جدایی عملگرایان از «اصلاح‌طلبان دماسنجی»/ بقا به شرط ائتلاف

تهران - ایرنا - اصلاح‌طلبان در مواجهه با انتخابات مجلس، درگیر همان دوگانه‌ی سنتی یعنی «تحریم-مشارکت» هستند و در همین باره، نیروهای عملگرا برای فرار از حذف، به نظر می‌رسد قید رادیکال‌ها را بزنند و به «ائتلاف با غیر» روی آورند.

به گزارش حوزه احزاب ایرنا، انتخابات مجلس دوره دوازدهم در پیش است و احزاب و گروه‌های سیاسی خود را برای حضور موثر در این آوردگاه آماده می‌کنند. در این میان جریان سیاسی موسوم به اصلاح‌طلب در حال رصد فضا است تا متناسب با وضعیت، دست به اقدام بزند. اما آنچه اصلاح‌طلبان را ناامید ساخته و از توش و توان آن‌ها برای حضور قاطع در صحنه انتخابات کاسته، نبود یک راهبرد اجماعی است؛ به بیانی اصلاح‌طلبان هنوز نمی‌دانند در انتخابات چه کنند؛ به سمت «مشارکت تام» بروند، تحریم را مطالبه کنند یا بلندگو به دست گرفته و ضمن مخاطب قراردادن حاکمیت، «مشارکت مشروط» را فریاد بزنند. بر اساس اظهار نظر یکی از اصلاح‌طلبان، به نظر می‌رسد جبهه اصلاحات این روزها نه مستظهر به عنوان «جبهه» است و نه چندان رنگ و بویی از عنوان «اصلاحات» دارد. برای اثبات این ادعا، به چه مصادیقی می‌توان دست یازید؟

جبهه دوم خرداد که بعدا نام «اصلاحات» را بر خود نهاد، از بعد از پیروزی «خاتمی» در انتخابات ریاست‌جمهوری دوره هفتم و در مواجهه با نهادها و ساختارهای موجود، عملا دو شقه شد. عمده چپ‌های سنتی(مشخصا مجمع روحانیون مبارز) همچنان خود را به نهادهای مستقر نظیر آمریکاستیزی و عدالت‌خواهی، تقریبا متعهد نشان دادند اما شکل دگردیسی‌شده آن‌ها - که از پس از سال ۱۳۶۸ و به خصوص با نفوذ در سازمان‌هایی نظیر مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست‌جمهوری، به مدرنیته گرایش یافتند - عدالت و آمریکاستیزی را تدریجا به کناری نهادند و با کتمان پیشینه امنیتی خود در دهه شصت، لیبرالیسم و استحاله در مبانی جهان غرب را تفاخر کردند.

در جبهه دوم خرداد، علاوه بر این دو نحله چپ‌گرا(سنتی و مدرن) گروهی برآمده از راست سنتی(جامعه روحانیت مبارز) به اسم حزب «کارگزاران سازندگی ایران» نیز حضور داشتند که هر چند در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی قائل به مدرن‌گرایی و تکثرگرایی بودند، اما سعی می‌کردند در زمینه سیاسی، چندان «بر ساختار» جلوه نکنند و در دام رادیکالیسم نیفتند.

جدایی راست مدرن و چپ سنتی از رادیکال‌ها

انتخابات مجلس ششم و پس از آن تصمیم «هاشمی رفسنجانی» برای کناره‌گیری از آن مجلس به خاطر فشار نیروهای متصل به جبهه مشارکت(چپ مدرن)، آغازی بر پایان همگرایی تاکتیکی کارگزاران سازندگی و بقیه نیروهای مستقر در جبهه دوم خرداد بود. واداشتن هاشمی به کناره‌گیری، زمینه انشقاق کارگزاران سازندگی و بلوک افراطی جبهه اصلاحات، در مواجهه با سایر موضوعات و پدیدارهای سیاسی را نیز فراهم آورد؛ انشقاقی که آبشخور آن، نوع نگاه به «امر سیاسی» و چیستی «سیاست» بود. در همین‌باره، سیاست‌ورزی در قبال انتخابات، به هسته سخت مناقشه راست مدرن و چپ رادیکال در سال‌های بعد تبدیل شد.

راست مدرن(کارگزاران سازندگی) همواره معتقد بوده باید در انتخابات شرکت کرد و نباید به بهانه رد صلاحیت، زمین بازی را متروک ساخت؛ اما در مقابل، اصلاح‌طلبان رادیکال سیاست‌ورزی را به «امکان کنش‌گری حداکثری» منوط دانسته‌اند و با هر نسیم مضایقه و محدودیت، طوفان پروپاگاندا و تحریم به پا کرده‌اند. بر همین اساس، راست مدرن و چپ سنتی با وجود برخی اختلافات به‌خصوص در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی، تدریجا در حوزه سیاسی به هم‌آوایی و هم‌صدایی رسیدند.

برای نمونه، در آستانه انتخابات مجلس دوره هفتم با وجود تحریم سنگین بخش رادیکال اصلاحات به بهانه رد صلاحیت‌ها، احزاب و تشکل‌هایی نظیر مجمع روحانیون مبارز، حزب کارگزاران سازندگی، حزب اسلامی کار و خانه کارگر، ائتلاف کردند و لیست دادند. گرایش راست مدرن و چپ سنتی تا جایی پیش رفت که کروبی در تبلیغات انتخابات سال ۸۸، کرباسچی را به عنوان «معاون اول» در دولت خود معرفی کرد.

تعمیق شکاف میان تحریم و مشارکت؛ از ۹۸ تا ۱۴۰۰

دوگانه تحریم‌خواهی و مشارکت‌خواهی در جبهه اصلاحات، از انتخابات مجلس یازدهم در اسفند سال ۹۸ تعمیق بیشتر یافت و در انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم در خرداد ۱۴۰۰، صورت گسل به خود گرفت. در انتخابات مجلس یازدهم، «شورایعالی سیاستگذاری انتخاباتی اصلاح‌طلبان» به ریاست «عارف»، با فشار سنگین حزب اتحاد ملت(بدیل جبهه مشارکت) حکم به تحریم انتخابات داد اما دست احزاب اصلاح‌طلب عضو را برای دادن لیست باز گذاشت.

در همین‌باره، هشت تشکل اصلاح‌طلب به نام‌های حزب اسلامی کار، خانه کارگر، مردم‌سالاری، مجمع فرهنگیان اسلامی، آزادی، همبستگی و وحدت و همکاری به سرلیستی «مجید انصاری»، در تهران سیاهه واحدی تحت عنوان «ائتلاف ایران» دادند که البته با توفیق مردمی مواجه نشد. از دیگر سو، حزب کارگزاران سازندگی هم لیست مجزایی تحت عنوان «یاران هاشمی» داد که آن هم راه به جایی نبرد.

در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ هم با اینکه برخی اصلاح‌طلبان - که در صدرشان اتحاد ملت حضور داشت - خواستار تحریم انتخابات شدند، پانزده حزب اصلاح‌طلب با میانداری و وساطت «بهزاد نبوی» و «غلامحسین کرباسچی» در یک ائتلاف به نام «ائتلاف جمهور»، از عبدالناصر همتی حمایت کردند اما این حمایت در نهایت به شکست منجر شد.

نکته‌ی مهم درباره دو انتخابات اخیر یعنی مجلس یازدهم و ریاست‌جمهوری سیزدهم، تفوق‌یافتن نیروهای رادیکال بر عملگرایان بود. در هر دو انتخابات اصلاح‌طلبانی که خواستار مشارکت و ترک‌نکردن صندوق رای بودند، با فشار سنگین تحریم‌طلبان مواجه و به ساخت و پاخت و زد و بند با حاکمیت و در نتیجه تلاش برای تضعیف «اصلاح‌طلبی پیشرو»، متهم شدند.

فشار بر عملگرایانی نظیر نبوی و کرباسچی به حدی زیاد بود که هر دو پس از انتخابات ریاست‌جمهوری، جایگاه‌های خود را از دست دادند. کرباسچی در آبان هزار و چهارصد توسط شورای مرکزیِ رادیکالیزه‌شده‌ی کارگزاران کنار نهاده شد و جایش را به حسین مرعشی داد. نبوی نیز به مرور توسط بلوک چپ رادیکال جبهه اصلاحات، منزوی و در نهایت، اوایل تیرماه امسال از ریاست جبهه کنار زده شد و جایش را به «آذر منصوری» دبیرکل حزب اتحاد ملت داد.

همان همیشگی، این بار در آستانه انتخابات مجلس

طرفداران مشارکت و طرفداران تحریم، از مدت‌ها پیش مشغول بازآرایی مواضع خود در قبال انتخابات مجلس دوازدهم هستند. رادیکال‌ها با در دست‌گرفتن هیئت‌رئیسه جبهه اصلاحات، فضای کلی جبهه را به سمت تحریم‌خواهی پیش برده‌اند. حتی بسیاری از احزاب طرفدار ایده‌ی مشارکت، از ترس هجمه‌ی رادیکال‌ها، توان ابراز نظر شفاف و واقعی در باب انتخابات را ندارند. 

وضعیت بغرنج جبهه اصلاحات و دورشدن این جبهه از مبانی اصلاحات(اصلاح‌طلبی در چارچوب نظام) صدای بسیاری از اصلاح‌طلبان را درآورده است. در همین‌باره «محمدجواد روح» سردبیر روزنامه «هم‌میهن» که مدیرمسئولی آن با «کرباسچی» است، چندی پیش در یادداشتی تحت عنوان «نه جبهه، نه اصلاحات» موضع رادیکال و در عین حال سردرگم جبهه اصلاحات در قبال موضوعات سیاسی خاصه انتخابات مجلس را به نقد کشید.

علیه‌ ایده‌ی «روشنفکر یعنی دماسنج»

روح در بخشی از وجیزه‌ی خود با بی‌معنی توصیف‌کردن اظهارات «جواد امام» سخنگوی جبهه اصلاحات که مرداد امسال به «ایلنا» گفته بود: «جبهه اصلاحات ایران همچنان درباره انتخابات هیچ‌ توصیه‌ای ندارد»، نوشت: «اگر ما می‌گوییم انتخابات باید معنادار باشد، در مقابل، تصمیمات سیاسی جریان اصلاحات هم باید معنادار باشد. اینکه ما توصیه‌ای نداریم، چه معنی می‌دهد».

روح در بخش دیگری از نوشته خود با انتقاد از عبور نخبگان اصلاحات نظیر «تاجزاده» و «حجاریان» از ایده اصلاح‌طلبی با توجیه اینکه فرد نخبه باید دنباله‌روی جامعه باشد، تاکید کرد: «به نظر می‌رسد خودداری آنان از حضور در انتخابات، بیشتر به این دلیل است که می‌بینید جامعه نمی‌آید و با این تلقی، آن‌ها هم نمی‌آیند؛ یعنی، این طیف از نیروهای اصلاح‌طلب عملاً دنباله‌رو جامعه شده‌اند».

بر اساس نوشته روح، می‌توان تصریح داشت که عامل اصلی حمله «بلوک رادیکال اصلاحات» علیه نهادهای نظارتی انتخاباتی و طرح این ادعا که جمهوریت نظام در حال انهدام است، از آگاهی ایشان از نداشتن رای در جامعه و حتی در میان گروه های هدف اصلاحات(از جمله طبقه متوسط مدرن شهری) ناشی می‌شود. به بیانی، اصلاح‌طلبان چون می‌دانند که سرمایه اجتماعی آن‌ها به واسطه حمایت از «حسن روحانی» و ناکارآمدی دولت‌های یازدهم و دوازدهم به صفر میل کرده، به جای نقد از خود، فرافکنی می‌کنند و وضعیت‌شان را معلول عملکرد نهادهای حاکمیتی نظیر شورای نگهبان، عنوان می‌دارند.

اگر بخواهیم برای نوشته سردبیر هم‌میهن که گفته رادیکال‌ها عملا دنباله‌رو جامعه(بخوانید جو زده) هستند، یک مصداق عینی ذکر کنیم، شاید مواضع اخیر «مصطفی ملکیان» بهترین نمونه باشد. ملکیان چندی پیش طی یک مصاحبه با تشبیه کنش‌گری سیاسی به کارکرد دماسنج، در پاسخ به اینکه چرا دیگر نمی‌خواهد در انتخابات شرکت کند تصریح کرد: «آدم باید همیشه مثل دماسنج باشد. دماسنج نمی‌تواند بگوید چون ۷ ساعت پیش دما را ۱۴ درجه نشان دادم، پس الان هم ۱۴ درجه نشان می‌دهم». مواضع اخیر ملکیان در شرایطی است که وی در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۹۶ و برای تهییج مردم به رای‌دادن به نامزد مورد علاقه‌ی خود یعنی «روحانی» تصریح کرد: «شرکت در انتخابات نه تنها حق ما بلکه وظیفه‌ی اخلاقی ماست».

ادعای رادیکال‌ها مبنی بر «انهدام جمهوریت نظام» و پیشروی جمهوری اسلامی ایران به سمت ساختار «امارتی»، در حالی است که ایشان در حد فاصل سال‌های ۹۲ تا ۱۴۰۰ یک پای ثابت ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان در حمایت از حسن روحانی و دولت وقت بودند و در قدرت اجرایی کشور، نقش اساسی و محوری داشتند. با توجه به این واقعیت می‌توان مدعی شد که نظریه‌ورزی «اصلاح‌طلبان رادیکال» یا «اصلاح‌طلبان دماسنجی» برخلاف ظاهر پر طمطراق، اساسا هیچ «اصالت مبنایی» ندارد و متناسب با قرب و بُعد از ساحت قدرت، دچار چرخش‌ و بعضا تناقض‌های آشکار می‌شود.

ادعای انهدام جمهوریت نظام و امتناع کنش‌گری سیاسی در ایران، در شرایطی است که بهزاد نبوی نظر دیگری دارد. وی مرداد امسال در گفت‌وگو با سایت «انصاف نیوز» علت اصلی شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم را نه عملکرد شورای نگهبان بلکه پرهیز مردم از رای به ایشان دانست و تصریح کرد: «اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس دهم در اثر رد صلاحیت‌ها، آن‌چنان دچار فقر نامزد بودند که نامزدهای خود در تهران را با آگهی اینترنتی پیدا کردند و در فهرست قرار دادند و فعالانه شرکت کردند اما در مجلس یازدهم که انواع نامزدها را داشتند، پای صندوق رأی نرفتند».

جدایی عملگرایان از رادیکال‌ها؟

با توجه به موضع «روح» و اظهار نظر اخیر کرباسچی در مصاحبه با «ایرنا» که تصریح کرده بود اصلاح‌طلبان در صورت تحریم انتخابات، حذف خواهند شد، به نظر می‌رسد که اصلاح‌طلبان طرفدار ایده مشارکت نظیر دو انتخابات اخیر، راه و مسیر خود را از رادیکال‌ها جدا کنند و به ارائه لیست جداگانه دست بزنند. با توجه به برخی شواهد و تحلیل‌ها حتی می‌شود انتظار داشت که اصلاح‌طلبان طرفدار مشارکت، با سایر گروه‌های سیاسی خارج از جبهه اصلاحات دست به ائتلاف بزنند؛ چیزی شبیه آنچه در انتخابات مجلس دهم رخ داد. اصلاح‌طلبان با اینکه پیشتر بارها خود را از «سیاست ائتلاف» ناراضی نشان دادند و این سیاست را در تضاد با اصلاح‌طلبی آوانگارد دانستند، اما در شرایط فعلی راهی ندارند جز اینکه با غیر اصلاح‌طلبان هم‌نشینی کنند؛ شاید این تنها راه برای باقی‌ماندن در صحنه باشد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha