به گزارش ایرنا، چند روز از ورود امام خمینی (ره) به کشور گذشته و پیروزی انقلاب اسلامی تقریبا قطعی است اما بازماندگان رژیم پهلوی هنوز نمیخواهند این انقلاب و موج مردمی برآمده از آن را باور کنند.
جوانان انقلابی پس از مشاهده بینظمی ناشی از تغییر حکومت و احتمال شیطنت بازماندگان پهلوی، اقدام به برپایی ایستاگه های نگهانی در جای جای شهرهای کشور از جمله گرگان کردند.
ساعت چهار صبح ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ در حالی که چند جوان انقلابی در خیابان طهماسبی گرگان مشغول نگهبانی بودند ماموران شهربانی آنان را مورد حمله مسلحانه قرار میدهند و در اثر آن رجب سلیمانی و برات آبرودی به شهادت میرسند و غلامرضا صدیقی و سید رضا شریف حسینی مجروح می شوند.
به دنبال این قضیه چند نفر از جوانان انقلابی برای گرفتن انتقام خون دوستان خود، به ماموران شهربانی حاضر در خیابان حمله میکنند و یکی از آنها را دستگیر میکنند.
این گونه حوادث برای چند روز در خیابانهای گرگان تکرار شد تا اینکه کسبه تصمیم گرفتند شب تا صبح مغازههای خود را باز کنند و روزها ببندند.
یکی از راویان این اتفاقات گفت: در یکی از شبها که مغازه ها باز بود، من در خانه بودم که خبردادند جوانها یک ماموران را دستگیر کرده و با ظن شلیک او به سوی مردم، کشان کشان به مسجد گلشن آوردند.
غلامرضا خارکوهی اظهار کرد: وقتی به مسجد رسیدم مردم به دلیل غلبه هیجانات می خواستند او را زیر دست و پا له کنند که مجبور شدم این مامور را در داخل یک حجره مسجد بگذارم و در آن را قفل کنم.
وی بیان کرد: تصمیم داشتم فردا صبح این مامور را به محل محاکمه بفرستیم و با همین تصور به خانه برگشتم اما همان شب مردم هیجان زده بطرف حجره محل نگهداری آن مامور حمله کرده و او را کشتند.
خارکوهی ادامه داد: صبح فردا که این خبر به گوش ماموران رسید، آنها وحشیانه به خیابانهای گرگان ریختند و به جان مردم و اموال آنها افتادند.
وی گفت: آن روز (۱۹ بهمن ۱۳۵۷) ماموران در خیابانهای گرگان مستقر شده و منتظر دستور بودند اما کمی که منتظر شدند خودسرانه به راه افتادند و هر چه سر راه خود دیدند شکستند و یا آتش کشیدند.
این مورخ گرگانی افزود: در این روز ماموران شهربانی گرگان علاوه بر آتش زدن حدود ۱۰۰ مغازه و انبار و هتل گرگان، اجناس را به یغما بردند و حتی چند ماشین آتشنشانی را نیز سوزاندند و در ادامه به سوی مردم و کسانی که مشغول نجات دیگران بودند شلیک می کردند.
خارکوهی اظهار کرد: آن روز هیچ کس و هیچ چیز از شر گلوله ماموران در امان نبود، حتی زنی که با نگرانی به کوچه نزدیک منزلش آمده بود تا فرزندانش را بیابد و از معرکه نجات دهد را هم مورد هدف تیراندازی خود قرار دادند.
یکی دیگر از شاهدان این ماجرا گفت: آن روز برادرم در خیابان پهلوی سابق گرگان از روی هتل میامی مورد حمله ماموران قرار گرفت که به طور معجزه آسایی نجات پیدا کرد.
حسن اکبرپور اظهار کرد: هتل میامی گرگان مشرف به خیابان پهلوی و خیابان کاخ بود و پنجره های زیادی در طبقات بالا داشت که ماموران از این پنجرهها به سوی مردم تیراندازی میکردند.
مرحوم آیت الله سید حبیب الله طاهری هم در یکی از مصاحبههای خود گفته بود: ۱۹ بهمن ماموران شهربانی گرگان با مردم رفتار خشونتآمیزی داشتند و مواد آتشزا را در مغازهها می ریختند و آن را به آتش می کشیدند.
وی ادامه داد: آتش در چند جای گرگان زبانه کشید و صدای رگبار گلوله هم مرتب به گوش می رسید. در این میان من به آیت الله طالقانی تلفن کردم و جریان را به او اطلاع دادم که در پاسخ گفت به شهربانی کل کشور زنگ می زنم که جلوی ماموران را بگیرد. چون در اطراف آیت الله طالقانی افراد انقلابی زیادی بودند رژیم از ایشان میترسید.
مرحوم آیتالله گفته بود: حدود ۲ ساعت بعد از این تماس کم کم پلیس ها از گرگان خارج شدند اما کشتار زیادی صورت گرفته بود.
گرگان در روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به شهر جنگ زده ای شباهت یافت که گویی توسط فانتوم های متجاوزان خارجی مورد بمباران وحشیانه قرار گرفته است.
فضای شهر آکنده از دود و آتش و بوی خون و باروت و صدای گلوله بود که همراه با فریادهای الله اکبر و جیغ و فریادهای مردم بی گناه و زبانه های سرکش آتش به کسی مجال تامل نمی داد.
در نتیجه این رفتار خشونت بار ماموران شهربانی، علاوه بر ۲ شهید سحر گاه آن روز چهار نفر نیز در ساعات بعد شهید و ده ها نفر از زخمی شدند.
ذبیح الله خوزین، مسلم مازندرانی، مسلم نوروزی مسعودگلدسته، برات آبرودی و رجب سلیمانی، شهدای حادثه ۱۹ بهمن سال ۱۳۵۷ گرگان بودند.
این واقعه آنقدر ناگوار بود که وقتی خبر آن را به امام خمینی (ره) اطلاع دادند در سخنرانی عصر همان روز در اجتماع مردم فرمود: "الان به من اطلاع دادهاند که در گرگان و بعضی جاهای دیگر در این روزها کشتار شده است. آخر چرا این طور کارها می شود؟"
علاوه بر این مطبوعات نیز از آن به «جنگ خونین» و «گرگان در آتش و خون» یاد کردند.
نخست وزیر دولت موقت (مهندس بازرگان) نیز روز بعد از این حادثه در سخنرانی خود در دانشگاه تهران گفت: " فجایع عظیم و وحشیگری های ناگفتنی و ناشنیدنی و ننگ آمیز در شهرهایی مثل گرگان و اراک بپا می کنند و به انتقام کشته شدن یک پاسبان ده ها و صدها و هزاران نفر از مردم شهر را می کشند و مجروح و مصدوم می کنند و آتش میزنند...این چه ارتشی است که شهر را می سوزاند؟ مگر شما از کجا آمده اید؟ مگر مغول یا چنگیز هستید؟ آخر خجالت نمی کشید؟ چرا این کارها را می کنید؟
نظر شما