به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، داستان کلی کتاب اسب چوبی درباره یک زن و چالش او با مادرش است. اتفاقی در زندگی او میافتد و فکر میکند که میتواند این اتفاق را دست مایه کند تا به مادرش بفهماند که این سبک زندگی را دوست ندارد و مادر دست از سر او بردارد و به او نگوید که زن خوب باید چه ویژگیهایی داشته باشد. اما کماکان مادرش سپر محکمی است که ایستاده و دختر نمیتواند از او گذر کند.
روح کلی کار درباره اختلاف دو نسل است؛ عدم همزبانی و درک متقابل مادر و دختر روح کلی کار است. اینکه گویی مادر، حرفهای دختر را درک نمیکند. این کتاب دربردارنده فصول کوتاه و زیادی است که عنوان هرکدام یکمصرع یا سطر از اشعار مختلف است.
در ابتدای کتاب الهام فلاح، اسب چوبی را به مادرش و تمام زنانی که دختری در آغوش دارند تقدیم کرده است.
درباره نویسنده
الهام فلاح در بهار سال ۱۳۶۲ متولد شد. اصالتا گیلانی است، اما کودکی اش را در بوشهر و گرما و خرماپزان سپری کرده است. او دانش آموخته رشته مهندسی کامپیوتر است. در سال ۱۳۹۰ اولین کتابش با عنوان زمستان با طعم آلبالو توسط نشر ققنوس به چاپ رسید. در سال ۱۳۹۳ دو کتاب دیگر با نامهای سامار، توسط نشر ققنوس و مجموعه داستان کشور چهاردهم، توسط نشر نگاه به قلم او منتشر شد. خونمردگی در سال ۱۳۹۹ توسط نشر چشمه به چاپ شد.
قسمتی از متن کتاب
به خودم که آمدم، دیدم دارم زیر نگاه دخترک منشی لب شکری آب میشوم.
مهمان امین که بیرون آمد و رفتم داخل. قبل از اینکه حرفی بزنم امین پرسید محبی را دیدهام یا نه! از آزادیاش باخبر بود. گفتم نمیدانم چه کسی برایش وثیقه گذاشته. نمیدانم چرامیخواهد برود. اصلا برود که چه کار کند؟ تکلیف این پرونده چه میشود؟ تکلیف من؟ پرسید: «واقعا تکلیف تو رو شوهرت باید مشخص کنه؟»
دختر مامان بودن همیشه خودش را نشان میداد. تا مغز استخوانم فرو رفته بود که تعیینِ تکلیف زن با مرد است. از سوالش شرمنده شد. نرگسها را گذاشت توی تنگ آب. گفتم:«بار تازه بود. خریدم برای دلخوشی. قسمت شما شد.»
شماتت بار گفت:«باز هم شما؟»
چیزی نگفتم.
گذشته رد و نشانش را بر تن و روح زنی مثل من گذاشته بود. پشت کردن به پانزده سال زندگی، که سیاهیاش پاک شدنی نبود، به نظر جانفرسا میرسید. زنی که چمدانش را شراکتی با یک مرد با گذشتهای سنگین پرکرده باشد، وقت زمین گذاشتن چمدان و رهایی از بار سنگین، میشود طاعون. میشود مرض واگیر . سیاهی گناهی که همه میخواهند دامنشان را از گندش پاک نگه دارند. من اینها را میدانستم و برای همین متوقع نبودم. فقط میخواستم گوش کسی به من باشد. باورم نمیشد کسی از دستهایم تعریف کند یا از لباس کهنهام، آن وقت حواسش پی من نباشد؟ یعنی من اینقدر احمق و ساده لوح بودم؟ (صفحه ۲۰۳ و ۲۰۴)
کتاب اسب چوبی نوشته الهام فلاح در ۳۲۸ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۶۰ هزار تومان در سال ۱۴۰۱ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد.
نظر شما