ادغام در حوزههای نظامی یا غیرنظامی دارای محدودیت هایی از سوی دستگاه های امنیتی است به ویژه در مورد فناوری های نوظهور یا تکنولوژی ها با کاربرد دوگانه.
بنابراین کل رژیم های کنترل صادرات به چالش کشیده می شوند. با این حال، حتی با وجود همه این مشکلات، چشماندازهایی برای بهرهمندی از بازارهای چین و غیره مانند بسیاری از کشورها، از جمله ایالات متحده، وجود دارد.
اسرائیل مزایای خوبی در فناوری غذایی، فناوریهای پزشکی و بهداشتی، آب و مسائل مربوط به بحران آب و هوایی دارد؛ این مسائل در رقابت بسیار جنجالی بین ایالات متحده و چین دلیلی بر خوشبینی هستند اما در بخش هایی همچون مسائل نظامی و تسلیحاتی نمی توان کار زیادی با چین انجام داد.
حضور پررنگ چین در بخش زیرساخت ها
زیرساخت های زیادی در اسرائیل با شرکت های چینی در حال انجام است. به نظر می رسد کشورهایی که بیشترین نقش را در BRI ایفا می کنند از طریق این پروژه ها به کشورهای دیگر مرتبط می شوند. از نظر چین نکته مهم اتصال بازارها و ارتباط بین مناطق است. اسرائیل از نظر جغرافیایی از مزیت طبیعی حضور در موقعیت شرقی مدیترانه برخوردار است. برخلاف قبل از زمان توافق آبراهام، شاهد هستیم که روابط اسرائیل در سراسر خاورمیانه، تغییر بسیار چشمگیری کرده است.
پیش از این BRI کلید واژه جاده ابریشم تصور می شد اما اکنون در آمریکای لاتین و آفریقا هم مطرح است، جایی که جاده ابریشم هرگز به آنجا نرسید. در سال ۲۰۱۳ این ابتکار خیلی نظرها را به خود جلب کرد اما به مرور این برند سمی یا حداقل مشکل ساز شد. بنابراین اکنون این پروژه فروغ گذشته را ندارد.
اسرائیل نیاز مبرمی به زیرساختهای سنگین دارد و چین هم آمد و برای نمکزدایی، جاده سازی، راهآهن، ریلهای سبک و تونلها، بنادر و همه چیز به رقابت پرداخت. مشارکت چین در ایجاد زیرساختهای اسرائیل دو بار در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۹ به اوج خود رسید. در گذشته صحبت هایی در مورد ساخت راه آهن از دریای سرخ تا مرکز اسرائیل در دریای مدیترانه وجود داشت. همچنین مذاکرات رویایی، در مورد راه آهنی از طریق اردن به عربستان سعودی و اتصال اسرائیل به خلیج فارس مطرح شد. قطعاً، چین موتور عظیمی برای چنین زیرساخت های سنگین و بزرگی است. اگر ریل هایی برای اتصال وجود داشته باشد، اسرائیل تلاش خواهد کرد تا به آن متصل شود، چه آن را BRI بنامیم یا نه.
بنابراین در زمینه زیرساخت های سنگین، هنوز پتانسیل خوبی برای همکاری با چین وجود دارد. چینی ها می توانند به آنچه که منطقه به آن نیاز دارد، کمک کنند. با اینحال در زمینه BRI یا در مورد جاده ابریشم دیجیتال و ارتباطات، شور و شوق بیشتری در خلیج فارس از جمله عربستان سعودی و امارات و قطر محسوس است. ایجاد زیرساخت های Huawei و ZTE در این کشورها نشانه همین امر است اما اسرائیل بسیار محافظهکارتر است.
بنابراین، اگر BRI در منطقه با یک بسته ارتباطی همراه باشد، شاید اسرائیل به آن متصل نشود. البته بایدن در سفر به عربستان سعودی برای رقابت با چین پیشنهادهایی را برای توسعه و استقرار ۶G و ۵G ارائه کرد.
چین و منافع سیاسی اسرائیل
چین موضوع انتخاباتی مهمی برای اسرائیل نیست. اسرائیل تحت تهدیدات امنیتی، دفاع نظامی وجودی و غیره زندگی می کند. چین دشمن اسرائیل یا یک تهدید نظامی نیست و از شهرت خوبی برخوردار است. روند میان دو طرف تا سال ۲۰۱۹ خوب بود و همیشه گفته می شد «برو چین پول در بیار» اما وقتی در آمریکا اوضاع تغییر کرد، روابط راکد شد.
با نگاهی به نظرسنجی پیو در آن سال حدود ۶۶ درصد آمریکایی ها موضع منفی نسبت به چین داشتند اما در اسرائیل این شاخص نسبت به چین ۶۰ درصد مثبت و ۲۶ درصد منفی بود. در سال ۲۰۲۲، نظرسنجی پیو نشان داد که نظر آمریکایی ها منفی تر شد و به ۸۲ تا ۸۴ درصد منفی رسید. اسرائیل در این دوره ۴۸ مثبت و ۴۶ منفی بود.
بنابراین اکنون دیدگاه متعادل تری در مورد چین وجود دارد. چین به دلیل نوع دیپلماسی آن در قبال استرالیا، آسیب زیادی دیده است. در مقابل در اسرائیل، ایالات متحده بسیار محبوب است و به خاطر همین امر ترامپ گفته بود که می تواند نخست وزیر اسرائیل انتخاب شود.
باید به یاد داشت که اسرائیل بر خاورمیانه بسیار متمرکز است و به ندرت پوشش خوبی از اتفاقات شرق آسیا دارد. چین در مطبوعات آن عنصر مهمی نیست و اخبار زیادی در مورد آن وجود ندارد و در جنبه های ژئواستراتژیک حضورش کمرنگ است. بنابراین در مجموع، همچنان به عنوان یک شریک اقتصادی امیدوارکننده مطرح است اما به هر حال در سیاست های منطقه ای آن در حمایت زبانی از فلسطین و کمک به ایران برای دور زدن تحریم ها و توسعه سیستم های تسلیحاتی اسراییل تردیدهای جدی وجود دارد.
چین دوست ایران، حامی فلسطین
چین یک نماینده ویژه برای مسئله اسرائیل و فلسطین دارد و چند بار پیشنهاد داد تا به عنوان یک میانجی عمل کند. بیانیه های زیادی در سازمان ملل متحد و مطبوعات صادر شده است. با اینحال اگرچه چینی ها چیزهای درستی در مورد حقوق هر دو طرف برای زندگی در صلح و غیره می گویند اما آنها از قبل کشور فلسطین را به رسمیت شناخته اند.
با این حال چین تلاش می کند زیرساخت ها را هم برای فلسطینی ها و هم برای اسرائیلی ها ارتقا دهد ولی زیرساخت های صلح بسیار محدود است. شما هرگز طرح مارشال چینی را نمی بینید که به دیگر کشورها به شکلی جدی برای کسب و کار و زیرساخت های آینده کمک کند. بنابراین مشارکت پکن در زمینه صلح طلبی بسیار نمادین است.
خوب است که چین را به عنوان یک دوست اعلامی داشته باشیم اما نباید انتظار داشت که چین میانجی شود و اسرائیل را پای میز صلح بیاورد.
چین از نزدیک در کنار ایران ایستاده است. بنابراین اسرائیل باید در رویکرد و انتظاراتش از چین متفاوت عمل کند زیرا پکن یک ضامن امنیت در خاورمیانه نیست. چین یک شریک تجاری و زیرساختی مناسب است.
چین بین دشمنان قسم خورده ای در منطقه در حال حرکت است. شی جین پینگ در سال ۲۰۰۶ یک دیدار از اسرائیل داشت در مقابل تاکنون ۱۶ بازدید از عربستان سعودی، مصر و ایران انجام داد. عربستان و ایران دو کشور غیردوست در دو سوی خلیج فارس هستند اما رابطه نزدیک و وحشتناکی بین تهران و پکن برقرار است. پکن در قضیه برجام، تحمیل نکردن فشار بر ایران، در همکاری نکردن در تحریم ها و در خرید نفت و کمک به خروج ایران از انزوا طرف تهران ایستاد.
در چنین شرایطی باید کمی توجه و زمان را صرف شرایط اضطراری جدید در بلوک واقعی شرق یعنی ائتلاف چین، روسیه و ایران معطوف کنیم. ایران و چین روایت روسیه را در مورد جنگ اوکراین و ناتو قبول دارند و آمریکا را مقصر می دانند. بنابراین ظهور یک بلوک در حاشیه سازمان همکاری شانگهای قابل مشاهده است که روابط سه جانبه بین آن ها فراتر از تجارت را در بر می گیرد. انجام رزمایش دریایی مشترک یکی از این نمونه ها است.
از طرف دیگر سیستم های تسلیحاتی چینی در خاورمیانه بیشتر خودنمایی می کنند، چین به عربستان سعودی برای استخراج اورانیوم و در زمینه توسعه موشک های بالستیک و سوخت جامد کمک می کند. این یعنی چین در حال آغاز مسابقه تسلیحات هسته ای در خاورمیانه است آن هم در شرایطی که ایران اکنون به یک کشور پیشرفته در ارتباط با علوم هسته ای تبدیل شده است.
بنابراین از نظر کارشناسان شکافی بین نقش چین به عنوان یک بازیگر اقتصادی در خاورمیانه با یک متحد سیاسی وجود دارد. اگرچه دخالت دفاعی و سیاسی-استراتژیک پکن در منطقه بسیار نرم و کم وزن است اما جوانه های اولیه حضور نظامی چین در خاورمیانه در بندر جیبوتی زده شد که هشدار دهنده است. چین به آرامی در حال حرکت برای کسب دارایی های بیشتر در خاورمیانه است. آنها خدمات را ارائه می دهند، اما به طور قطع خود را آماده می کنند تا روزی از سرمایه گذاری های خود بهره ببرند.
نظر شما