ماجرای «عمو خسرو» و اتاقکی به وسعت هشت سال دفاع مقدس+فیلم

کرمانشاه - ایرنا - نتیجه عشق و دلدادگی «عمو خسرو» به شهدا، اتاقک کوچکی است به وسعت هشت سال دفاع مقدس که با دیدن آن صدای تیر، ترکش و خمپاره را از ایثارگری و فداکاری قهرمانان واقعی این مرز و بوم را می‌شنوی.

به گزارش ایرنا، هفته دفاع مقدس به تعبیر مقام معظم رهبری؛ "هفته افتخار است، هفته مقدس است، در حقیقت جشن است، عید است و یک بزرگداشتی است از روحیه مردم، ایثار مردم و مقاومت مقدس و دفاع مقدس".

برای مرور خاطرات تلخ و شیرین این هفته‌ پرافتخار جنگ، کافیست از اتاقک کوچکی که یکی از رزمندگان سال های جنگ در خانه خود بنا کرده دیدن کنید. روایت ما از محفل آسمانی این اتاق شهدایی را از دست ندهید:

بزرگراه کربلا که از تهران شروع می‌شود و قرار است به کربلای معلی ختم شود قدیمی ترین مسیر عتبات عالیات و جاده ابریشم است. دقیقا بر سر این مسیر قدیمی حوالی بین استان های همدان و کرمانشاه روستایی وجود دارد به نام "پل‌شکسته". این روستا به واسطه پل تاریخی آن در بین علاقمندان به تاریخ کهن ایران زمین جایگاه مهمی دارد.

پاتوقی برای زندگی با خاطرات جنگ

کیلومتر ۱۴ جاده اسدآباد همدان به کنگاور، جنب مسجد ابوالفضل (ع) روستای پل شکسته، یادمان محفل یازهرا (س) برپاست؛ برای زائران اربعین حسینی، همه آنهایی که مرز خسروی و مهران را برای خروج از کشور انتخاب می‌کنند، این نمایشگاه پر از آرامش است. جایی که شبیه هیچ جای دیگر نیست و این را آنهایی می‌فهمند که چند دقیقه‌ای را زیر سقف یکی از اتاق‌هایش ایستاده‌اند.

نمایشگاهی که از ۳۰ سال پیش (از سال ۱۳۷۲ تاکنون) به پاتوق جماعتی تبدیل شده که هنوز با خاطرات دفاع مقدس زندگی می‌کنند. آدم‌هایی که هروقت دلشان هوای شهدا را می‌کند، یک سر به محفل یازهرایی که عمو خسرو کنج خانه‌اش برپا کرده، می‌زنند. بعد از سلام و احوالپرسی با صاحب خوش‌ذوق این محفل، رو برمی‌گردانند سمت تصاویر روی دیوار، چشم‌هایشان بین قاب‌عکس‌ها، بین اسامی شهدای نشسته روی تن دیوار، می‌چرخد تا برسد به یک اسم آشنا؛ یک تصویر آشنا. بعد همانجا می‌نشینند روی زمین بین دیوارهای قاب گرفته شده با عکس، چای داغ می‌نوشند و با صاحب مهربان این نمایشگاه و این خانه، یاد ایام می‌کنند، یاد روزهایی که هنوز آدم‌های قاب‌عکس‌ها زنده بودند، روزهایی که تک‌تک‌شان برای رفتن به جبهه سرو دست می‌شکستند.

ماجرای «عمو خسرو» و اتاقکی به وسعت هشت سال دفاع مقدس+فیلم

گویا پای پیاده به کربلا رفته‌ام

عمو خسرو از این رفت و آمدها خاطره بسیار دارد: «از شنبه تا جمعه یعنی همه روزهای هفته من مهمان دارم، مخصوصا این ایام اربعین که گذشت، زائرانی که از استان‌های مازندران و گیلان عازم کربلا می‌شوند و از این مسیر می‌گذرند، حتما وقتی به مسجد ابوالفضل می‌آیند به محفل یازهرای من هم سر می‌زنند، من هم تا جایی که در توانم است به تک‌تک آنها خدمت می‌کنم، برایشان غذا تهیه می‌کنم، وسایل آسایش‌شان را فراهم می‌کنم و معتقدم اگر گردوغبار این زائران در خانه من بماند، انگار من پای پیاده به زیارت رفته‌ام.»

مادرم اتوبوس رزمنده ها را بدرقه می‌کرد

عمو خسرو داستان ما، متولد ۱۳۴۴ است، یعنی وقتی جنگ شروع شد، ۱۵ ساله بود و از همان زمان دلش لرزید برای بودن در جبهه و دفاع از کشور: «سن و سال زیادی نداشتم، بچه مدرسه‌ای بودم اما به فرمان امام و با علاقه قلبی خودم از سال ۶۰ وارد پایگاه بسیج کنگاور در غرب کشور شدم، خدا آن موقع یک جرقه‌ای در وجود من گذاشت تا در این پایگاه ثبت نام کنم، حتی به خاطرش ترک تحصیل کردم و خوشبختانه پدرومادرم هم هیچ مخالفتی نداشتند چون بحث دفاع از کشور مطرح بود.»

بالاخره حضور فعال او در پایگاه بسیج، او را به جبهه می‌رساند، به سال ۶۱ که اولین اعزام او به جبهه‌های گیلانغرب انجام شد: «من از سال ۶۱ رفتم جبهه و تا آخر جنگ ماندگار شدم و همیشه اعتقاد قلبی‌ام این بود که باید حتما در خط مقدم باشم... مادر و پدرم هم هردو با این‌که می‌دانستند این راه شهادت دارد، اما پشتیبان من بودند. یادم است مادرم به هرسختی بود خودش را به کنگاور می‌رساند تا اتوبوسی را که ما رزمنده‌ها را به جبهه می‌برد بدرقه کند، با عشق و علاقه مادرانه مرا از زیر قرآن رد می‌کرد و من هرچه اصرار می‌کردم تا اینجا نیا، راهت خیلی دور است، اذیت می‌شوی، می‌گفت نه تا تو راهی نشوی من نمی‌روم؛ شاید این آخرین دیدار ما باشد شاید شهید شدی و برنگشتی.»

ماجرای «عمو خسرو» و اتاقکی به وسعت هشت سال دفاع مقدس+فیلم
عمو خسرو و برادر شهیدش فرامرز رحمت‌آبادی

یک عشق قدیمی

تمثال مبارک شهدایی که تمام این سال‌ها روی دیوار اتاق‌ ۱۲ متری خانه‌ عمو خسرو چیده شده، حکایت یک عشق قدیمی است، یک رفاقت از آن رفاقت‌های خاص که نمونه‌اش فقط در شب‌های عملیات دیده می‌شد. خودش این‌طور توصیف می‌کند: «خیلی شب‌ها وقتی هوا تاریک می‌شود و خانواده‌ام همه می‌خوابند، می‌آیم داخل این اتاق و یک نوار نوحه قدیمی از همان روزها را گوش می‌کنم و بعد می‌نشینم با این رفقای شهیدم صحبت می‌کنم، می‌گویم خدایا چه شد؟ چرا من جا ماندم؟ مگر من و شما با هم در یک سنگر نبودیم؟ مگر شب‌های عملیات را با هم صبح نمی‌کردیم؟ چرا من ماندم، چرا من الان اینقدر غریبم.»

بین تمام این تصاویر روی دیوار، تصاویری است که به اسم، تاریخ شهادت و محل شهادت و نحوه شهادت شهدا ختم می‌شود، عمو خسرو، دو تصویر هم از همرزمانش دارد، از دو شهید یکی بچه تهران و یکی بچه کنگاور: «شهید حاج روح‌الله اصل تهران، بچه ساوجبلاغ بود، فرمانده گردان ما بود که در عید قربان سال ۶۶ شهید شد، شهید حاج رضا رحمتی‌زاده هم که از بچه‌های استان خودمان بود، از همرزمانم هستند که عکسشان را دارم و خیلی وقت‌ها با آنها درد دل می‌کنم.»

آشنای جنگ

پای صحبت‌های این رزمنده قدیمی که بنشینید، محال است حرف به عملیات معروف دوران جنگ تحمیلی نرسد، به عملیات‌ کربلای ۴ و ۵، عملیات والفجر ۵ که در محور مهران و دهلران انجام شد و عملیات والفجر ۹ در منطقه عملیاتی سلیمانیه و چوارتا؛ به جبهه‌های سومار و مریوان و قصرشیرین، خاکی که وجب به وجبش را هنوز هم که هنوز است مثل کف دست می‌شناسد، آنقدر که بگوید: «باور کنید من شاید در خیلی از شهرهای کشورمان مسیر را بلد نباشم و گم بشوم اما اگر مثلا به یک منطقه عملیاتی مثل قصرشیرین بروم، هرجا باشم می‌دانم موقعیت جغرافیایی‌ام چیست، جناح چپ و جناح راست چه چیزی است. من وجب به وجب این مناطق را از بر هستم.»

ماجرای «عمو خسرو» و اتاقکی به وسعت هشت سال دفاع مقدس+فیلم
بازدید حاج صادق آهنگران مداح اهل بیت(ع) از یادمان یازهرا(س)

۸۰ ماه حضور مستمر در مناطق عملیاتی برای او بی مجروحیت هم نبوده، اما او هم جزو آن رزمنده‌هایی است که هیچ‌وقت دنبال مدرک جانبازی نرفته است: «در عملیات کربلای ۴ در چهارم دی ۶۵، هنوز صبحانه را تمام نکرده بودیم که عراقی‌ها شیمیایی زدند، من فقط یادم است که یک دفعه هوا مه شد، یک مه غلیظ که در لحظه اول ما اصلا تصورش را هم نمی‌کردیم شیمیایی باشد، اما آمبولانس‌ها که با آژیر خطر از راه رسیدند و هشدار شیمیایی دادند ما هم فهمیدیم که گاز اعصاب و شیمیایی زده‌اند».

استان کرمانشاه با ۲ میلیون نفر جمعیت، ۳۷۱ کیلومتر مرز مشترک با کشور عراق دارد، مردم این استان ۳۰ هزار ایثارگر شامل ۹ هزار و ۸۰۰ شهید، ۱۹ هزار جانباز و ۱۷ و ۵۰۰ آزاده تقدیم انقلاب اسلامی کرده است.

همچنین تقدیم ۸۵۰ زن شهیده، هزارو ۵۵۰ بانوی جانباز و ۷۵۰ شهید زیر ۱۵ سال از سندهای افتخار مردم این استان است، رتبه اول زنان جانباز کشور و دومین استان که بیشترین تعداد زنان شهیده را تقدیم انقلاب اسلامی کرده از آن کرمانشاه است.
بیش از ۲۷ عملیات طی دوران دفاع مقدس در کرمانشاه از جمله مرصاد، بازی‌ دراز، تنگ حاجیان، محمد رسول‌ الله (ص)، والفجر ۱۰، مطلع‌الفجر انجام شده و همچنین شهر نودشه و روستاهای زرده و دیره شهرستان دالاهو در دوران جنگ تحمیلی بمباران شیمیایی شد و اینها همگی سندی بر حقانیت و مظلومیت مردم این دیار است.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha