داوود ابوطالبی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا بیان کرد: آن روز باکری جان من و حدود ۳۰ نفر دیگر از اعضای واحد تخریب تیپ عاشورا را نجات داد، اگر ما کشته می شدیم عملیات برگزار نمی شد، چراکه وظیفه ما باز کردن معبرهای میدان مین بود و اگر معبرها باز نمی شد امکان عبور نیرو و برگزاری عملیات وجود نداشت.
وی افزود: در آن عملیات من هم روی مین رفتم و پای چپم متلاشی و پای راستم زخمی شد، مرا به بیمارستان صحرایی و بعد از قطع پای چپم مرا به بیمارستان کرمانشاه برای ادامه درمان منتقل کردند، ۲ روز بعد به بیمارستان ۲۲ بهمن تبریز اعزام شدم و پس از ۲۱ روز مداوا از بیمارستان ترخیص و دوران نقاهت را در خانه طی کردم.
ابوطالبی ۱۹ ساله و دارای مدرک دیپلم بود که به جبهه رفت پس از حدود ۳ ماه که در واحد تخریب تیم عاشورا بود به درجه جانبازی نائل شد، پس از آن که دیگر نمی توانست به جبهه برود برای خود یک آتلیه عکس دست و پا کرد و از رزمندگان و متقاضیان عکس می گرفت، پس از آن در سال ۱۳۶۴ به استخدام مخابرات شهر تبریز درآمد و ۲ سال بعد یعنی سال ۱۳۶۶ در مقطع کارشناسی دانشگاه مازندران رشته علوم اقتصادی پذیرفته شد، چند سال بعد از اخذ مدرک توانست در مقطع کارشناسی ارشد رشته مدیریت دولتی قبول شود و به ادامه تحصیل بپردازد.
این رزمنده دفاع مقدس در خصوص دیگر خاطراتی که از جبهه دارد، گفت: سال ها از جنگ نیروهای بعثی با ایران می گذرد و خاطرات در ذهنم بسیار کمرنگ شده و بیشتر آنها را فراموش کرده ام.
ابوطالبی تصریح کرد: اگرچه ۴۱ سال با پای مصنوعی راه میروم و سختی هایی را متحمل شدم اما مهم این است که وطن آباد باشد و مردم راحت زندگی کنند.
وی بیان کرد: اکنون بازنشسته ام و در خانه به سر می برم، سه فرزند، ۲ دختر و یک پسر دارم، دخترم زهرا دانشجوی مقطع دکترای رشته صنایع غذایی و پسرم علی مهندس کامپیوتر است و در مخابرات مشغول کار است، مانیسا هم فرزند آخرم ۵ سال سن دارد.
نظر شما