به گزارش خبرنگار ایرنا، «شال سالاماق یا بئلی بئلی»، غروب سهشنبه که میرسد و مردم پس از جشن و شادی کنار کپههای آتش و پخش نقل و شیرینی، راهی خانه میشوند دستهای از جوانان حتی گاهی اوقات دختران و زنان شالهای رنگارنگی بدست گرفته و با برنامه از پیش تعیین شده به درِ خانه همسایگان و فامیل میروند، شال خود را از لای در و پنجره به داخل خانهها انداخته و سعی میکنند روی خود را بپوشانند.
آنها از آن سو در یا پنجره اتاق و خانه را چنان محکم میگیرند که صاحبخانه نتواند بیرون بیاید و شناسایی شان کند، اگر از خانه کاه گلی قدیمی بازمانده باشد دستههای جوانان به پشت بام خانه رفته و علاوه بر شالهای رنگارنگ، تنگ آبی نیز با خود برده و از روزنه و یا به زبان ترکی «باجا» آویزان کرده و از صاحبخانه درخواست هدیه میکنند برخی سه شال آویزان کرده تا صاحبخانه تصور کند سه نفر هستند البته این کار رو برای دریافت عیدی بیشتر انجام میدهند.
صاحبخانه از چند روز قبل این مراسم، هدیههایی آماده میکند که شامل تخم مرغ رنگ شده، جوراب، بادام، گردو و پول نقد است، در زمان آویزان شدن شال، صاحبخانه هدیه را به آن میبندند و میگوید: «چک الله مطلبین وئرسین» یعنی «بکش خدا آرزویت را برآورده کند» و یا میگوید: «مین بیله چارشنبه لردن گورسن» (هزار تا از این چهارشنبهها ببینی) در این دقایق صاحب شال اصلا حرف نمیزند تا کسی نشناسد و گاهی هم با صدای ضعیف و یا تغییر صدا، شال را بالا میکشد.
پس از مدتی وقتی تمام شالهای رنگارنگ بالا کشیده شد و صاحبخانه به فکر اینکه همه رفتند با خیال راحت مینشیند ناگهان شال اندازان با بطری و سطلهای کوچک آب داخل خانه را آب پاشی کرده و با این کار خود سال پر برکت و توام با شادی و به عبارتی «آیدنیلق» یا روشنایی برای اهل خانه آرزو میکنند.
آنچه سنت «شال سالاماق یا بئلی بئلی» را در دیار اقوام و ادیان زیباتر میکند حضور کودکان و نوجوانانی از ادیان و اقوام مختلف است آنها در دل شب همراه دوستان خود پشت بام خانهها را طی کرده و شادی این شب را با هم تقسیم میکنند.
پژو هشگر و مردم شناس میراث فرهنگی و گردشگری آذربایجان غربی میگوید: مراسم شال اندازی و به عبارت محلی «شال سال لاماق یا بئلیِ بئلیِ» که امروز بیشتر با این نام شناخته میشود بطور معمول رسمی است که در ایام گذشته و قبل انجام میشد و پسرهای جوان چهره خود را با چارقد یا چادری گرفته و بالای بام منازل همسایگان، فامیل و آشنا رفته و از مقابل پنجره یا روزنه پشت بام اتاقها شال، دستمال یـا توبره خود را به نیت و آرزویی روانه پایین میکردند و یکی از افراد منزل هم طبق رسم معمول، مشتی از تنقلاتی را که قبلا تهیه کرده یا یکی دو عدد تخم مرغ آب پز شده و با جوشانده پوست پیاز به رنگ سرخ در آمده یا مبلغی پول داخل شال آنها گذاشته و با دعای خیر روانهشان میکرد.
حسین سپهرفر یادآور شد: در مجموع فلسفه برگزاری شال اندازی در این روز با چهره پوشاندن و رخ گرفتن مردم برای ناشناس ماندن بیشتر به منظور یاری رساندن به خانوادهها و اشخاص مستمند و فقیری بود که در آستانه ایام نوروز نمیتوانستند مایحتاج ایام سال نو خود را تهیه کنند هر چند امروزه کارکرد اصلی خود را از دست داده ولی با وجود این رازهای پنهان و مستتر در بطن آن موید این مطلب است که توسط بزرگان و معتمدان بکار بسته میشد.
این پژو هشگر و مردم شناس ادامه داد: در بیشتر روستاهای شهرستان ارومیه قبل از این که رسم شال اندازی معمول شود به جای آن از کجاوه استفاده میشده است.
کجاوه معمولا با توجه به سن اشخاص در اندازههای بزرگ و کوچک ساخته شده و دو جا در طرفین برای روشن کردن شمع تعبیه میشد که جوانان هنگام استفاده معمولا به امید اینکه زندگی در این خانه جاری باشد شمعها را روشن و کجاوه را از روزنه بام روانه پایین میکردند تا صاحبخانه از تنقلاتی که از قبل تهیه کرده بود، مقداری از آن را داخل کجاوه بریزد.
مردم شناس دیگر هم معتقد است: در این شب پنجرهها و درها باید باز یا نیمه باز بماند چون جوانان، زنان، دختران و کودکان برای «شال سالاماق» یا شال اندازی میآیند و مدتی پس از شب شالهای رنگانگی همانند روسری از لای پنجره یا در به اتاق انداخته میشود.
شالها همانند بادبادک به ریسمانی در بیرون بسته میشود و فردی که برای شال اندازی و گرفتن تحفه مراجعه کرده است، میگوید «"بیزه چرشنبه لیق ورن» یعنی هدیه چهارشنبه سوری ما را بدهید.
عیسی عزیزنژاد افزود: روزنههای سقفی در خانههای کاهگلی که دارای تنوری برای پختن نان بود، بهترین مکان برای انداختن شال شب چهارشنبه سوری بود و در گذشته جوانان به پشت بام میرفتند و شالهای خود را از «باجا» یا روزنه به درون خانه میانداختند و پس از دریافت هدیههای خود، آب خنک داخل کوزههای سفالی را به داخل خانه میپاشیدند و پشت بام را ترک میکردند.
شال اندازی و چهارشنبه سوری در منظومه حیدربابا
استاد شهریار در منظومه حیدربابای خود آیین شال اندازی را در قالب شعر اینگونه آورده است: «بایرامیدی گئجه قوشی اوخوردی/ آداخلی قیز بیگ جورابین توخوردی/ هرکس شالین بیر باجادان سوخوردی/ آی نه گوزل قایدادی شال سالاماق/ بیک شالینا بایراملیق باغلاماق/ شال ایسته دیم من ده ائوده آغلادیم/ بیر شال آلیب تئز بلیمه باغلادیم/ غلام گلیه قاشدیم، شالی سالادیم/ فاطمه خالا منه جوراب باغالادی/ خان ننه می یادا سالیب آغلادی/
عید بود و مرغ شب آواز میخواند/ دختر نامزد شده برای داماد جوراب نقشین میبافت/ و هر کس شال خود را از دریچهای میانداخت/ وه چه رسم خوبی است شال اندازی/ هدیه عیدی به شال داماد بستن/ من هم گریه کردم و شالی خواستم/ شالی گرفته و به کمر بستم/ شتابان به طرف خانه ی غلام (پسرخالهام) رفتم/ و شال را آویزان کردم/ فاطمه خاله جورابی به شالم بست/ مادر بزرگم را به یاد آورد و گریه کرد.
به گزارش ایرنا، طبق سنتهای قدیم چهارشنبه هفته اول اسفند را «چیلّهَ قووان» (بیرون راندن چله) یا «یالانچی چارشنبه» یعنی چهارشنبه دروغگو، دومین چهارشنبه را «کوله چارشنبه» (چهارشنبه کوتاه)، سومی را «موشتولوقچی» (چهارشنبه مژده آور) یا قره چهارشنبه و چهارمین را «آخیر چارشنبه» (چهارشنبه آخر) میگویند.
رسم آب پاشان یا پاشیدن آب به روی یکدیگر نیز چشم روشنی و سعادت و خوشبختی برایفرد به همراه دارد و از آن به عنوان «آیدینلیق» یاد میکنند به همین سبب در برخی از روستاهای ترک زبان قبل از فرا رسیدن چهارشنبه آخر سال یا هر موقع از روز تحویل سال، اگر بتوانند بر روی هم آب میپاشند تا بر اساس باورهای خود در سال جدید سعادتمند و خوشبخت شوند.
نظر شما