«دانشگاه و انتظارات از آن در چند دهه آینده: تحول در مسئولیتها و کارکردها» عنوان مقالهای به قلم علی پایا و حسین ابراهیمآبادی است که در فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی در تابستان ۱۴۰۱ منتشر شده است.
در مقاله پیشرو نویسندگان به مسائلی نظیر آینده نظامهای آموزشی یعنی تحولات مفهومی و دگرگونیهای بافت فرهنگی و اجتماعی و تغییرات فناوری و آموزش عالی اشاره داشتهاند. همچنین این پژوهش به موضوع زوال الگوهای کنونی دانشگاهها پرداخته و سپس از تاثیراتی سخن رانده که فناوریهای نوظهور بر شیوههای آموزش و فراگیری در آینده خواهند داشت. در پایان هم درباره آینده دانشگاه و نظام دانشگاهی در ایران توضیحاتی ارائه و به شروطی اشاره شده است که برای بقا این نظام باید تحقق یابد.
بر اساس نظر بسیاری از محققان، برای الگوهای سنتی و نیز رایجِ دانشگاهها جایی در آینده وجود نخواهد داشت و اینگونه دانشگاهها اگر با شتاب به اعمال تغییراتی که برای بقا بدان نیاز دارند اقدام نکنند، خواه ناخواه به تاریخ خواهند پیوست
دانشگاه در ۳۰ سال آینده به آثار باستانی میپیوندد؟
از سالهای پایانی سده بیستم مخاطرات، چالشها و تغییرات دانشگاه بیش از گذشته و با شدت روزافزونی توجه صاحبنظران، سیاستگذاران و کارشناسان آموزش عالی را جلب کرد و سناریوهایی متنوع از سوی آنان در این زمینهها پیشنهاد شد. برای مثال «پیتر دراکر» کارشناس امور آموزشی و از نظریهپردازان در حوزه مبانی عملی مجموعههای اقتصادی بزرگ، آینده دانشگاه را مبهم اعلام کرد و در اظهارنظری گفت: دانشگاه در ۳۰ سال آینده به آثار باستانی میپیوندد.
انبوه مقاله و کتابهایی که در سالهای اخیر نیز درباره آینده دانشگاه منتشر شده است روشن میسازد بر اساس نظر تقریبا عامه محققان برای الگوهای سنتی و نیز رایج دانشگاهها جایی در آینده وجود نخواهد داشت و این قبیل دانشگاهها اگر با شتاب به اعمال تغییراتی که برای بقا بدان نیاز دارند اقدام نکنند خواه ناخواه از صحنه حذف خواهند شد و به تاریخ خواهند پیوست.
واقعیت این است که روند رو به اضمحلال گذاردن دانشگاههای جدید از حدود سه دهه و نیم پیش و زمانی آغاز شد که دانشگاهها از شمایل موسسات آموزشی و پژوهشی به نهادهای تجاری تبدیل شدند که هدف اصلیشان کسب درآمد بود. محصول مستقیم این رویکرد اتخاذ راهبرد پرخطر تبدیل دانشگاه به بازاری برای جذب دانشجویان خارجی بود که به مدد شهریههای بالایی که پرداخت میکردند خزانه دانشگاهها را پر میساختند. در این راهبرد دانشجویان به مشتریان و استادان به ابزارهایی برای عرضه خدمات مبدل شدند.
وظیفه اصلی استادان تدریس و پژوهش نبود بلکه مهمترین انتظاری که از آنان می رفت جلب مشتری بیشتر برای نهاد دانشگاه بود نتیجه این سیاست به تعطیلی کشیده شدن بسیاری از رشتهها و دپارتمانهایی بود که در قیاس با دیگر رشتهها از توانایی زیادی برای جلب مشتری برخوردار نبودند.
تحمیل الگوی بازار آزاد به دانشگاهها منجر به آن شد که دانشگاهها برای کسب حداکثر درآمد، دانشجوهای بسیاری را جذب کنند. بیآنکه حتی فضای کافی برای جا دادن این دانشجویان در اختیار داشته باشند. در ادامه این روند دولت سیاستهای سختگیرانهتری اعمال کرد. نتیجه آن شد که دانشگاهها فعالیتهای خود را عمدتا در حوزههای علوم، فناوری، مهندسی، ریاضیات، بازرگانی و امور مالی متمرکز کنند و رشتههای علوم انسانی و اجتماعی را به عنوان رشتههایی که ارزش مدرک آنها پایین است (به این دلیل که پولساز نیستند کنار بگذارند) و به آنها اهمیت ندهند.
نتیجه این سیاستها از یک سو محروم شدن فرزندان خانوادههای کم درآمد از دسترسی به تحصیلات عالی است و از سوی دیگر محروم شدن کل جامعه از ظرفیتهای فراخ و بصیرتهای ارزشمندی که علوم انسانی و اجتماعی در اختیار آنها قرار میدهد.
به طور خلاصه آسیبهای جسمی و روحی فراوان بر پیکر آموزش عالی و فشارهای گوناگون و طاقتفرسا بر روح و روان استادان و کادرهای علمی و پژوهشی و نیز زجرها و مصیبتهای تحمیل شده بر دانشجویان همگی شرایط خطرناکی را برای دانشگاه آنگونه که میشناختیم و با وظایفی که از آن انتظار داشتیم، به وجود آورده است که جای امیدواری چندانی برای بقای ایده و نهادی که قرنها به جوامع خدمت کرده است باقی نمیگذارد.
چهار ضرورت برای نجات دانشگاه از زوال
تحمیل الگوی بازار آزاد به دانشگاهها منجر به آن شد که دانشگاهها برای کسب حداکثر درآمد، دانشجوهای بسیاری را جذب کنند بیآنکه حتی فضای کافی برای جا دادن این دانشجویان در اختیار داشته باشند
دانشگاههای موفق در آینده باید جامع جنبههای ذیل باشد:
الف) عرصهای برای همکاری و تعامل در سطح جهانی به منظور:
۱- یافتن راهحل برای مسائل و چالشهایی که غیرقابلحل به نظر میرسند
۲- تکاپوهای بین رشتهای و بهکارگیری شیوههای متنوع پژوهش
۳- استفاده بهینه از جدیدترین فناوریها به منظور ازدیاد بازده کارکردهای متنوع دانشگاه
ب) فضایی برای فعالیتهای کارآفرینانه با نظر به اولویتهای ذیل:
۱- تمرکز بر فعالیتهای ریسکپذیر و جسورانه در عین توجه تمام عیار به مسئله استخدامپذیری فارغ التحصیلان در بازارهای کار آینده
۲- آموزش مهارتهای لازم به دانشجویان با هدف تربیت «دانشجویان» در معنای بسط یافته این اصطلاح
۳- اهتمام به بالا بردن تاثیرات مثبت و سازنده دانشگاه در خردهجامعهها و جامعه در مقیاس بزرگ
ج) میدانی برای اندرکنشها و بده و بستانهای متنوع در قلمروهای ذیل:
۱- تمرکز بر فناوریهای تعاملی و بهخصوص هوش مصنوعی و سامانههای هوشمند، و نیز توجه به فناوریهای شزان [۱]
یکی از جنبههایی که باید در برنامههای درسی دانشگاههای ایران گنجانده شود، دروسی است که مهارتهای مربوط به اندیشیدنهای نوآورانه و مساله محور را آموزش میدهد
۲- خلق و تولید معرفت/ دانش با همکاری میان دانشجویان، کارفرمایان و فناوریهای تعاملی
ایجاد انعطاف برای تغییر در رشتهها و موضوعات درسی با نظر به تحولات فناوریک و به خصوص رشد هوش مصنوعی و سامانههای هوشمند
د) بهرهگیری بهینه از ظرفیتهای الگوهای سنتی و کنونی دانشگاهها و منطبق ساختن آنها با شرایط نوظهور با تمرکز به موارد ذیل:
۱- خلق معرفت/ دانش تازه (کاوش در عرصههای ناشناخته واقعیت)
۲- برقراری پیوند نزدیک میان آموزش و پژوهش
۳- ترویج دانش تولید شده در دانشگاه در حیطه عمومی
بنابراین باید اذعان داشت که دانشگاههای موفق آینده بازیگرانی در تراز بینالمللی به شمار میآیند که هم از حیث کسب دستاوردهای بزرگ در قلمرو پژوهش و هم از جهت جذب دانشجو از سراسر دنیا پیشتاز هستند. دانشگاههای آینده را با نظر به این ویژگی به عنوان دانشگاههای جهانی مشخص میکنند.
برای دانشگاههای خودمان چه باید کرد؟
دانشگاهها در ایران با ۲ دسته دشواریها باید دست و پنجه نرم کنند؛ یک گروه از این دشواریها، چالشهایی است که از بیرون از مرزها و در رقابت با دانشگاههای دیگر در برابر آنها قرار میگیرد و دسته دیگر چالشهایی است که در فضای بیرونی پدیدار میشود هرچند که احیانا میان این دو دسته چالش در مواردی ارتباط برقرار خواهد بود.
در فضای بومی، دانشگاههای ایران علاوه بر موانع ناشی از محدودیتهای مالی، فرسودگی فرایندهای تحصیلی، فقدان استقلال عمل در حد مطلوب، سیطره سیاست بر ساختار و برنامه، عدم تعامل همه جانبه با محیطهای علمی بین المللی، کمیت گرانی افسارگسیخته در همه فرایندهای آموزشی و پژوهشی و چشمانداز مایوس کننده اشتغال، با موضوعی به نام چگونگی گذار از آموزش عالی کمی به آموزش عالی کیفی مواجه است. این مهم در نظر بسیاری از صاحبنظران آموزش عالی کلیدیترین چالشی محسوب میشود که دانشگاههای ایران با آن درگیر هست.
در یک نظام دانشگاهی موفق و بهینه که در نهایت هم به منافع دانشجویان میاندیشد و برای آن برنامهریزی میکند و هم به نیازهای جامعه بزرگتر توجه دارد و خود را برای پاسخگویی به آنها آماده میسازد باید به دانشجویان آموخته شود که برای بالا بردن توان استخدام پذیری خود ضرورت ندارد همگی صرفاً در رشتههای به اصطلاح پولساز به ادامه تحصیل بپردازند.
برنامهریزان نظام آموزشی باید به این درک عمیق نایل شوند که رشتههای علوم انسانی و اجتماعی نیز به خوبی قادرند تواناییهای استخدامپذیری دانشجویان را به نحو حداکثری افزایش دهند
برنامهریزان نظام آموزشی باید به این درک عمیق نایل شوند که رشتههای علوم انسانی و اجتماعی نیز به خوبی قادرند تواناییهای استخدامپذیری دانشجویان را به نحو حداکثری افزایش دهند اما تحقق این امر در گروه احراز برخی شروط لازم است که بر روی هم احیانا میتوانند به منزله شرط کافی عمل کنند. نخستین شرط القای این بینش اساسی در دانشجویان است که کارآفرینی به منزله ایجاد فرصتهایی است که زمینهها و استعدادهای آن پیشاپیش در جامعه موجود است اما تحقق آن مستلزم شناسایی آن فرصتها است و توانایی برای شناسایی نیز محصول کسب شماری از مهارتها است که دانشگاهها و مسئولان برنامهریزیهای دانشگاهی میتوانند آنها را به دانشجویان انتقال دهند.
مسئولان برنامهریزی در دانشگاههای ایران باید با استفاده از روشهای تازه ابداع و بهرهگیری از تکنولوژیهایی که به طور مستمر در صحنه ظاهر میشوند بهترین شیوههای آموزش ریاضیات و علوم را به آن دسته از دانشجویان که به صورت معمول در این حوزهها تحصیل نمیکنند، عرضه کنند. باید توجه داشت که جوامع آینده هرچه بیشتر و بیشتر به دانشها و تکنولوژیهای نو تکیه خواهند داشت.
در رقابت با دانشگاههای جهانی، دانشگاههای ایران نه تنها باید قادر باشند که عالیترین سطوح دانش و معرفت و با کفایتترین مهارتهای عملی و حرفهای و نظری را با استفاده از پلتفرمهای مجازی و نیز کلاسهای حضوری به دانشجویان خود ارائه دهند، که باید با بهرهگیری بهینه از امکان روبرو شدن رودررو با دانشجویان و نیز امکان ارتباط چهره به چهره دانشجویان با یکدیگر به ارتقاء هرچه بیشتر تجربههای زیسته دانشجویان و آموزش دادن جنبههای نظری و عملی که تواناییهای شخصی و حرفهای و اجتماعی آنان را حداکثر میسازد، کمک رسانند. در بهینهسازی این رویکرد توجه به جنبههای مختلف از ظرایف روانشناسی آموزش و پرورش ضروری است و تحقق آن به صورت تمام عیار البته در گرو ایجاد تحول اساسی در نوع نگرش همه دستاندرکاران در امور آموزش عالی و نیز همه برنامهریزان در سطوح مختلف است.
دانشگاههای ایران باید با جهتگیری حساب شده، دانشجویان را به گونهای تربیت کنند که از همان آغاز برای اندیشیدن در افقهای باز و جسارت ورزیدن برای عرضه طرحهای نو، بیهیچ عقده خود کمبینی، تواناییهای لازم هم از حیث در اختیار داشتن روشها و روششناسیها و چشماندازهای نظری لازم برای موفقیت در این عرصهها مهیا سازند. یکی از جنبههایی که باید در برنامه های درسی دانشگاههای ایران گنجانده شود، دروسی است که این گونه مهارتهای مربوط به اندیشیدنهای نوآورانه و مسئله محور را آموزش میدهد.
پینوشت
[۱] . شزان، همگرایی چهار دانش علوم شناختی، فناوری اطلاعات، زیستفناوری و فناوری نانو است.
نظر شما