سنگ بزرگ کارگردان برای نزدن

۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۱۶:۳۵
کد خبر: 85019221
محمد قربانی | منتقد سینما
سنگ بزرگ کارگردان برای نزدن

تهران- ایرنا- «عطرآلود» یک ایده هدرشده است. فیلمساز به سراغ یک قصه کوچک رفته، اما از روایت آن ناتوان است. فیلمساز سنگ بزرگی برداشته که لاجرم نشانه نزدن است.

او می‌داند که سینما یعنی گفتن قصه‌های کوچک؛ بر خلاف اغلب فیلمسازان سینمای ایران که سینما را محمل افاضات خود می‌دانند و آن را میکروفونی می‌کنند در خدمت حرف‌های به زعم خودشان مهم و بزرگ، بی آن که سواد و تسلط سینمایی‌شان حتی به روایت یک قصه کوچک قد بدهد.

فیلمساز در عطرآلود سنگ بزرگی برداشته که لاجرم نشانه نزدن است

فیلم، می‌خواهد داستان جوان عطرسازی (با بازی مصطفی زمانی) را روایت کند که در آستانه پدر شدن، با سرطان مواجه می‌شود. فیلمساز در عطرآلود سنگ بزرگی برداشته که لاجرم نشانه نزدن است. او می‌خواهد فیلمی بسازد درباره حس بویایی که بزرگان تاریخ سینما هم به سراغش نرفته‌اند. هرچند انتخاب یک ماجرای کوچک توسط فیلمساز، شاهدی است بر شناخت نسبی او از سینما، اما رفتنش به سراغ حس بویایی، نشان می‌دهد که شناخت او نسبت به این مدیوم، کافی نیست.

مشکل اساسی فیلم، فیلمنامه است

مشکل اساسی فیلم، به مانند قریب به اتفاق فیلم‌های سینمای ایران، فیلمنامه است؛ به گونه‌ای که اگر ۳۰ دقیقه از فیلم را حذف کنیم، نه تنها آسیبی به آن نمی‌رسد، بلکه با فیلم بهتری مواجه خواهیم بود. فیلمساز در همان ابتدا به دلیل ناتوانی در ساختن عشق، بلافاصله تماشاگر را با یک کات (برش)، از آشنایی اولیه شخصیت‌هایش، به خانه مشترک آن‌ها پس از ازدواج می‌برد و به این ترتیب موفق نمی‌شود که تماشاگر را همراه و همدل زن و مرد داستانش کند. مساله‌ای که تا انتها یقه فیلم را می‌گیرد و دقایق پایانی را بسیار کند و ملال‌آور می‌کند. در ادامه هم فیلمساز یکی از شخصیت‌های اصلی _زن_ را تا انتها رها می‌کند و به سراغش نمی‌رود.

فیلمساز در همان ابتدا به دلیل ناتوانی در ساختن عشق، بلافاصله تماشاگر را با یک کات به خانه مشترک می‌برد

پس از این که مرد متوجه بیماری لاعلاجش می‌شود و برای سقط بچه بهانه می‌آورد که باید به فکر فرزندشان و آینده‌اش باشند و خودخواهی نکنند، زن محکم می‌ایستد که بچه را هم برای خودش و هم برای بچه می‌خواهد. این صحنه نوید دیدن زن قدرتمندی را در ادامه می‌دهد که می‌تواند پابه‌پای مرد بیاید و امیدبخش زندگی او باشد اما این لحظه خوب، در شخصیت زن ادامه پیدا نمی‌کند و فیلمساز تا انتهای فیلم، او را تا سرحد یک تماشاچی به حاشیه می‌راند و مرد را با مشکلاتش تنها می‌گذارد.

سنگ بزرگ کارگردان برای نزدن

فیلم غیر از این لحظه، موقعیت‌های متعدد دیگری را نیز از دست می‌دهد. مثلا رابطه مرد با پسربچه‌ای که همسرش از مهد کودک آورده می‌توانست پرداخت بهتری داشته باشد. می‌شد صحنه‌های مربوط به رویا و خیال مرد با حوصله بیش‌تری کارگردانی شود، صحنه موفقیت مرد در مسابقه عطرسازی که البته دو کات خوب به زن و همچنین رقبای عطرساز مرد دارد، می‌توانست مفصل‌تر برگزار شود و چندین موقعیت و لحظه دیگر که فیلمساز به راحتی هدرشان داده است.

فیلم در پایان‌بندی هم ایراد دارد و می‌تواند زودتر بسته شود. یک صحنه رویا داریم که اصلاً بد نیست. مرد در حالی که دراز کشیده، ناگهان با نگاه کردن به لکه‌های سقف، وارد خیال می‌شود و پسرش را که هنوز به دنیا نیامده، در کنار قبر خودش می‌بیند. جایی از فیلم وقتی امید به زندگی زوج جوان داستان برمی‌گردد، مرد سقف را رنگ می‌زند و انگار با پاک کردن لکه‌های سقف، مرگ را نیز پشت سر می‌گذارد. به نظرم با همین صحنه فیلم می‌توانست به پایان برسد و بی‌خودی کش نیاید.

سنگ بزرگ کارگردان برای نزدن

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha