به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، منازعه دائمی بین «شرق گرایان» و «غرب گرایان» برای کشوری همچون ایران در یک نقطه جغرافیایی مابین این دو، موضوع جدیدی نیست و فراز و فرود استدلالات و استنتاجات طرفداران این دو جریان، نیز موجب تعجب نیست و بی دلیل نیست که بیش از ۴۰ سال است سردر ساختمان شماره یک وزارت امور خارجه به شعار «نه شرقی، نه غربی» مزین شده است.
جدلهای این روزها در فضای عمومی کشور پس از «بیانیه مشترک» چین و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس، مستمسکی به دست مخالفان و منتقدان سیاست خارجی دولت سیزدهم داد تا با بازنشر برخی صحبت های مقامات دولت قبل و استناد به بدیهیات و مبتدیات اصول روابط بین الملل و سیاست خارجی، در خصوص توازن در روابط با طرف های مختلف از جمله در مناسبات با شرق و غرب، به سیاست خارجی دولت حمله کنند که البته این فضا را باید به فال نیک گرفت چرا که موجب می شود یک بار دیگر فرصتی ایجاد شود که نگاهی بیندازیم به تاریخ طولانی قدیم و جدید «ناجوانمردی ها»، «بدعهدی ها» و «بدقولی» های پرهزینه ای که ملت ایران بویژه در تاریخ معاصر خود از ناحیه غرب، کشورهای غربی و طرفداران غرب گرایی در ایران، دیده و تاوان و هزینه های آن را نیز پرداخت کرده است.
آنچه در ارتباط با موضع اخیر چین در قبال ایران و تمامیت ارضی کشورمان رخ داد قابل دفاع نیست و باید به افکار عمومی حق داد که واکنش مناسب و انتقادی نسبت به آن داشته باشد که همان نیز ارزشمند و نشانه بیدار بودن حسن وطن دوستی و ایران دوستی ایرانیان است. موضع چین به گفته رئیس جمهور محترم «موجب ناخرسندی و ناراحتی ملت و دولت ایران را فراهم کرد» و باید که صد البته، «از سوی طرف چینی جبران گردد».
پرداختن به جزئیات و دقایق تاریخ روابط و یا نگاه متقابل ایران و غرب در این مطلب مقدور نیست اما نمی توان اشاره نکرد که به دلایل متعددی، در دوره معاصر، ایرانیان و ذهنیت ایرانی بیش از هر چیزی، غربگرا بوده است. «مسیحیت»، «فلسفه»، «جنگ افزارها»، «قانون و فرهنگ دیوانی»، «باستان پژوهی»، «علم» و «فن آوری» زمینه های اصلی گسترش نفوذ غرب در ایران بودهاند که همگی ابتدا از طریق «سفرهای پادشاهان» ایران به غرب و یا سفر «مبلغان مسیحی» و یا «جهانگردان» غربی به ایران، به تدریج شکل گرفتهاند.
موقعیت ممتاز جغرافیایی ایران، موازنه بین شرق و غرب را تبدیل به نوعی فرهنگ در سیاست ورزی ایرانیان کرده است؛ غرب گرا بودن ذهنی ایرانیان به معنی احساس بی نیازی آنان به شرق نبوده است و نمی توان این را نادیده گرفت که در تاثیر و تاثر بین ایران و شرق، بیش از تاثیر و تاثر بین ایران و غرب، موازنه وجود داشته است. رد پای فرهنگ ایرانی اسلامی را بیش از هر چیز در مناطق شرق ایران می توان یافت در حالی که تاثیرپذیری ایران از غرب، پررنگ تر بوده است.
نگاهی گذرا و با تسامح به تاریخ چند سده اخیر ایران این تصور کلی را به هر خواننده ای می دهد که ایران پیش از غرب گرایی ناشی از «قانون و نظام دیوانی» و «علم و فن آوری» غربی، از بعد تجاری، «شرق گرا» بوده است؛ جاده ۱۷۰۰ ساله ابریشم که ایران بخش مهمی از آن بوده و نقطه شروع آن چین بوده و شکل دهنده به نظام و ترتیبات تجاری در مقیاس جهانی بین شرق و غرب عالم بوده، حاکی از این واقعیت است که حتی در دوران فن آوری های فوق پیشرفته بشری، ایران حتی اگر بخواهد، نمی تواند یا «شرق گرا» و یا «غرب گرا» مطلق باشد؛ رمز جاودانگی سرزمینی به نام ایران در طول تاریخ، همین بوده است که به جبر جغرافیا و تدبیر مردان و زنان سیاست ورزش، همواره «نه شرقی، نه غربی» بوده است.
بنابراین، نگاه متعصبانه مبتنی بر تحولات موردی و تلاش برای برشمردن برخی تحولات مقطعی برای به زیر سئوال بردن بعدی از سیاست خارجی دولت سیزدهم در تحکیم مناسبات با چین، نمی تواند تصویری آگاهی بخش و کامل و منصفانه، برای ارزیابی دقیق پدیده ها در حوزه سیاست خارجی بدهد.
کافی است نگاه متعصبانه را کنار بگذاریم و با هم صادقانه روی این موضوع توافق کنیم که منافع ایران، فارغ از هر سلیقه و گرایشی، اول و آخر تمام "گرا"هاست، "ایران گرا" که باشی، هیچ "گرا"ی دیگری اولویت نیست و همه حول منافع ایران می جرخد. کشوری مانند ایران با مختصات و امتیازات جغرافیایی که دارد و با اهداف سیاست خارجی که برای خود تعریف کرده، توازن در سیاست خارجی اش چندوجهی است، هم "غربگرا"، هم "شرق گرا"، هم "همسایه گرا" و هم "دورگرا" (آمریکای لاتین) است؛ رها کردن یکی از این اضلاع چهارگانه و یا تکیه نامتعارف بر یکی از آنها، توازن را در این مربع راهبردی بر هم می زند و اولین چیزی که آسیب می بیند، منافع ایران است.
در درون هر یک از این اضلاع، ممکن است متناسب با زمان و تحولات، "ریزگرا"هایی شکل بگیرند مانند آنچه بعنوان "محور مقاومت" در سیاست خارجی منطقه ای ایران، شکل و عمق گرفته است.
با این مقدمه، از هر جنبه، گرایش و مبنای فکری که به مجادله جاری غرب گرایان در مورد همسویی اخیر چین با مواضع ضدایرانی و مداخله جویانه کشورهای شورای همکاری خلیج فارس که نگاه کنیم، باز بازنده این مجادله خود غربگرایان خواهند بود.
این انتقادات، بالاجبار و شوربختانه، باعث ایجاد و شکل گیری نوعی مقایسه بین رفتارهای غرب و شرق با ایران می شود. برای توجه دادن به این بحث، نگارنده نماینده شرق را چین از یک طرف (چون خطاب منتقدان فعلا چین است) و نماینده غرب را اروپا و آمریکا از سوی دیگر می داند. همانگونه که در سطور بالا گفته شد به دلائل مختلف، "غرب گرایی" وجه غالب سیاست ورزی و فرهنگ عمومی ایرانیان است، به همین نسبت، اقدامات، تنش ها، خاطرات و سرنوشت های خوب و بد مشترک بین غرب و ایرانیان نیز بیشتر بوده است.
از این گذاره که قدرت های شرقی هیچگاه برای "ایران" استعمارگر و یا قدرت های اشغالگر نبوده اند، می گذریم، اشاره به نقش قدرت های استعماری غربی در سه مرحله جداسازی های سرزمینی از ایران در سیصد سال گذشته نمی کنیم و همچنین از مسئله سرنگونی دولت قانونی دکتر مصدق هم می گذریم، به تجهیز عراق با تسلیحات متعارف و همچتین غیرمتعارف کشتارجمعی مانند سلاح های شیمیایی هم اشاره نمی کنیم و از نقش قدرت های غربی در تجهیز گروه های تروریستی و گسیل آنها به خاورمیانه و بی ثبات کردن محیط پیرامونی ایران نیز به آرامی عبور می کنیم، چشممان را بر روی پناه امن دادن به قاتلان هفده هزار ایرانی می بندیم، اشاره ای هم به ۴۰ سال ساختار تحریمی بی رحمانه و ظالمانه غرب علیه مردم ایران، به جرم تلاش برای برخورداری از یک سیاست خارجی مستقلانه و مبتنی بر "نه شرقی، نه غربی" و کرنش نکردن بر نظم تحمیلی آنها بر نظام بین الملل نمی کنیم؛ فقط اجازه بدهید به همین ده سال اخیر سرک بکشیم، به تاریخ دور نرویم و به همین ده سال اخیر نسل خودمان بپردازیم، دقیقا از زمانی که مهمترین میوه اعتماد به غربِ غرب گرایان داخلی از درخت چندجانبه گرایی چیده شد. به برجام و سرنوشت پرغصه و بدعهدی هایی همان هایی که خود را متولی و مالک آن می دانستند می پردازیم.
اروپایی که قبله آمال سیاست ورزان غرب گرای داخلی است کجای همین توافق را، که محصول دیپلماسی شان می دانستند و به آن حس تعلق و مالکیت داشتند را درست و کامل اجرا کردند! مزد پایبندی ۱۰۰ درصدی ایران به برجام را چگونه و به چه میزان و کیفیتی دادند؟
در راه احقاق حقوق و امتیازات مسلم اقتصادی ایران در برجام چه کردند! جز چند سفر سیاسی و بیانیه ها و موافقت نامه های نمادین اقتصادی که تا قبل از به قدرت رسیدن ترامپ و حتی در دوران اوباما نیز اجرا نشدند و با آمدن ترامپ و خروجش از برجام، همه یک شبه دود شدند گویی هرگز وجود خارجی نداشتند بی هیچ عذرخواهی، بی هیچ پرداخت خسارتی و بی هیچ آورده و جبرانی! سرنوشت قراردادها در حوزه نفت و گاز، هواپیمایی، صنایع، خودروسازی و ده ها حوزه دیگر چه شد!! پاسخ دیپلمات ها و طرف های اروپایی به نارضایتی شما در قبال ناتوانی شان در مقابله با کارشکنی های اوباما و خصومت های کینه توزانه ترامپ چه بود؟ آیا هیچگاه اعتراف کردند که به تنهایی "ویران کننده های توانمندی" هستند ولی به تنهایی، بدون اجازه و چراغ سبز واشنگتن، قادر به اجرای یک صفحه از موافقت نامه ها و تعهدات خود هم نبوده و نیستند!!!
خود را به خواب نزنید و این حق را هم ندارید با حرف های قشنگ و بزک شده، آدرس اشتباه و گمراه کننده به افکار عمومی داخل بدهید! اگر می خواهید منصف باشید اول بروید آنچه از حقوق ملت ایران بر گردن غرب هست، احقاق کنید، سپس حرف از موازنه در سیاست خارجی بین شرق و غرب بزنید.
صادقانه باید اعتراف کرد اقدام چین در هم صدا شدن با بیانیه ای که سرتاسر دروغ و اتهام علیه ایران است و ادعای دروغین علیه تمامیت ارضی ایران دارد، با تعریف و نگاهی که در سیاست خارجی رسمی ایران به این کشور وجود دارد، مطابقت ندارد و به مراتب بیش از مواضع کشورهای متخاصم و رقیب، قابل نقد و گله گذاری است ولی این را نباید مستمسکی برای طهارت و تقدس غرب و غرب گرایی کرد.
دولت و ملت ایران حتما این انتظار منطقی را از طرف چینی دارند که چنین اشتباهی در چنین سطحی و در چتین مقطعی را، در همان سطح و بصورت پایدار و غیرقابل تکرار، تصحیح کند و همواره قدر حمایت ها و همسویی های چندین ساله کشورمان در حمایت از تمامیت ارضی این کشور بویژه در مسئله "چین واحد" و همچنین مسئله سین کیانگ را بداند، ولی همزمان، فراموش هم نکرده است نتیجه اعتماد مطلق دولت یازدهم و دوازدهم به غرب، جز آواری از تعهدات بین المللی بی سابقه (به اعتراف مدیران کل آژانس انرژی اتمی در دوران مذاکرات برجام و اجرای آن) در حوزه خلع سلاحی، گسترده تر و متنوع تر شدن تحریم ها و از دست رفتن بسیاری از فرصت ها برای تکیه بر توانمندی های داخلی، نبوده است.
نظر شما