به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا رضا اسماعیلی شامگاه سه شنبه ۱۸ مهر در ویژه برنامه ادبی طوفان الاقصی در سخنانی با عنوان تا مبارزه هست، ما هستیم اظهار داشت: اگر بخواهیم شعر مقاومت را تعریف کنیم، باید بگوییم که شعر مقاومت یک مفهوم کلی، عام و گسترده است که در بطن خود شعر انقلاب و شعر دفاع مقدس را نیز دربرمیگیرد. شعر مقاومت و پایداری، فریاد سرخ عدالتخواهی، ظلم ستیزی و بیداری از حنجره شریف و غیرتمند شاعرانی متعهد و رسالت مدار است که به انسان، صلح و آزادی میاندیشند.
وی با استناد به سخنی از حضرت امام (ره) مبنی بر این که تا ظلم هست، مقاومت و پایداری هم هست، گفت: شعر و ادبیات پایداری هم از این منظر تا زمانی که انسان بر روی این کُره خاکی زندگی میکند، پا به پای انسان به حیات خود ادامه میدهد و محدود کردن آن به یک دوره یا مقطع زمانی خاص، بیمعناست؛ همچنان که شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی گفته است ما ملت امام حسینیم و رسالت ما همچون امام حسین(ع) مقابله با ظلم و حمایت از مظلوم در چهار گوشه جهان است. آری، مقاومت مرز نمیشناسد و همچنان که امام بزرگوارمان فرموده است تا مبارزه هست، ما هستیم.
وی افزود: شعر مقاومت، الفبای پایداری در برابر قدرتهای اهریمنی و انسان ستیز است؛ شعری است راست قامت و عزتمدار که در برابر دشمنان قسمخورده انسانیت و راهزنان صلح و عدالت و آزادی، هرگز تن به تسلیم و سازش نمیدهد و برای دفع فتنه دشمنان و به زانو درآوردن آنان، همدوش نیروهای مجاهد و رزمنده، در خط مقدم جبهه میجنگد و بشارت پیروزی را فریاد میکند.
اسماعیلی ادامه داد: این که میگویند شعر پایداری با پایان یافتن دفاع هشت ساله ملت ایران خود به خود به پایان رسیده است، مغلطهای بیش نیست. در واقع این شعر جنگ است که محدود به هشت سال دفاع مقدس میشود و امروز موضوعیّت ندارد ولی شعر مقاومت و پایداری با تعریفی که از آن ارائه دادیم، تا ظلم هست، به حیات خود ادامه خواهد داد.
وی افزود: عملیات افتخار آفرین طوفان الاقصی قلب همه آزادگان جهان را شاد کرد و طوفانی از جنس کلمه و کلام در ادبیات ما به راه انداخت. شاعرانی که این روزها دل سروده های خویش را تقدیم فلسطین و قدس شریف می کنند، مصداق آیه ۲۲۷ سوره شعراء هستند؛ آنجا که خداوند می فرماید إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ؛ مگر کسانی (شاعرانی) که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و خدا را بسیار به یاد آورده و پس از آنکه مورد ستم قرار گرفته اند یاری خواسته اند و کسانی که ستم کرده اند به زودی خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت.
در این برنامه که به صورت مجازی برگزار شد از آهنگ طوفان الاقصی در حمایت از رزمندگان فلسطینی با شعری از علیرضا قزوه و با صدای فریدون بیگدلی و آهنگسازی فرهاد برنجان رونمایی شد و برخی شاعران، اشعار نوسروده خود را در حمایت از عملیات طوفان الاقصی و مردم مظلوم فلسطین قرائت کردند و شاعرانی همچون سید مهدی بنی هاشمی، محمد علی یوسفی، فاطمه ناظری، فاطمه عارف نژاد، زیبا فلاحی و مریم فروزان کیا در این مراسم حضور داشتند.
طوفان الاقصی، طوفان عزالدین قسام است، طوفان آزادیست، طوفان اسلام است، خشم سلیمانی ست
آنک دلاورمردم غزه، برخاستند از جا، پیچیده در عالم، آوازه طوفان الاقصی
آنک ببین رود خروشان جوانمردی، از جای خواهد کند، بر باد خواهد داد، بنیاد نامردی
اینک ببین دیوارهای آهنین پوچ اند، وین سست تر از عنکبوتان در پی کوچ اند
اینک ببین طوفان الاقصی جهان را تازه خواهد کرد، این فتح و پیروزی مبارک باد، صبح ستم سوزی مبارک باد
اینک جهان در صبح الاقصی، همراه با خورشید می خندد، فردا از آن ماست، فردا از آن ماست
برخیز فرزندم، امشب دوباره اسم شب، صبح است، فردا دوباره اسم شب، طوفان الاقصی است
وقتی که خون بمب می شود، باروت می شود، پرنده می شود و گاهی گلوله می شود، به ماجد ابراهیم گفتم، نگران نباش!
خون شریفت هر روز، در رگ های آتشناک غزه می چرخد، در خان یونس، فواره می شود، و در بیت المقدس پرچم اسراییل را آتش می زند.
به ماجد گفتم، درخت های زیتون، کفش های تو را می پوشند و به راه می افتند.
این روزها، حتی میوه های زیتون، موشک شده اند، و جای ماه و ستاره، در آسمان «بدر ۳» روییده است
چشمهایت به دنبال نوراند، بال های تو در خون کبوتر! در دهان تو آتش گرفته، شاخه سبز زیتون کبوتر.
چشم هایت به دنبال نوراند، در هجوم غبار و سیاهی، از حصار قفس، تور، آتش، کی می آیی تو بیرون کبوتر؟
خانه :آوار،آوار،آوار، نخل ها:سوخته، زخم خورده، سایه تیره رنگ کلاغان، بر زمین زد شبیخون کبوتر.
صبح باید بیاید نباید، بال های تو در خون بماند، باید آیینه و گل بپاشی، روی این شهر گلگون کبوتر، غرقه در خون دل هایشانند،
کودکان، مادران، پیرمردان، پشت دیوار بیت المقدس، تا سر کوه صهیون کبوتر، بال بر زخم هایم کشیدی، در نگاه غریبم چه دیدی؟
تا صدا می زدم می رسیدی، از نگاه تو، ممنون کبوتر!
غزه در خون خبر منتشر شد! گر چه در گوش ها پنبه باشد، در گلوی تو یک بغض تلخ است، شاخه ی سبز زیتون کبوتر!
صبحگاهان ناگهان طوفان الاقصی رسید، در دل شب بی امان طوفان الاقصی رسید
اینک از اقصی نقاط کشور پیغمبران، بر سر اهریمنان طوفان الاقصی رسید
سینه ی اهل ستم را رعب و وحشت می شکافت، در دل سنگ زمان طوفان الاقصی رسید
قهر آمیز، آتشین هیبت، شتابان بر سرِ، کشتی بی بادبان طوفان الاقصی رسید
آنچنان رکن مکان زین لرزه غافلگیر شد، گوئیا از لامکان طوفان الاقصی رسید
تا کجا باید گریزند این ستمگر مردمان، قدر ابعاد جهان طوفان الاقصی رسید
خواب در چشمان صهیون تا ابد آشفته شد، چون ز هر سو بی امان طوفان الاقصی رسید
خاک تو: پنجره وا شده رو به ملکوت، نام تو: ترجمه تازه لطف و جبروت
قبلهی اول دین، مسجدالاقصای حزین! می وزد از نفست، عطر نجیب لاهوت
گرچه فریاد تو، مظلومترین فریاد است؛ همه عالم شده آئینهای از ظلم و سکوت
گوشها پرشده از نعرهی شیطان اما؛ حنجر زخمی تو، راوی تکبیر و قنوت
وای بر ما که ببینیم تو ای سرو رشید! ماندهای یکه و سرگشته، میان برهوت
وای بر ما که ببینیم تو ای جنگل سبز! بر تنت چنگزده، پنجه دود و باروت
ننگ بر تارک این حرمله کودککش؛ مرگ بر ریشه این دشمن نحس فرتوت
ای فلسطین به خون خفته، رها خواهی شد؛ یک شب از سیطره بخت سیاه جالوت
صبر کن، صبر که آیندهی روشن داری؛ مردمان تو، اگر بیکفن و بیتابوت ...
قدس، گنجینهی اسرار شریف عشق است؛ غزه هم، مثل نگینیست به رنگ یاقوت
صدر اخبارها فلسطین است، صحبت از قبلهٔ نخستین است
صوت قرآن به گوش میآید، آیهها، آیههای والتین است
شاخههای شکفتهٔ زیتون، بر لبش آفرین و تحسین است
مردها در نبرد با صهیون، عزمشان، رزم،شان به آیین است
کوچهها در روایت فتحند، چشمها خوشههای پروین است
مثل سرو و صنوبر اکبرها، داغشان روی سینه سنگین است
سنگ و مشت گره شده در هم، شعر سرشار از این مضامین است
آتش و دود، خون و خاکستر، صورت خاک گرچه پر چین است
صبح صادق دمیده خواهد شد، اسب موعود قصه ها زین است
شروع ناگهانی داشت طوفانی که حرفش بود؛ رسید از شش جهت سجیلبارانی که حرفش بود
رسید از سررسید فتح، آن روز تماشایی؛ رسید از سنگر فرمانده، فرمانی که حرفش بود
برای انتقام خون دلهایی که میخوردیم؛ فرود آمد همان شمشیر برّانی که حرفش بود
و حالا دشمن است و صبحِ کابوسی که میگفتیم؛ و حالا دشمن است و عصر خسرانی که حرفش بود
بشارت باد گلها را به فروردینِ روییدن! که نزدیک است آن سرسبزدورانی که حرفش بود
قسم به موی خونآلود اطفال فلسطینی؛ به زودی میرسد این سر به سامانی که حرفش بود
بیا و گوش کن! از قدس دارد میرسد کمکم؛ همان صوت صمیمی… صوت قرآنی که حرفش بود…
کسی و الفجر میگوید… کسی و الفتح میخواند…؛ کنار طبل آن جنگ نمایانی که حرفش بود
به دست ما نوشته میشود بر مصحف تقدیر؛ برای داستان قدس، پایانی که حرفش بود
این آیههای سوره حشر است، هان به گوش! در صور میدمند، هلا خفتگان، به هوش!
بالا بلندِ مأذنهها با اذان خوش است؛ زیباتر آنکه مسجدالاقصی زند خروش
میدان پر از تلألو "اللهُ اکبر" است؛ مهلت تمام! زوزه بیدادها خموش!
سردار، صبح سورهی اسری دمیده است؛ جای تو خالی است در این بزمِ نوش نوش
طوفان شدهست، جان برادر، کجاستی؟ دستی برآر تا که بگیری علم به دوش
بسیار زخم دیده و سر خم نکرده است؛ جانم به استقامت این خاک سختکوش
این فتح ناب، از نفحات شهادت است؛ بوی بهار میدهد این دشت لالهپوش
یک روز تو را شاد و رها می بینیم؛ آرام، پر از صلح و صفا می بینیم
نابودی این رژیم کودک کش را؛ ای قدس به یاری خدا می بینیم (صبا فیروزی)
ای قدس پیام سرخ داری امروز؛ گلبانگ ظهور و اقتداری امروز
از نام علی به لرزه آید صیهون؛ آماج ستیزِ، بی قراری امروز (سارا عبداللهی فر)
جهان مانده چه سان باور کند طوفانُ الاقصی را؛ گمان میکرد آنگونه طلوع صبح فردا را؟
همه گیجاند و میپرسند از هم: «ما کجا هستیم؛ نخواهد کرد این کابوسها دیگر رها ما را
به روی ما که وا کرده است درهای جهنم را؛ به هرسو روکنی آتش، به هرجا مینهی پا را...
یهودا صبحها از خواب با تشویش پا میشد؛ نخوان تعبیرهای یوسف از خواب یهودا را
فرات و نیل ما را غرق خواهد کرد و خواهد گفت: که میبینید آیا باز خواب دو دریا را؟»
جهان را یک نفر بیرون کند از شُکّ سنگینش؛ کسی در خواب ناز تو تکان داده است دنیا را
تو شاید رفته از یادت، سحر از مادر خود خواست: «روایت کن برایم بغض صبرا و شتیلا را
بگو از خاطرات کودکان مانده در آوار؛ که بستی زخمهای کهنۀ غزّه، اریحا را»
جهان تغییر خواهد کرد با «طوفانُ الاقصی» هان! و ما با نقشۀ نو باز میسازیم فردا را
روزی تو را سجیل، تار و مار خواهد کرد؛ حتی جهان، نام تو را انکار خواهد کرد
تو خانهی سستی بنا کردی و آن را هم؛ طوفان الاقصی بر سرت آوار خواهد کرد
دنیا! اگرچه میزنی خود را به خواب اما؛ نابودی صهیون تو را بیدار خواهد کرد
خون جوانان فلسطینی نمیدانی؛ زیتونِ باغِ سبز را پربار خواهد کرد
عکس سلیمانی به روی سینهاش خورده؛ هر کودکی که با شما پیکار خواهد کرد
تو میروی و پیر ما در مسجدالاقصی؛ یکروز با صاحبْزمان دیدار خواهد کرد
نظر شما