شاعر آیینی: نزدیک به ۶ هزار بیت شعر در اتوبوس و مترو سروده‌ام/ شعرهایم خاک می‌خورند

تهران- ایرنا- یک شاعر آئینی با اعلام اینکه در مترو و اتوبوس هم شعر می‌گوید، ادامه داد: شاعران می‌گویند باید در رفاه کامل و سکوت شعر بگویند. من روحم را پرواز می‌دهم و در پرواز روح شعرهایم را می‌سرایم.

عبدالمجید فرائی با بیان اینکه ۶۹ سال است که شعر می‌گوید و در این سال‌ها بیش از ۳۵ هزار بیت سروده‌است، درباره لزوم توجه به شعر آئینی توضیح داد: این شعرها را با تمام وجود سرودم. شاعر باید در همه حوزه‌های انقلابی، اجتماعی و آئینی کار کند. من هم در همه سبک‌ها شعر دارم.

این شاعر آئینی با اعلام اینکه حدود ۶ هزار بیت شعر در اتوبوس و مترو سروده‌است، افزود: شاعران می‌گویند باید در رفاه کامل و سکوت شعر بگویند. من روحم را پرواز می‌دهم و در پرواز روح شعرهایم را می‌سرایم.

گاهی شعرهایی در این حوزه گفته می‌شود که خداپسندانه نیست و بی‌محتوا است اما هستند افرادی که عمر خود را در این راه گذاشتند و به هیچ قیمتی عقیده خود را معاوضه نمی‌کنند

او با تاکید بر اینکه در این سبک از شعر هنوز حق مطلب ادا نشده‌است، ادامه داد: واقعیت این است که در حوزه شعر آئینی کم‌فروشی شده‌است. افرادی مانند ما و حبیب الله چایچیان و غلامرضا سازگار عمر خود را پای شعر آئینی گذاشتیم، اما واقعیت این است که کافی نیست.

به گفته این شاعر، انسان اصولا دنبال رفاه است. برخی از شاعران عمر و زندگی خود را در راه شعر خرج می‌کنند، اما هدف برخی از شاعران از شعر گفتن، کسب رفاه و آسایش است. گاهی شعرهایی در این حوزه گفته می‌شود که خداپسندانه نیست و بی‌محتوا است اما هستند افرادی که عمر خود را در این راه گذاشتند و به هیچ قیمتی عقیده خود را معاوضه نمی‌کنند.

فرایی با تاکید بر اینکه باید به شعر آئینی بها داده شود، به نبود توجه لازم در این حوزه اشاره کرد و افزود: از ۳۵ هزار بیتی که سرودم، تا به حال سه کتاب چاپ کردم. می‌‎‎خواهم کتاب چهارم و پنجم را چاپ کنم، این کتاب‌ها را در شمارگان هزار نسخه منتشر نخواهم کرد بلکه می‌خواهم در شمارگان ۳۰۰ نسخه منتشر کنم. اما برای همین تعداد گفته شده که باید برای ۲ کتاب ۲۷ میلیون تومان پرداخت کنم. یک کتاب با عنوان «روی تو قبله دلم»، ۴۰۰ صفحه‌ای است و دیگری با عنوان «دو حبه قند» که همه اشعار دو بیتی است، ۲۰۰ صفحه دارد.

او ادامه داد: همه کار این کتاب‌ها حتی صفحه آرایی آن‌ها انجام شده‌است. همچنین جلد آن‌ها آماده است، اما باید برای انتشار هر کدام ۲۷ میلیون تومان هزینه کنم. هیچ وقت کار تجاری نمی‌کنم بلکه کار هنری انجام می‌دهم. شاعری برای تبلیغات شعر می‌گوید و پنج تا ۱۰ میلیون تومان پول می‌گیرد اما من این کار را نمی‌کنم زیرا باید از استعداد خودم در راه مفید استفاده کنم.

دردناک است که آثار خودم را در زمانی که زنده‌ام و می‌توانم کارهایش را انجام بدهم، به دلایل مالی منتشر نکنم

شعرهایم به دلایل مالی خاک می خورند

فرایی که تا به حال سه بار شاعر برگزیده استان تهران شده‌است، گفت: دردناک است که آثار خودم را در زمانی که زنده‌ام و می‌توانم کارهایش را انجام بدهم، به دلایل مالی منتشر نکنم. واقعیت این است که غریب هستیم. مساعدت نمی‌شود. می‌دانم حمایت از شاعران وظیفه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، اما دست این وزارتخانه بسته است، برای من شاعر هر بیت از اشعارم مانند فرزندانم عزیز است. همه اشعارم در خانه طبقه‌بندی شده‌اند و خاک می‌خورند اما این برای من دردناک است و کاری از کسی بر نمی‌آید.

درسوگِ فاطمه(س)

درسوگ فاطمه(س)، همه آسمان گریست

بنگربه چشم دل، که زمین وزمان گریست

ای شیعه‌ی ملول، بنال و بریز اشک

در سالگرد فاطمه، صاحب زمان گریست

شبنم که اشک چشم گل و برگ‌های اوست

چشم نهان گشوده ببین، بوستان گریست

در چشم‌های ابر ببین، اشک حلقه زد

نالید و اشک ریخته و بی‌امان گریست

دل نیست آن دلی که نباشد، زغصه خون

چشمان چشمه، پرشد از آب روان گریست

دردعلی(ع) چگونه بگویم: نگفتنی است

از فرط درد و غم، به خدا استخوان گریست

دلبستگان فاطمه، خون گریه می‌کنند

چیزی مگو:مطالعه کن، داستان گریست

ای کاروانیانِ محبّت، فغان کنید

ماتم کشیده، زینب بی‌همزبان گریست

روح‌القدس که رازحقیقت به سینه داشت

همراه قدسیان و ملک، درنهان گریست

اندوه وحُزن، راه گلو را، فشرد و گفت:

کوتاه کن سخن، همه کهکشان گریست

تاب و توان نمانده، از این دردِ جانگداز

گویم: قلم نوشت، غزل ناتوان گریست

ایام فاطمیّه (فرائی) نگاه کن

در ماذنه، ز غصه و ماتم اذان گریست

گریه کردم

من چو مادر مردگانم، در عزایت گریه کردم

گریه کردی، من برایِ گریه‌هایت گریه کردم

حضرتِ صاحب زمان اکنون، عزادارِ تو باشد

او بریزد اشک، من هم، درعزایت گریه کردم

قلبِ من آتش گرفته، دیگر آرامش ندارد

بیتُ الاحزان، ازبرایِ های هایت، گریه کردم

مادرِ سادات، من، مانندِ طفلانِ یتیمم

فاطمیّه، در عزایِ جانگَزایت، گریه کردم

شیعیان ماتم زده، هرساله درسوگت نشینند

هرزمان یادم فتاده، در هوایت گریه کردم

سیلی و دیوار و در، با من حکایت‌ها بگوید:

روضه می‌خواند برایم، من برایت گریه کردم

واژه‌ها، با من عزادارند، با هم اشکریزان

بی‌امان درکنجِ خلوت، همنوایت گریه کردم

قصه‌ی تنهائیِ مولاعلی(ع) جانم گُدازد

درنجف، درسامره، درکربلایت، گریه کردم

ای تمامِ قوم وخویشم، حضرتِ زهرایِ اطهر

گُر گرفتم، ناله کردم، درقفایت، گریه کردم

گُفتم وگُفتم:(فرائی) طاقتش از کف برون شد

پیرشد، پیرانه مادر، بر حیایت گریه کردم

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha