«تکاپوی انگلستان برای تجزیه ایران» و ماجرایی که هنوز ادامه دارد

تهران- ایرنا- حمایت‌های سیاسی و رسانه‌ای لندن از ناآرامی‌هایی که هشت ماه پیش در ایران آغاز شد، در نواحی مرزی مانند کردستان و سیستان و بلوچستان نمود بسیاری پررنگ‌تری داشته و دارد و تقلای دور و دراز انگلیسی‌ها برای تجزیه کشورمان را یادآور می‌شود.

«تکاپوی انگلستان برای تجزیه ایران؛ با نگاهی به غائله آذربایجان و نهضت عشایر جنوب در بحبوحه جنگ جهانی دوم» عنوان کتابی است که موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در سال ۱۴۰۰ منتشر ساخته و دکتر «جواد حقگو» عضو هیات علمی دانشگاه تهران نویسنده این کتاب در آن به ریشه‌یابی تلاش‌های لندن در این زمینه پرداخته است.

وی در گفت‌وگو با پژوهشگر ایرنا به تشریح انگیزه‌ها و ضرورت نگارش چنین کتابی پرداخته و برشی بر تاریخ معاصر ایران زده است که در ادامه متن کامل این گفت‌وگو را می‌خوانید؛

انگلستان در شرایط خداحافظی از هژمونی، غائله‌هایی را در جنوب و آذربایجان به راه انداخت

پژوهشگران ما در مباحث تاریخی بیشتر به عوامل درونی مؤثر در وقوع رویداد می‌پردازند و مسائل بین‌المللی به عنوان متغیر بیرونی را در درجه دوم اهمیت قرار می‌دهند

- ضرورت و اهداف شما از نوشتن کتاب تکاپوی انگلستان برای تجزیه ایران چه بوده است؟

اصلی‌ترین دلیل انجام چنین پژوهشی در درجه اول به فقدان منابع کافی برای بررسی دقیق تحولات جنگ جهانی دوم در ارتباط با ایران و در درجه دوم به تقلیل‌گرایی حاکم بر پژوهش‌های اندکی که در این رابطه وجود دارد، بازمی‌گردد.

در رابطه با بحث دوم که به نظرم از جهاتی حتی مهم‌تر از مبحث اول است باید توضیح دهم که متأسفانه در مباحث تاریخی پژوهشگران ما بیشتر به عوامل درونی مؤثر در وقوع رویداد می‌پردازند و مسائل بین‌المللی به عنوان متغیر بیرونی مؤثر در وقوع رخداد تاریخی را در درجه دوم اهمیت قرار می‌دهند.

بدیهی است که چنین نگرشی باعث تولید پژوهش‌های تقلیل‌گرایانه شده است. واقعیت آن است که مورخان بیشتر به شرح ماوقع پرداخته‌اند؛ این در حالی است که یکی از عوامل تعیین‌کننده و مؤثر در شکل‌گیری رویدادهای تاریخی کشور از مشروطه تا امروز متغیرهای بیرونی بوده است. در انجام پژوهش‌های تاریخی‌ای از این دست نباید از این موضوع غافل شد که کشور ایران خواسته یا ناخواسته همواره در بطن رقابت‌ها و منازعات قدرت های بزرگ بوده است. بدیهی است که این تقابل و درگیری در مسائل داخلی کشور اثرات بسیار زیادی گذاشته است.

بر اساس چنین ضرورتی، در این پژوهش تلاش شده است برخی از رویداد های تاریخی مصادف با جنگ جهانی دوم مانند «غائله آذربایجان» و «نهضت عشایر جنوب» که در ایران رخ داده مورد بازخوانی و بررسی دوباره قرار گیرد.

البته یکی از ویژگی‌های کتاب حاضر تمرکز بر نقش‌آفرینی بریتانیا بوده است؛ کشوری که در سال‌های جنگ دوم جهانی با جایگاه هژمونیک خود خداحافظی کرد و جای خود را به ایالات متحده آمریکا و شوروی داد.

بحث تجزیه ایران از دوره قاجار و بعد از شکست ایران در جنگ ایران و روس جزء برنامه‌های همیشگی قدرت‌های بزرگ به‌ویژه انگلستان بوده است

به‌ هر حال یکی از تبعات مهم جنگ جهانی اول و دوم افول قدرت بریتانیا بود. این تغییر به موازات تغییر در سیستم بین‌الملل واقع شد. سیستم بین‌الملل از فضای چند قطبی‌ای که در دوران بعد از جنگ‌های ناپلئونی و از کنگره وین شکل گرفته بود وارد جهان دو قطبی جنگ سرد می‌شود. در چنین شرایطی است که انگلستان نفس‌های آخر خود را می‌کشد. طبیعتا در این سال‌ها لندن به خاطر اینکه افولش را به تأخیر بیاندازد تلاش می‌کند آخرین تکاپوها و تلاش‌هایش را به‌خصوص در مناطقی چون ایران، که حالت بلاتکلیفی بین فاتحان جنگ دوم جهانی دارد، انجام می‌دهد؛ تکاپوهایی که نتیجه آن می‌شود همین غائله آذربایجان یا نهضت عشایر جنوب.

«تکاپوی انگلستان برای تجزیه ایران» و ماجرایی که هنوز ادامه دارد

لندن با همان رویکرد همیشگی خود در حال بازیگری است تا بتواند بیشترین منفعت را برای خود به ارمغان بیاورد

- می‌توان گفت کلمه تکاپو که در عنوان کتاب آمده عامدانه انتخاب شده است؟

امروز هم سازمان اطلاعات خارجی انگلیس با حمایت برخی بازیگران منطقه‌ای به دنبال فعال کردن گسل‌های قومیتی در ایران است

دقیقا؛ همان‌طور که گفته شد، این عنوان به آخرین تقلاهای انگلستان برای به تأخیر انداختن افول اشاره دارد. باید اشاره کنم که ایران مثل ترکیه و یونان از جمله مناطق بلاتکلیفی است که در اواخر جنگ جهانی دوم رهبران فاتح جنگ جهانی دوم مثل استالین و چرچیل و روزولت درباره آینده‌اش به یک تصمیم مشخص نرسیدند و یک حالت بینابینی پیدا می‌کند.

دقیقا در چنین شرایطی است که لندن با همان رویکرد همیشگی خود در حال بازیگری است تا بتواند بیشترین منفعت را برای خود به ارمغان بیاورد. تکاپوهای چرچیل و دیگر رجال انگلیسی در کنفرانس‌هایی چون تهران و یالتا دقیقا ناظر بر همین موضوع است.

در اواخر جنگ سران متفقین می‌نشینند و به این نتیجه می‌رسند بخشی از مناطق برای آمریکا و بخشی از مناطق برای شوروی و بخشی نیز برای دیگر فاتحین باشد. مشخص نمی‌شود که ایران سهم کدام یکی از دول پیروز است و به همین جهت بر سر ایران نزاع‌هایی چون همین ماجرای غائله آذربایجان سر می‌گیرد.

رویدادهای تاریخی در ایران پس از جنگ جهانی دوم را باید از منظر قدرت‌یابی ایالات متحده نگریست

- آیا دلیل به سرانجام نرسیدن توافق درباره ایران این بود که قبل از این تحولات، شوروی و انگلستان به صورت مساوی در ایران نقش داشتند؟

یکی از دلایل، دلیلی است که شما گفتید. دلیل مهم‌ترش سهمی بود که آمریکا، فاتح دو جنگ جهانی، مطالبه می‌کرد. به‌هرحال کسی نمی‌توانست این موضوع مهم را کتمان کند که ورود آمریکا به دو جنگ جهانی باعث پیروزی متفقین و تغییر شرایط دنیا شد. اگر آمریکا در جنگ شرکت نمی‌کرد، شرایط دنیا به گونه‌ای دیگر بود و بسیاری از مسائل داخلی ایران را باید از منظر دیگری تبیین کرد. حتی رویدادهای تاریخی در ایران آن زمان مانند تغییر نخست‌وزیرها، تبعید رضاشاه، قدرت گرفتن محمدرضا پهلوی و کودتا را باید از این منظر نگاه کرد.

تجزیه و تضعیف دولت مرکزی ایران برنامه همیشگی لندن نبوده است مانند زمان کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹

- برای نخستین‌بار بحث تجزیه ایران از چه سالی مطرح شد؟ تجزیه ایران چقدر تحت تأثیر روابط بین‌الملل بود؟

بحث تجزیه ایران از دوره قاجار و بعد از شکست ایران در جنگ ایران و روس جزء برنامه‌های همیشگی قدرت‌های بزرگ به‌ویژه انگلستان بوده است. انگلستان به فراخور تغییر فضای بین‌المللی و منافعش در هند، جنوب آسیا و خاورمیانه هر از چند گاهی در پی تجزیه ایران بوده است. قرارداد ۱۹۱۹ را باید یکی از معروف‌ترین این تلاش‌ها به‌شمار آورد. البته قبل از آن هم و مثلا در سال ۱۹۰۷ تلاش‌های وسیعی با هدف تجزیه ایران در دستور کار انگلستان قرار گرفته بود که به دلایل داخلی و خارجی هیچ‌گاه عملیاتی نمی‌شود.

انگلستان به فراخور تغییر فضای بین‌المللی و منافعش در هند، جنوب آسیا و خاورمیانه هر از چند گاهی در پی تجزیه ایران بوده است مانند مقطع قرارداد ۱۹۱۹ و سال ۱۹۰۷

به‌رغم این تلاش‌هایی که با هدف تجزیه ایران انجام شد، باید توجه داشت که تجزیه و تضعیف دولت مرکزی ایران برنامه همیشگی لندن نبوده است؛ برای مثال بریتانیا بعد از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه و برای اینکه ایران تحت تأثیر انقلاب کمونیستی شوروی قرار نگیرد، کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ را شکل داد تا دولت مرکزی قدرتمند در ایران تشکیل شود. طبیعتا یکی از کارکردهای چنین دولتی تأمین منافع بریتانیا در ایران (جلوگیری از نفوذ کمونیسم) و در هند و جنوب آسیا بود.

با این‌ حال باید توجه داشت که یکی از ابزارهای همیشگی قدرت‌های بزرگ برای اینکه قدرت خود را حفظ کرده و نفوذ خود را افزایش بدهند تجزیه کشورها بوده است. در این سیاست، کشورهایی مانند ایران که همیشه از قدرتی ولو نسبی برخوردار بودند، در اولویت بوده‌اند. بر چنین بستری است که حتی امروز هم سازمان اطلاعات خارجی انگلستان با حمایت برخی قدرت‌های منطقه‌ای به دنبال فعال کردن گسل‌های قومیتی در ایران هستند.

«تکاپوی انگلستان برای تجزیه ایران» و ماجرایی که هنوز ادامه دارد
جواد حقگو عضو هیات علمی دانشگاه تهران

به‌ هر حال حضور دنباله‌های قومیتی ایران در مناطق مرزنشین کشور در کردستان، آذربایجان، خوزستان، بلوچستان و ترکمن صحرا امکاناتی برای تحقق این هدف ایجاد کرده است. کشورهایی که در پی تجزیه ایران هستند در سال های اخیر در پی نفوذ در فضای رسانه‌ای و نخبگانی هستند. باید توجه داشت که گسل‌های قومی ایران به‌خصوص در مقاطعی که دولت مرکزی به علت وقوع رویدادهایی مانند نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی ضعیف می‌شود بیشتر تحریک می‌شوند.

سیاستمداران بریتانیا قبل از هر اقدامی برای تجزیه ایران از خود می‌پرسیدند تجزیه ایران به نفع انگلستان تمام می‌شود یا رقبایی مثل روسیه؟

نکته‌ای که برای تکمیل بحثم باید خدمت شما بگویم این است که بر اساس منطق رئالیستی در روابط بین‌الملل دستاورد مطلق نداریم و دستاوردها نسبی است. بر همین مبنا سیاستمداران بریتانیا قبل از هر اقدامی برای تجزیه ایران از خود می‌پرسیدند تجزیه ایران به نفع انگلستان تمام می‌شود یا رقبایی مثل روسیه؟ طبیعتا اجرای سیاست تجزیه تنها زمانی عملیاتی می‌شد که پاسخ انگلستان باشد.

بااین‌همه، تجزیه کشورهای بزرگ به کشورهای کوچک همیشه مدنظر قدرت‌های بزرگ بوده است؛ به طور مثال تجزیه عثمانی به کشورهای کوچک‌تر یکی از مصادیق این ادعاست. واضح است که مقابله با یک بازیگر بین‌المللی که پهنای جغرافیای وسیعی دارد در قیاس با کشورهای کوچک‌تر سخت‌تر است. توجه کنید که اگر عثمانی تکه تکه نمی‌شد شاید امروز از اسرائیل هم خبری نبود.

نگاهی متفاوت به غائله فارس و فرقه دموکرات

- گروه‌هایی مانند «فرقه دموکرات» و «نهضت عشایر جنوب» قرار بود چه نقشی را در تجزیه ایران بازی کنند؟

بازیگران خارجی خواهانِ تجزیه ایران در پی نفوذ در فضای رسانه‌ای و نخبگانی و نیز تحریک گسل‌های قومی به خصوص در زمان تضعیف دولت مرکزی هستند

وضع فرقه دموکرات و سیدجعفر پیشه‌وری در تجزیه ایران مشخص است. فرقه دموکرات حزبی بود که با حمایت استالین در پی تجزیه ایران بود. در ابتدای راه نیز پیروزی‌هایی کسب کرد، اما در نهایت موفق نشدند.

درباره دلیل شکست فرقه دموکرات روایت‌های متفاوتی وجود دارد. برخی بحث التیماتوم ترومن، رئیس‌جمهور وقت آمریکا به استالین، را مطرح می‌کنند و برخی دیگر بر هوشمندی قوام‌السلطنه و فریب استالین توسط قوام اشاره کرده‌اند. هرکدام از اینها طرفداران خود را دارد.

با این‌ حال در این کتاب بدون رد این دو دلیل، دلیل سومی هم مطرح شده است. این دلیل بر نقش‌آفرینی زیرکانه شیخ حسین لنکرانی، یکی از رجال خوشنام دوره قاجار و پهلوی، اشاره دارد. وقتی ایشان می‌بیند که انگلستان با نقشه زیرکانه در پی آن است که ایران را به سه بخش شمالی (متعلق به روسیه)، جنوبی (متعلق به انگلستان) و مرکزی (جمهوری ایران) تجزیه کند نزد محمدرضا پهلوی می‌رود و با افشای نقشه انگلستان و اینکه اگر آن نقشه عملیاتی شود، هم ایران تجزیه می‌شود و هم بساط سلطنت جمع خواهد شد، محمدرضا را با خود همراه می‌کند. طرح شیخ حسین لنکرانی برای تقابل با نقشه انگلستان راه انداختن بحرانی ساختگی در جنوب ایران بود؛ بحرانی که با عنوان «نهضت عشایر جنوب» یا «غائله فارس» از آن یاد شده است.

بر اساس استدلال مطرح شده در کتاب، ساخت و راه‌اندازی نهضت عشایر جنوب به دست افرادی چون ناصر خان قشقایی را باید دلیل اصلی ممانعت انگلستان در تداوم حمایت از برنامه روس‌ها برای تجزیه مناطق شمال غربی ایران به شمار آورد؛ اتفاقی که به دلیل هراس لندن از روند تحولات جنوب ایران و تقویت احتمال خارج شدن مناطق نفت خیز جنوب از دست انگلیس رقم خورد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha