مینویسم برای کودک خردسالی که پدرش قطعه قطعههای بدنش را در یک کیسه پلاستیکی در روبه روی بیمارستان ویران شده المعمدانی جمع میکرد. مینویسم برای آنها زنان مجروح و کودکان شیرخوارهای که خودشان را در کنار جنازهها پنهان کرده بودند، که زیر آوار مانده بود. آنها در بیمارستان المعمدانی به خون خفته شده بودند. مینویسم برای سالخوردگان که آنها خودشان را در «هجوم جنازههای غیرقابل تشخیص» به بیمارستان های ویران شده غزه پیچانده بودند.
مینویسم برای تاریخ پرتراژدی فلسطین که جوانانش، در حوضچهای از خون، روی سنگ فرشها آرمیده بود. مینویسم برای زن جوانی که با دمپاییهای صورتی و در آغوش نوزادش آخرین بوسهها را نثار کرده بود. همو که هنگام دویدن برای نجات جانش، هدف قرار گرفت و بدنش پخش پیادهرو شده بود. مینویسم برای ساحل خونین غزه که دیگر صدای پا و ردپای کودکان را بر سینه غم بارش نخواهد دید؛ اما خواهد شنید که بدنهاشان روی سنگ فرشهای کوچهها و خیابانهای غزه به رنگ گل های لاله و شقایق پاره پاره نقش بسته بود.
اشک فرصتی و فراغتی نمینهد تا دیگر از جه بنویسم؟ هر چه بود سوخت و ویران و خاکستر شد و به خون غلتید. کجا هستند جوانان محله مسکونی شجاعیه و همسایههای محله زیتون و تفاح و رفح و خان یونس؟ شما دیگر جام جهانی فوتبال را در کدام کافهها و مغازهها خواهید دید؟ شما دیگر تصویر رونالدو، مسی، سردار آزمون و مهدی طارمی را بر کدام دیوار ویران شده خانهها، کوچه و خیابانها خواهید دید؟ این مهربانی و صمیمیت و بزرگ منشی و مظلومیت خود را به کدام جلادی هویدا خواهید کرد که اکنون روح بزرگ و بلندتان در آسمان غزه نظاره گر به خاک و خون کشیده شدن پدر و مادر و خواهر و برادر و دوستانتان است.
شما دستتان را تر کدام تله ویرانهها جا گذاشتید تا سنگی بر این شیاطین رجیم و خونخوار پرت کند؟.... آه و آه و آه
المعمدانی سفری بیبازگشت شد به سوی بهشت شد. کربلا در کربلا شد غزه، دختران بیخانواده، کودکان بیخون خفته در آغوش مادر، مادران به خون تپیده در کنار فرزند، به حکم چه قانون ددمنشانه یهود بن شمر نوشته شده است؟ اینجا کربلای است که کودکان و زنانش را به مسلخ میبردند از ظلم بن گورینها و نتانیاهوهای حیوان صفت زبون.
خانه و خانوادههایی که یکباره با خاک یکسان شدند. کودکان و زنانی که جانشان را باختند و جوانان و نوعروسانی که پرپر شدند. مردان و زنانی که شاهد مرگ و مجروحیت فرزاندن و دلبندان خود شدند و اکنون آواره در غزه به دنبال جنازهها و یا فرزندان گم شده خویشند یا در پی خانهها و کاشانههایی که با رنج و مشقت ساخته بودند و اکنون دیگر اثری از آنها نیست هستند؟
زندگی یکباره چهره تلخ خود را به آنها نشان داده است و در این شرایط مرگبار تنها و غریب بی هیچ فریادرسی در رنج و غمی اندوهبار گرفتار شدهاند. به هر علت یا عللی این جنگ شروع شده، این همه آوارگی و مرگ و جراحت واقعا چه توجیهی دارد؟
سردمداران تروریست در غرب و آمریکا اگر این نسل کشی را نتوانند در گینس ثبت کنند، حتماً در حافظه نسل کشیهای تاریخ با قلمی خونین، چکیده شده از پیکر کودکان و زنان مجروح المعمدانی ثبت خواهد شد و چه تابلو و تراژدی خون باری با خون شهدای مظلوم غزه است در صفحه تاریخ خون بارش فلسطین.
... و متاسفانه این مستمسک و دستاویز بسیار محکمی شد که نخست وزیر رژیم صهیونیستی با جدیت تمام اعلان جنگ علیه غزه کند و حملات هوایی و زمینیاش را چندین برابر و بسیار وحشیانهتر شروع کند. به حدی حملات طوفانی و خشونت بار بوده که طی چند ساعت، از بسیاری از محلههای غزه جز تل خاکستری برجای نماند.
تاکنون قریب به ۱۰ هزار نفر شهید و زخمی و قطعا هزاران آواره و بیخانمان در غزه گرفتار و نالان و ناتوان شدهاند. همه میدانیم و همه میدانند که رژیم صهیونیستی سالهاست که به مردم فلسطین و نوار غزه به انحای مختلف ستم کرده و میکند. همه میدانیم که فلسطینیان مظلومند و اسرائیل غاصب بالفطره اما چگونه میتوان مظلومیت و شبیخون شبانه را از نگاه ناظران جهانی با هم جمع کرد؟ مگر طراحان این برنامه فراموش کردهاند که اسرائیل سالهای سال است قضیه هولوکاست را بهانه قرار داده و حداکثر بهرهبرداری را از آن نموده است؟ فارغ از هر جوابی فقط باید به مظلومیت مردم غزه، مردمی که نه اهل سیاستند و نه اهل جنگ و خونریزی، خون گریست.
جالب است که جامعه جهانی نیمی به مظلومیت مردم غزه عنایت دارند و از آنها حمایت میکنند و نیمی هم به محق بودن رژیم صهیونیستی.متاسفانه باید گفت و چنان که مشهود است اعتراضات، راهپیماییها، شعارها و حمایتهای مردم کشورهای جهان دردی از این ملت نه تنها دوا نکرده و گویی این مردم باید همچنان بمیرند و بنالند و بسوزند و بسازند!
در آخر
این اغماض بیپایان غرب در نهایت به کجا میانجامد؟
در حال حاضر، اسرائیل جرأت یافته است تا سیاست خود را در قبال ۲ میلیون ساکن غزه آشکارتر کند. یک کلمه برای آن سیاست وجود دارد. گرسنگی دادن رژیم صهیونیستی به غیرنظامیان، زنان و کودکان، محروم کردن آنها از آب، بمب باران بیمارستانها و ممانعت از درمان بیماران و مجروحان حتی در خیابانها - از درمان کسانی که اسرائیل بمباران کرده است - یک سیاست نسل کشی است.
دولتهای غربی هم این را میدانند. زیرا رهبران رژیم صهیونیستی کاری را که انجام میدهند پنهان نکردهاند. پانزده سال پیش، اندکی پس از آنکه رژیم صهیونیستی محاصره خفه کننده غزه را از طریق زمین، دریا و هوا به راه انداخت، معاون وزیر دفاع وقت، متان ویلنای، اظهارداشت که اسرائیل آماده اجرای «شواح» - کلمه عبری هولوکاست - در غزه است. او گفت که اگر قرار بود فلسطینیها از این سرنوشت دور شوند، باید در حصر خود سکوت کنند.
۶ سال بعد، آیلت شاکد که به عنوان وزیر ارشد اسرائیل منصوب شد، تمام فلسطینیهای غزه را «دشمن» اعلام کرد و «پیرمردان و زنان آن، شهرها و روستاهایش، داراییها و زیرساختهای آن» را مایملک رژیم صهیونیستی برشمرد. او از رژیم صهیونیستی خواست تا مادران مبارزان فلسطینی را که در برابر اشغال مقاومت میکنند، بکشد تا آنها نتوانند «مارهای کوچک» و کودکان فلسطینی بیشتری را به دنیا بیاورند.
مرثیهای برای غزه
من غزه هستم
من آخرین اندوه انسانم
لبریز خونم غرق توفانم
جز درد من چیزی نمیفهمم
جز درد من چیزی نمیدانم
کی عصمت من خون و آتش بود
من از تبار ابر و بارانم
جز مرگ این آرامش مطلق
چیزی نخواهد بود درمانم
من سبز خواهم ماند بیتردید
تنها برای حفظ ایمان
من غزه هستم
با زبانی سرخ فردا سرودی سبز میخوانم
شاعر: مهرداد کاظمی
نظر شما