به گزارش ایرنا، با تعاریف و شاخصههای متعارف، ورزش اول ایران کُشتی است؛ ورزشی که ریشه در تاریخ و فرهنگ کشور دارد و بزرگانی همچون پوریای ولی و غلامرضا تختی پرچمدار آن بودند؛ اما اگر مبنا اقبال عمومی باشد قطعا فوتبال را باید ورزش اول کشور قلمداد کرد.
فوتبال در ایران سبقه حدودا ۱۰۰ ساله دارد و در طول این سالها حضور در ۶ جام جهانی را تجربه کرده که آخرین آن جام جهانی قطر بوده است. با وجود اینکه تیم ملی فوتبال ایران در ۳ دوره اخیر جام جهانی به طور متوالی سهمیه حضور در این رقابتها را به دست آورده، اما موفقیت آنچنان بزرگی در این رویداد معتبر کسب نکرده و تاکنون نتوانسته به مرحله حذفی جام جهانی صعود کند.
قرار است در این گزارش همه ظرفیت و پتانسیل و البته واقعیتهای فوتبال ایران مورد بررسی قرار بگیرد تا مشخص شود که باید چه توقعی از این رشته داشت و سقف آرزوهایمان در جامهای جهانی چه چیزی باشد.
در جام جهانی قطر موفق بودیم؟
پس از پایان دیدار ایران و آمریکا رسانهها و اهالی فوتبال کشور این انتقاد را مطرح کردند که تیم ملی ایران در جام جهانی قطر موفق نبوده است. بیشترین انتقاد هم به کارلوس کیروش است و او حالا به سیبل منتقدان تبدیل شده است. در این که کیروش میتوانست تصمیمات بهتری به خصوص در بازی با انگلیس اتخاذ کند اتفاق نظر وجود دارد؛ اما عملکرد شاگردان این مربی در جام جهانی نمودی از فوتبال ایران است. برای درک اینکه فوتبال ایران در چه وضعیتی قرار دارد باید موارد مختلفی را در نظر گرفت و آنها را مورد بررسی قرار داد.
بررسی این موارد باعث خواهد شد انتظارات از فوتبال ایران به واقعیتها نزدیکتر شود؛ در غیر این صورت این دور باطل که بدون هیچ پشتوانهای توقع کسب نتیجه از تیم ملی میرود، ادامهدار خواهد بود.
در آسیا هم حرفی برای گفتن نداریم
عملکرد درخشان تیمهای ژاپن، کره جنوبی، استرالیا و حتی عربستان در جام جهانی قطر باعث شد انتظارات از تیم ملی ایران در این رقابتها بیشتر شود. منتقدان و کارشناسان فوتبال ایران و اکثریت مردم اعتقاد دارند تیم ملی توانایی صعود از مرحله گروهی جام جهانی را داشت و به همین دلیل کسب یک پیروزی در مرحله گروهی این رقابتها موفقیت محسوب نمیشود.
رسول کربکندی، مربی و کارشناس فوتبال ایران که در جام جهانی ۱۹۷۸ یکی از دروازهبانان تیم ملی ایران بود در خصوص عملکرد ملیپوشان فوتبال ایران در جام جهانی قطر میگوید: «تیم ملی مقابل ولز عملکرد خوبی داشت؛ اما در دو بازی دیگر نتوانست انتظارات را برآورده کند. البته این اتفاق طبیعی بود. همه تیمهایی که در جام جهانی بازی کردند برای موفقیت در این رقابتها برنامه ۴ ساله داشتند؛ اما ما در ۲ ماه مانده به آغاز این رقابتها سرمربی جدید میآوریم. تا زمانی که برنامهریزی بلندمدت نداشته باشیم نمیتوانیم موفق باشیم. ما متخصص از دست دادن زمان هستیم و در ۴ سال کاری نکردیم و در ۲ ماه میخواهیم سختترین کارها را انجام دهیم.»
جای خالی بازیکنان تراز اول در تیم ملی
یکی از مهمترین مواردی که میتوان بر اساس آن قدرت یک تیم را ارزیابی کرد بازیکنان است. تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی قطر با ترکیبی از بازیکنان لژیونر و بازیکنانی که در لیگ داخلی بازی میکنند به میدان رفت. در این بین لژیونرها بیشتر از بازیکنان شاغل در لیگ ایران شانس بازی کردن در این رقابتها را پیدا کردند.
البته لژیونرهای تیم ملی همگی در یک سطح نیستند و تنها مهدی طارمی، سردار آزمون و سامان قدوس هستند که کیفیتشان به استانداردهای بینالمللی نزدیکتر است؛ هرچند آزمون به دلیل مصدومیت و قدوس به دلیل نیمکتنشینیهای مداوم در تیم برنتفورد شرایط مناسبی به لحاظ آمادگی فنی در جام جهانی نداشتند.
شرایط سایر ملیپوشان لژیونر ایران هیچ شباهتی به لژیونرهای ژاپن و کره جنوبی و استرالیا ندارد که توقع داشته باشیم ایران هم شرایطی همچون این تیمها داشته باشد. کریم انصاریفرد که شماره ۱۰ تیم ملی است در تیم قبرسی نیمکتنشین است. او پیش از این در لیگهای دسته دوم و چمپیونشیپ اسپانیا و انگلیس هم ناکام بود. رامین رضاییان حتی در تیم اوستنده بلژیک هم ناموفق بود و کنار گذاشته شد و در قطر هم چنین شرایطی داشت. او که عضو تیم الدحیل بود به تیم الشحانیه قرض داده شد و در نهایت هم به فوتبال ایران و تیم پرسپولیس بازگشت.
سعید عزتاللهی دیگر ملیپوشی است که در هر ۳ بازی تیم ملی در جام جهانی به میدان رفت. او در شرایطی در چندان سال اخیر بازیکن فیکس تیم ملی است که در رده باشگاهی عملکرد مثبتی نداشته و در حال حاضر در لیگ دسته دوم دانمارک بازی میکند. علیرضا بیرانوند در سالهای اخیر دروازهبان ثابت تیم ملی بود و سابقه بازی در ۲ جام جهانی را هم دارد. او هم در فوتبال اروپا دوران ناموفقی داشت و در نهایت مجبور شد به فوتبال ایران بازگردد.
اشاره به وضعیت بازیکنان کلیدی تیم ملی تنها برای این است که گوشهای از واقعیتهای فوتبال ایران نمایان شود. اگر بازیکنان ژاپن و کره جنوبی و استرالیا در لیگهای معتبر اروپایی بازی میکنند به خاطر سطح فنی آنهاست و در نهایت تیمهای ملی این بازیکنان از این مسئله سود خواهند برد. مونشن گلادباخ آلمان، آرسنال انگلیس، اشتوتگارت آلمان، لگانس اسپانیا، برایتون انگلیس، رئال سوسیداد اسپانیا، موناکو فرانسه، آینتراخت فرانکفورت آلمان و سلتیک اسکاتلند تیمهایی هستند که ملیپوشان ژاپنی در آنها عضویت دارد. شرایط بازیکنان کره جنوبی هم شبیه ژاپنیهاست و بازیکنان کرهای در بسیاری از تیمهای اروپایی بازی میکنند که ستاره آنها شماره هفت تاتنهام است؛ اما بازیکنان مطرح فوتبال ایران حتی در لیگهای درجه چندم اروپایی هم ناموفق هستند. با این اوصاف چرا باید این توقع وجود داشته باشد که تیم ملی ایران هم مثل تیمهای کره جنوبی و ژاپن نتیجه کسب کند؟
حتی عربستانیها هم به مدد برنامهریزیهای کلانی که برای پیشرفت فوتبال کشورشان انجام شد توانستهاند که کیفیت فنی بازیکنانشان را بالاتر ببرند. در لیگ فوتبال عربستان تعداد زیادی بازیکن خارجی حضور دارند که در تیمهای ملی کشورهایشان بازی میکنند. همچنین استفاده از مربیان بزرگ خارجی و توسعه زیرساختهایشان باعث رشد لیگ این کشور شده است. همین موارد است که تیمهای عربستانی در لیگ قهرمانان آسیا موفق هستند. الهلال در پنج دوره اخیر این رقابتها ۳ بار فینالیست و ۲ بار قهرمان شده است. تیم عربستان در جام جهانی قطر نتوانست از گروهش صعود کند؛ اما این تیم آرژانتین را شکست داد و در ۲ بازی دیگر هم شبیه یک تیم بازنده نبود.
توقع کسب نتیجه بدون برنامهریزی
برای آمادهسازی تیم ملی به جز دو بازی دوستانه مقابل سنگال و اروگوئه هیچ برنامهریزی قابل توجه دیگری نشد. زمانی که اسکوچیچ سرمربی تیم ملی بود این تیم را در گرمترین روزهای سال به قطر برد. در همین اردو بود که تیم ملی مقابل تیم دوم الجزایر شکست خورد تا پایان کار اسکوچیچ در این تیم رقم زده شود.
کره جنوبی و ژاپن در جام جهانی عملکرد درخشانی داشتند؛ چون بارها با تیمهای بزرگی مثل برزیل و آرژانتین و ... بازیهای دوستانه برگزار کردند؛ اما فوتبال ایران در برگزاری دیدارهای دوستانه با این تیمها هم عاجز است. اگر زلزله بم نبود تیم ملی ایران نمیتوانست در سال ۱۳۸۳ با آلمان بازی کند. ۱۲ سال پیش هم تیم ملی توانست در امارات و نه در ایران به مصاف برزیل برود. از آن زمان تاکنون ملیپوشان فوتبال ایران مقابل این تیمها بازی دوستانه نداشته است.
اینکه توقع داشته باشیم که همچون دیگر نمایندگان آسیا در جام جهانی نتایج خوبی بگیریم در شرایطی به جا و منطقی است که در برنامهریزی بلندمدت برای فوتبال کشورمان هم مسیری که این کشورها پیمودند را طی کنیم. فوتبال ایران حتی فاقد برنامهریزی کوتاهمدت است؛ چه برسد به اینکه دارای برنامه بلندمدت هم باشد.
درد فوتبال ایران که تمام وجودش را فرا گرفته همین موارد است. فوتبال ایران مشکل سوء مدیریت دارد و همچون سایر بخشهای ورزش کشور دچار مدیریت مصلحتاندیشانه شده که تصمیماتی که برایش اتخاذ میشود فاقد پشتوانههای منطقی است.
این گزارش اولین بخش از گزارشها در خصوص معضلات و مشکلات فوتبال ایران است. در بخشهای بعدی به ابعاد دیگر این موضوع پرداخته خواهد شد.
نظر شما