خنده رو بودن، یکی شدن با دانشآموزان و درک شرایط زندگی و مشکلاتشان، با بچه هایش سر کلاس زندگی کردن، همه و همه سبب شده وقتی حتی سر کلاس نیست و کاری برایش پیش می آید، بچه ها خودشان بخوبی کلاس را اداره کرده و از درس عقب نمانند.
نماز جماعت کلاس های این معلم هم حتی همیشه شلوغ و با طراوت است زیرا می گوید نماز را ابزار تشویق و تنبیه نکرده و بچه ها را با اجبار ملزم به شرکت در نماز جماعت نمی کند؛ اما در عین حال کارهای دیگری مرتبط با نماز برای دانش آموزان می کند که سبب شده نمازهای جماعت کلاس درس وی هم متفاوت باشد.
وقتی با حرارت تمام از همه خاطرات چندین سال معلمی می گوید، برق خوشحالی از نگاهش مشخص است ولی همزمان وقتی به روز معلم امسال می رسد، این خوشحالی متفاوت می شود، به دیدارش با رهبر معظم انقلاب اشاره و تاکید می کند که بهترین هدیه روز معلم، همین دیدار بوده است.
معلم است و دلش به وسعت دریا، از جان و مالش هم در این راه دریغ نکرده و افتخارات زیادی در پرونده کاری خود دارد از به مدرسه کشاندن طفل گریزپای تا پرورش نسلی خودمراقب و خودمسئول را وظیفه و عشق میداند و بس.
به گزارش ایرنا، فاطمه سیوندی پور یکی از ۹ معلم نمونه استان کرمان است که به دلیل مسئولیتپذیری و از خودگذشتگی حالا صاحب افتخارات فراوانی است که منجر به انتخاب وی به عنوان معلم نمونه شده است.
معلمی خندهرو که کار را تفریح و لذت می داند و حتی در روزهای تعطیل و مناسبت ها هم در حال تولید محتوای آموزشی یا تدریس است.
رابطه دوستی با دانش آموزان و با طراوت بودن کلاس های درسش به واسطه نواندیشی ها و متکلم وحده نبودن، کلاس وی را به زمانی برای گفتن از عشق تبدیل کرده، عشقی که می توان آن را در روابط دانش آموزانش با او و حتی با دیگران یافت.
سیوندی پور که ۱۶ سال از ورودش به آموزش و پرورش می گذرد در گفت و گو با خبرنگار ایرنا از روزگار جوانی و علاقه اش برای ادامه تحصیل در رشته داروسازی و پزشکی و از قضای روزگار پذیرشش در تربیت معلم سخن می گوید و می افزاید: زمانی که برای نخستین مرتبه وارد حرفه معلمی شدم تازه فهمیدم این همان کاری بوده که باید در آن خدمت می کردم و از پذیرفته شدنم در تربیت معلم خرسند و راضی تر از همیشه بودم.
وی ادامه داد: هر چه از آن سال ها زمان نسبتا زیادی می گذرد من بیشتر از قبل در عمق بی نهایت این عشق عظیم فرو می روم اما هر بار که به این سرنوشت زیبا فکر می کنم بیشتر از همیشه از ورودم به این خطه بی انتها و پرثواب خشنود می شوم.
سیوندی پور که اکنون ۳۳ سال سن دارد در حال ادامه تحصیل در رشته روان شناسی تربیتی مقطع کارشناسی ارشد و معترف است که بخش عظیمی از انگیزه ادامه تحصیلش را مدیون دانش آموزانش است.
وی تلاش برای کسب آگاهی و انتقال آن را به دانش آموزانش بسیار شیرین عنوان می کند و می گوید از اقرار به ندانستن موضوعی در کلاس درس واهمه ندارد و گاهی همین موجب می شود هم دانش آموزان مشتاق به تحقیق شوند و هم خودش پیگیر یاد گرفتن موضوعی شود که این شیوه نتایج تاثیرگذار عالی هم در بر داشته است.
دورنمای روستای چشمه گز حوالی کوه بادوموئیه
وی که سال های اولیه کارش را در مدرسه پر از هیجان عنوان می کند می افزاید: سال های نخست فعالیتم در مدرسه فاطمیه معدن آبدشت واقع در شهرستان اُرزوئیه تدریس می کردم.
سیوندی پور می گوید: مدرسه مختلط دختر و پسر و تک پایه بود. من آن زمان در آن مدرسه معلم کلاس اول بودم و مدرسه روستایی کمتر امکاناتی را برای تدریس داشت.
این معلم نمونه استانی یکی از افتخاراتش را بزرگ شدن در روستا می داند و می گوید: اهل روستای اسکر از توابع شهرستان رابُر هستم؛ بوی خاک را خوب می شناسم برای همین از خاک در تدریس هایم استفاده کرده ام و می کنم.
وی ادامه داد: من که تدریس فراتر از کلاس درس را تاثیرگذارتر می دانستم برای تدریس حروف الفبا و البته دستورزی دانش آموزانم آستین هایم را بالا می زدم و تشتی پر از گِل آماده و خوب آنها را مخلوط می کردم، بعد هم با دانش آموزانم در حالی که با گِل ها بازی می کردند حروف الفبا را کار می کردم و برای هر تدریسم با استفاده از ابزارهای ساده ای که در هر خانه ای پیدا می شود شیوه های مختلفی برای جلب توجه بچه ها در یادگیری درس ها می یافتم.
«گاهی برای قوی شدن ماهیچه دست دانش آموزان کلاس اولی که خیلی زود از گرفتن مداد خسته می شدند به جای خمیربازی از گل بازی استفاده می کردیم و در حین بازی آموزش مهارت های زندگی را نیز با آنان کار می کردم به طوری که دانش آموزان کلاس همیشه از سایر دانش آموزان در رفتار متمایز بودند، این مهم زمانی بیشتر خود را نشان می داد که معلم راهنما یا بازرسان اداره برای سنجش دانش آموزان به کلاسم می آمدند».
حس غربتی که با محبت اهالی روستا می شکست
وی یکی از خاطرات خوب خود را محبت اهالی روستاهایی که در آنجا تدریس می کرده عنوان می کند و می گوید: مهر و محبتی که والدین دانش آموزانم و حتی سایر افراد ساکن در روستا به معلمان روا می داشتند موجب می شد احساس غربت و دوری از خانواده بشکند و ما احساس آرامش کنیم.
سیوندی پور از هدایایی که دانش آموزانش برای روز معلم به او هدیه می دادند یاد کرد و گفت: باوجود اینکه تاکید می کردم هیچکس حق ندارد برای روز معلم چیزی بیاورد اما بچه ها با محبتی که داشتند برایم نان داغ، تخم مرغ، شیر و ماست می آوردند و من حاضر نبودم تمام این محبت ها را با بهترین هدایای دنیا عوض کنم.
از معلم بودن در روستا به دلیل محبت و بزرگمنشی روستاییان بیشتر لذا می بردم، هنوز هم گاهی که به یاد خاطرات آن روزها می افتم، بغض راه گلویم را می بنددوی ادامه داد: از معلم بودن در روستا به دلیل محبت و بزرگمنشی روستاییان بیشتر لذا می بردم، هنوز هم گاهی که به یاد خاطرات آن روزها می افتم، بغض راه گلویم را می بندد.
سیوندی می گوید: سال دوم کارم بود که کلاسم در منطقه پیشرو شد آن زمان من فقط ۲۰ سال داشتم و همواره سعی می کردم برای تدریس درس های مختلف شیوه های جدید و تاثیرگذار بیابم. آن سال ۲۹ دانش آموز داشتم. یک روز از اداره کل برای بازدید از کلاس من به مدرسه آمدند، آن روز بازرس از هر کدام از دانش آموزانم که سئوال می کرد بچه ها با شور و شوق و با شیوه های نویی که به آنان آموخته بودم پاسخ می دادند و بازرس آنقدر از شیوه پاسخگویی بچه ها لذت برده بود که ساعت بعد هم به کلاس من آمد و بسیار مورد تشویق قرار گرفتم.
وی گفت: از سال سوم کارم که مصادف با سال ۱۳۹۲ بود وارد گروه های آموزشی شدم و تلاشم برای تاثیرگذاری بر روی ذهن و فکر بچه ها بیشتر شد.
درس معلم ار بود زمزمه محبتی ...
سیوندی پور می گوید: سال سوم کارم در مدرسه آزادگان ارزوئیه یک دانش آموز داشتم به نام "امیرمحمد" که پسری باهوش اما گریزپا بود؛ او بیشتر اوقات سعی می کرد از هر غفلتی استفاده و از مدرسه فرار کند؛ یک روز در خلال زنگ تفریح قصد فرار از مدرسه را داشت که من متوجه شدم و او را گرفتم. امیرمحمد دستم را محکم گاز گرفت و سعی داشت خودش را از دست من برهاند اما من او را در آغوش گرفتم و به کلاس برگرداندنم.
وی ادامه داد: آن روز بیشتر وقتم را با امیرمحمد مشغول بازی و صحبت کردن بودم و بعد از آن این موضوع را با معاون آموزشی مدرسه در میان گذاشتم، وی که مدیریت عالی در حوزه آموزشی داشت به همفکری با من پرداخت.
"امیرمحمد" که پسری باهوش اما گریزپا بود؛ او بیشتر اوقات سعی می کرد از هر غفلتی استفاده و از مدرسه فرار کند؛ یک روز در خلال زنگ تفریح قصد فرار از مدرسه را داشت که من متوجه شدم و او را گرفتم. امیرمحمد دستم را محکم گاز گرفت و سعی داشت خودش را از دست من برهاند اما من او را در آغوش گرفتم و به کلاس برگرداندنماین معلم نمونه استانی افزود: برای همین تصمیم گرفتم با همکاری پدر و مادر امیرمحمد از تاثیر کار او بر بروز مشکلات مختلف در منزل آن هم به صورت غیرمستقیم سخن بگویند. این کار چندین مرتبه توسط پدر و مادر امیرمحمد تکرار شد تا امیرمحمد را به فکر کردن وادار کردیم. چندی بعد امیرمحمد مشتاق و علاقهمند به کلاس می آمد و به یکی از بهترین دانش آموزانم تبدیل شده بود.
وی این خاطره را از زیباترین خاطرات دوران تدریسش می داند.
ایجاد تحول در مدرسه روستای چشمهگز
وی با اشاره به ازدواج با یکی از همکاران فرهنگی اش گفت: یک سال را که با همسرم در مدرسه روستای چشمه گز کوه بادومویه کار می کردم آن سال هم به دلیل همکاری و همراهی همسرم یکی از بهترین سال های کاریام بود.
این معلم نمونه با اشاره به اینکه حیاط مدرسه بزرگ و خاکی بود گفت: بچه ها در زنگ تفریح و ورزش مجبور بودند در خاک ها بازی کنند که گاهی منجر به زمین خوردن آنان می شد.
سیوندی پور ادامه داد: آن سال با همسرم که معلم قابلی است، تصمیم گرفتیم با کمک گرفتن از خیران حیاط مدرسه را آسفالت کنیم. سرانجام پیگیری های من و همسرم به نتیجه رسید و یکی از خیران حاضر به کمک شد. چندی بعد با کمک بچه ها در حیاط مدرسه درخت و گل کاشتیم و با هم آنها را آبیاری می کردیم.
وی ادامه داد: همسرم که خوشنویس قابلی است دیوارهای مدرسه را طراحی و خوشنویسی کرد و حتی لوله کشی گاز را در مدرسه اجرا و بدهی های مدرسه را با کمک خیران پرداخت کردیم. حال و هوای مدرسه کاملا عوض شده بود این طراوت را می شد در رفتار و شرایط روحی دانش آموزان دید.
سیوندی پور همسرش را یکی از بهترین همکارانش معرفی می کند و می گوید: اگر کمک و حمایت های همسرم نبود نمی توانستیم در این مدرسه تا این اندازه آبادانی و نشاط ایجاد کنیم.
این معلم نمونه استانی تصریح کرد: آن سال از طرف اداره کل چندین مرتبه برای بازدید از مدرسه ما به روستا آمدند و مورد تشویق قرار گرفتیم.
مسئول سازی و ایجاد پلیس درونی در دانش آموزان
وی که اکنون نیز در شمار تاثیرگذارترین معلمان کرمان است در خلال تدریسش برای بچه ها لطیفه می گوید و با آنان بازی می کند، مسئول سازی دانش آموزان را امری مهم در ساخته شدن آینده آنان و البته جامعه می داند.
این معلم نمونه ، دانش آموزانش را طوری پرورش می دهد که حتی در نبودش در کلاس هم هر کدام کار خودشان را بدون عیب و نقص و بدون کمترین سر و صدایی انجام می دهند.
باید به بچه ها از همان کودکی بیاموزیم که خودشان را مسئول کارهای خود بدانند و ترس از وجود به عنوان مثال پلیس یا معلم، موجب رعایت مقررات از سوی آنان نشود بلکه چرایی رعایت قوانین مختلف را بفهمند و از طرفی بدانند عالم محضر خداست و خودشان پاسخگوی اعمال خود هستندوی می گوید: اگر هر فردی احساس کند که یک مراقب و پلیس درونی دارد هیچگاه کاری را خارج از قانون، عرف و شرع انجام نمی دهد لذا ما باید به بچه ها از همان کودکی بیاموزیم که خودشان را مسئول کارهای خود بدانند و ترس از وجود به عنوان مثال پلیس یا معلم، موجب رعایت مقررات از سوی آنان نشود بلکه چرایی رعایت قوانین مختلف را بفهمند و از طرفی بدانند عالم محضر خداست و خودشان پاسخگوی اعمال خود هستند. بی شک فقط در این حالت است که انسان ها هرگز و در هر شرایطی دست به اقدام نادرستی نمی زنند.
این معلم ادامه داد: من هم سعی کرده ام این موضوع را به دانش آموزانم تفهیم کنم و با همفکری خود آنان به این نتیجه برسیم که باید خودمسئول باشیم لذا کلاس من حتی بدون حضور خودم هم کلاسی آرام است و دانش آموزان هر کدام کار خودشان را انجام می دهند؛ این موضوع مورد تایید و تعجب مسئولان مدرسه و سایر همکارانم بوده است.
سفره صبحانه در کلاس
وی خوردن صبحانه را در تمرکز و آموختن دانش آموزان امری مهم و تاثیرگذار می داند و می گوید: قدرت خلاقیت و ابتکار کودکانی که صبحانه نمی خورند در انجام تکالیف درسی بویژه درس ریاضی کاهش می یابد و صبحانه ۲۵ درصد از انرژی روزانه را تامین می کند؛ نخوردن این وعده غذایی حساس موجب پایین آمدن قند خون و افت توانایی مغز در زمان یادگیری نیز می شود.هر صبح قبل از آغاز درس سفره صبحانه پهن می کنیم و بچه ها لقمه های سالمی را که با خود آورده اند در کلاس می خورند.
سیوندی پور اظهار داشت: در این بین اگر دانش آموزی از نظر مالی ضعیف باشد به بهانه های مختلف و دور از چشم دیگران لقمه ای را برایش آماده می کنم.
نماز خواندن با جمع فرشته های زمینی و بدون اجبار
وی می گوید: یکی دیگر از کارهایی که در خلال تدریس انجام می دهم، پهن کردن حصیر در کلاس یا زیر درختان در حیاط مدرسه و برگزاری نماز است.
سیوندی پور با تاکید بر اینکه اجباری برای نماز خواندن دانش آموزانم وجود ندارد و این امر ابزار تشویق و تنبیه نیست گفت: سعی می کنم برگزاری نماز را هم جذاب کنم و بیشتر برای جذب بچه ها به نماز دلایل و حکمت های خواندن نماز را با نقل داستان ها برای بچه ها روشن و جذاب می کنم.
وی از حمایت پرسنل مدرسه طلوع فجر کرمان از دانش آموزان بی بضاعت سخن گفت و افزود: همکارانم در مدرسه مراقب هستند که دانش آموزان نیازمند تامین مالی شوند لذا این اتفاق مبارک با مشارکت کل پرسنل مدرسه انجام می شود به طوری که سال قبل برای اعضای خانواده یکی از دانش آموزان نیازمند جهیزیه تهیه کردیم و وی روانه خانه بخت شد.
هدیه ای که مرا ترساند
وی در ادامه بیان خاطراتش می گوید: بهار بود و همه جا پر از گل های خوش بو. در یکی از این روزهای زیبای بهاری وارد کلاس شدم، بعد از احوالپرسی و حضور و غیاب وسط کلاس رفتم خم شدم و چشم در چشم طبق روال همیشه احوال تک تک دانش آموزانم را جویا شدم. همانطور که دستم را پشت کمرم حلقه کرده بودم ناگهان متوجه احساس برخورد شیء نرمی به دستم شدم چون حواسم کاملا به بچه ها جمع بود ترسیدم و داد کشیدم. بچه ها که از طرف مقابل پشت سر مرا می دیدند شروع به خندیدن کردند. سرم را برگرداندم و یکی از دانش آموزانم را دیدم که به رسم محبت سعی داشت شاخه ای گل در دست من بگذارد.
نگاهی به دانش آموزم کردم از ترس خشکش زده بود، بچه ها هم از آن طرف مثل بمب خنده ترکیده بودند. من نگاهی به بچه ها کردم و بعد خودم هم از این حرکت خودم خنده ام گرفت و حسابی با هم خندیدیم. یادم آمد خودم هم در دوران دانش آموزی یک بار چنین کاری را برای معلم کلاس پنجمم انجام داده بودم. خانم نجم الدینی بسیار مهربان و دوست داشتنی بود و برای هر کدام از بچه ها یک نام خاص گذاشته بود و همه بچه ها عاشقانه او را دوست داشتند. آن روز خاطره گل دادن خودم به معلم برایم تکرار شد.
وی می گوید: واقعا دوست دارم یک روز معلمم، خانم نجم الدینی را از نزدیک ببینم و از وی تشکر کنم زیرا ایشان یکی از بزرگترین الگوهای من در تدریس و آموزش و عشق ورزی به دانش آموزانم است.
دیدار یار
وی در ادامه از انتظار برای دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان انتظاری بی نظیر و دیداری شیرین یاد می کند و می گوید: ۱۲ اردیبهشت امسال به اتفاق دیگر معلمان نمونه استان کرمان و به همراه سایر معلمان نمونه کشور و نخبگان به دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی رفتیم و این دیدار بهترین هدیه روز معلم به ما بود.
من در این دیدار شور و هیجانی را که در درس "مهمان شهر ما" به عنوان یکی از دروس کلاس چهارم ابتدایی که بارها آن را تدریس کرده بودم، حس کردم.
سیوندی پور گفت: یکی از دوستانم انگشتر نقره ای را به من داده بود که به رهبر معظم انقلاب تقدیم کنم و متاسفانه به دلیل ازدحام جمعیت و شلوغی میسر نشد و من شرمنده این دوست عزیزم شدم.
وی فرمایشات معظم له را حرف دل معلمان عنوان و تصریح کرد: فرمایشات دقیق و سنجیده ایشان آمال معلمانی بود که دوست داشتند به مملکت خود خدمت کنند و البته تاثیرگذار باشند.
نظر شما