به گزارش ایرنا، صدام که به ایران حمله کرد کسی از خودش نپرسید «چرا من برم جبهه» همه مردم ایران حتی آنان که آموزش نظامی هم ندیده بودند میخواستند در این مقاومت شریک باشند. مثل قربانعلی بشارتلو که بنای ساختمان در مینودشت بود.
شب ها که خسته از کار به خانه برمیگشت پای تلویزیون اخبار میدید که یک شب به همسرش گفت: «خانم نمیدونم موافقی یا نه ولی من تصمیم گرفتم برم جبهه»
تو که جنگیدن بلد نیستی؟ اصلا تا حالا تفنگ دستت گرفتی؟
منم مثل بقیه . میرم و یاد میگیرم
و از فردای آن شب، قربانعلی بشارتلو بنایی را کنار گذاشت، همسری که میخواست چند ماه بعد چهارمین فرزند او را به دنیا بیاورد به خدا سپرد و رفت جبهه و دیگر بازنگشت.
بال در بال ملائک
همسر شهید قربانعلی بشارتلو گفت: سال ۱۳۵۸ که همسرم ۱۹ ساله بود ازدواج کردیم و حاصل این ازدواج چهار پسر بود و در حالی که در انتظار دیدن روی فرزند چهارم بودیم همسرم به شهادت رسید.
مهرنسا ترسه افزود: با اینکه در حد خواندن و نوشتن سواد داشت و از کودکی برای کمک به خانواده بنایی می کرد ولی با عشقی که به کمک به مردم کشورش داشت از سوی سپاه پاسداران به جبهه ایثار اعزام شد.
وی اظهار داشت: شهید بشارتلو از افرادی که دستشان کوتاه بود پولی برای بنایی دریافت نمیکرد و در بین مردم منطقه سلوک رفتاری او با نیازمندان تبدیل به الگو شده بود.
وی بیان کرد: گاهی شنبه به مناطق محروم عشایری می رفت و چهارشنبه به خانه برمی گشت و کار سخت بنایی را در آن منطقه ها به صورت جهادی انجام می داد.
ترسه افزود: شهید کار بنایی را با عشق و علاقه انجام می دادند و روزی حلال را برای خانواده می آوردند و با اینکه گاهی خیلی خسته بودند ولی بازهم در کارهای خانه از جمله آشپزی، پهن کردن سفره و ظرف شستن به من کمک می کردند.
وی بیان کرد: منتظر فرزند آخرمان بودیم و همسرم در کنار نگرانی برای وضعیت من، دلش در خط مقدم جبهه بود. وقتی با رفتنش موافقت کردم انگاری بال درآورده بود.
این همسر شهید افزود: فرزند آخرم هشت روزه بود. یک روز در خانه مشغول کار بودم که یکی از فرزندانم با سرعت به خانه آمد و نفس نفسزنان گفت «مامان، مامان؛ کجایی بدو بیا . یه آقایی اومده میگه بابات شهید شد!». این حرف ها را که شنیدم دیگر چیزی نفهیمد و از شدت ناراحتی بیهوش شدم. چشم که باز کردم در بیمارستان بودم.
پدربزرگ شهیدم الگوی من و دوستانم است
مبین بشارتلو نوه شهید گفت: از صحبت های مادربزرگ، پدر، مادر و عموهایم درباره پدربزرگم شنیدم متوجه شدم ایشان بسیار مهربان بود.
وی افزود: یک روز در کلاس معلم از بچهها هر کسی الگوی خود را انتخاب کرده و ویژگی های شاخصش را به دوستانش معرفی کند که من پدربزرگ شهیدم را انتخاب کرده و درباره ایشان با افتخار برای همکلاسی های خود توضیح دادم.
این نوه نوجوان شهید بشارتلو گفت: یکی دیگر از سلوک رفتاری پدربزرگم بنایی کردن برای افراد نیازمند بدون دریافت مزد بود.
گشاده رویی ویژگی شاخص شهید بود
محمد بشارتلو فرزند اول شهید هم در این ارتباط گفت: پدرم برای کار بنایی افرادی را باخود همراه می کرد که شاید توانایی و قدرت بدنی چندانی برای اینکار نداشته ولی برای اینکه شرمنده خانواده آنها نباشد آنها را برای کار همراه خود می برد.
وی افزود: همیشه ایشان خنده رو بود و ناراحتی را هیچ زمانی در چهره ایشان کسی نمی دید و در تمام عکس هایی که از پدر یادگار مانده لبخند و خنده صورت پاکش را همراهی می کند.
وی اظهار داشت: در جایی که برای کار و خدمت می رفتند چنانچه متوجه می شدند آن شخص وسع مالی مناسبی ندارد از مزد خود گذشت می کردند.
این فرزند شهید بیان کرد: با وجود کار سنگین بنایی همیشه در خانه به مادرم کمک می کرد و همبازی خوبی هم برای ما بچه ها بود.
گمنام و بی نشان
صالح مرادی دوست و همرزم شهید هم در این ارتباط در گفت و گو با ایرنا گفت: شهید بشارتلو گمنام مانده و کمتر درباره ایشان صحبت شده است.
وی افزود: ویژگی های اخلاص، مومن، متدین، دوستدار حفظ بیت المال بودن در این شهید شاخص بوده به گونه ای که در زمان بنایی حتی یک نیمه آجر هم دور نمی انداخت و عقیده داشت نباید اسراف در هیچ موردی داشت و همیشه در زندگی فردی و اجتماعی خود رعایت مساله بیت المال را می کرد.
وی اظهار داشت: سقف اعزام به جبهه پر شده بود و امکان اعزام ایشان دیگر وجود نداشت ولی با پیگیری متوالی اسمش در لیست اعزامی های سپاه مینودشت ثبت شد و ۴۵ روز دوره آموزشی را گذراند و در نهایت به آرزوی خود رسیده و به منطقه جنگی رفت.
مرادی همچنین گفت: شهید بشارتلو در راه ازدواج آسان جوانان هم پیشقدم بود و بسیاری از دختران و پسران جوان به واسطه ایشان ازدواج کردند.
خیر و راهگشای جوانان بودند
گلبانو مرادی پور خواهر همسر شهید بشارتلو هم گفت: ایشان با همه با محبت و احترام خاصی صحبت می کرد و به همه کسانی که می شناخت به اندازه توان کمک می کرد.
وی بیان کرد: ایشان برای همه همانند پدر بودند، دست زوج های جوان را می گرفت و برایشان خانه می ساخت و برایش فرقی نمی کرد که آن افراد فامیل، غریبه، آشنا، دور و یا نزدیک باشد و کارهایش فقط برای خدا بود و با اینکه خودش وضع حسابی نداشت و کارگر بنا بود ولی تلاش بسیاری برای جوانان می کردند.
به گزارش ایرنا، استان گلستان از تنوع قومی؛ مذهبی و نژادی با آداب و فرهنگ های گوناگون برخوردار است ولی همه آنها به سرزمین خود عشق می ورزند و در اعتلای وطن هم نظرند که جلوه گری آن در هشت سال دفاع مقدس بخوبی نمایان است.
از لحاظ فراوانی شغل بیشترین شهدای گلستان را قشر کشاورز با بیش از ۶۰۰ شهید تشکیل می دهند و پس از آن دانش آموز با ۵۳۱ شهید، کارگر با ۴۰۰ شهید، پاسدار با بیش از ۳۰۰ شهید، ارتشی با ۲۰۰ شهید و کارمند با بیش از ۱۲۵ شهید است.
همچنین بیشترین شهدای اعزامی استان گلستان از یگان ارتش جمهوری اسلامی ایران با یک هزار و ۴۰۰ شهید، بسیج با یک هزار و ۲۰۰ شهید، سپاه پاسداران نزدیک به ۸۰۰ شهید و ژاندارمری حدود ۲۰۰ شهید بوده است.
استان گلستان بیشترین شهدا را سال ۱۳۶۵ با ۸۰۰ شهید داشت و ناگفته پیداست که در این سال عملیات های بزرگی همچون کربلای چهار و پنج صورت گرفت.
محل شهادت شهدای استان گلستان در ۷۷ منطقه جنگی ثبت شده که بیشترین فراوانی با نزدیک به ۴۰۰ شهید در شلمچه، بیش از ۲۵۰ شهید در مریوان، بیش از ۲۰۰ شهید در منطقه فاو عراق و حدود ۲۰۰ شهید در پاسگاه زید عراق بوده است.
نظر شما