به گزارش حوزه سیاست خارجی ایرنا، بی تردید ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاریخ غرب آسیا را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد. عملیات برق آسای گردانهای القسام در این روز و تحمیل بی سابقه ترین و تاریخیترین شکست به اسرائیل از بزرگترین زندان روباز جهان؛ غزه، مفاهیم جدیدی را وارد سیاست بین الملل کرد، برای چشمان تیزبین در جهان، طوفان الاقصی نشانهها و نمایههای دوران گذار در نظام بین الملل پساجنگ سرد را از خود نشان داده است. منابع تحلیل رفته قدرت ایالات متحده که از دهه ۹۰ میلادی به بعد خود را در قامت ناظم جهانی میدید و اکنون به سرعت در حال واگذاری ردای هژمون خود است به خوبی در ۴۰ روز گذشته نمایان شده است؛ در برافتادن کارکرد نظم کنونی همین بس که واشنگتن نتوانسته است ۲ رکن اساسی نظام بینالملل یعنی «ساختار» و «هنجار» را به کمک دولت از هم گسیخته صهیونیستی به خط کند. فریاد جغرافیای محصوری به اندازه یک باریکه رساتر از هر قدرت و ابزاری خبر از آیندهای نو میدهد.
طوفان الاقصی دقیقا چه مولفههایی وارد سیاست و امنیت بین الملل کرده است؟ تاثیرات متقابل جنگ غزه و اوکراین چیست؟ بازیگران و کنشگران این منازعه ایفاگر چه نقشی هستند؟ تروئیکای اروپایی، روسیه و چین، محور بریکس و جبهه مقاومت به رهبری ایران چه آرایشی گرفته اند؟ همه این پرسش ها در گفتگوی ایرنا با روح الله مدبر کارشناس مسائل روسیه و روابط بین الملل مطرح شده است که در ادامه آن را می خوانید:
بگذارید سوال اول را به طور صریح در خصوص یکی از گذارههای مطرح در برخی رسانهها بپرسم. آیا این ادعای درستی است که روسیه از جنگ غزه سود می برد؟
روسیه اگر از این جنگ سود می برد که از صبح فردای درگیریها در غزه کمیته صلح تشکیل نمیداد. عرصه نظام بین الملل عرصه تحلیل و تخصص است نه کینه ورزی. برخی غربگرایان معلوم نیست چه کینه ای از روسیه به دل گرفتهاند که هر اتفاقی در جهان رخ می دهد را میخواهند به شکل منفی به آن ارتباط دهند ولی همانها در مقابل این نسل کشی آشکار آمریکا و اسرائیل در غزه سکوت کرده اند. روسیه دولتی است که آتش بس کامل در غزه را به طور جدی پیگیری کرده و حتی بخاطر پیگیری مسائل بشر دوستانه رابطه اش با تل آویو را خراب کرده است.
رژیم صهیونیستی در جنگ اوکراین به نفع ناتو دخالت کرد. اطلاعات دقیق داریم که بخش قابل توجهی از تسلیحات کییف از طریق سه زرادخانه بزرگ در سرزمینهای اشغالی تامین شده است. با این وجود مسکو تا مدتی تلاش کرد روابطش را با تل آویو متعادل نگاه دارد. با آغاز عملیات طوفان الاقصی روسیه در همان روزهای نخست هیات حماس را به مسکو دعوت کرد. در آن مذاکرات که علی باقری، معاون وزیر خارجه کشورمان نیز حضور داشت، هدف روسیه ارائه یک مدل آتش بس مطلق در غزه بود که اکنون با اجماع اکثریت کشورهای عضو سازمان ملل و همچنین کشورهای عضو سازمان همکاری های اسلامی همراه شده است. دعوت از حماس، بر اسرائیلیها بسیار گران آمد به طوری که حتی سفیرشان را از مسکو فراخواندند. در مقابل برای اولین بار یک نماینده فدراسیون روسیه در سازمان ملل، اسرائیل را متجاوز به نوار غزه معرفی کرد. متجاوزی که حق استفاده از استدلال «حق دفاع از خود» را ندارد. آیا تا کنون هیچ کشور عضو شورای امنیت این چنین بی پرده اسرائیل را متجاوز خوانده بود؟ این به رغم حضور لابی یهودی در عرصه سیاست روسیه است و نشان میدهد کرملین برای رسیدن به آتش بس حتی حاضر بوده است هزینه بدهد.
انگیزه کرملین از پرداخت این هزینه چیست؟
روسیه به خوبی می داند که مسائل بشر دوستانه، راه مناسبی است برای رسیدن به نظم نوین جهانی. از صبح فردای روزی که حماس عملیات طوفان الاقصی را آغاز کرد و بعد رژیم صهیونیستی بمباران غزه را شروع کرد، به دستور کرملین میز دوستی وزارت خارجه روسیه شدیدا فعال شد. روسیه حتی زودتر از خیلی از کشورهای اسلامی، شدیدترین و سریعترین واکنش ها را برای متوقف شدن فوری این جنگ و لزوم آتش بس انجام داد. تماسهای متعددی بین ولادیمیر پوتین و سران جهان از جمله با آقای رئیسی، رئیس جمهور اسلامی ایران و همچنین السیسی در مصر، بشار اسد در سوریه و محمود عباس برقرار شد. روسیه چند محور را برای پیگیری موضوع آتش بس در فلسطین گشود.
بعد از تماس پوتین با السیسی بود که رئیس جمهور مصر مجاب شد اولین بار بعد از آغاز جنگ مرز رفح را باز کند. او به همین شکل اردنیها را برای ارسال کمک های بشردوستانه به غزه ترغیب کرد. سپس در اجلاس هفته انرژی مسکو، پوتین مجددا تاکید کرد که قلب مسلمانان جهان برای وقایع فلسطین میتپد. همچنین متن اولین قطعنامه پیشنهادی شورای امنیت مبنی بر توقف فوری درگیری ها، دفاع از غیرنظامیان غزه و آزادی تمام اسرا توسط روسیه مطرح شد که البته توسط آمریکا وتو شد.
توجیه آمریکاییها برای این کار بود که روسیه در این قطعنامه نسبت به حماس موضعی شبیه رژیم صهیونیستی و غربی ها نگرفته بود، این نشانه دیگری بود که موضع روسیه در مورد وقایع فلسطین منصفانه است. پوتین در مدت سی و چند روز بارها اعلام کرده که نگاه آمریکاییها به مساله فلسطین یکجانبه گرایانه است و آنها به خواست فلسطینیها توجهی نمیکنند. روسیه به صورت جدی پیگیر طرح کشور مستقل فلسطینی برای مقابله با طرح آمریکایی- اسرائیلی اشغال یکپارچه سرزمین های فلسطینی بوده است؛ آن هم در شرایطی که آمریکایی ها مترصد هستند از شرایط وخیم فعلی برای از بین بردن گروه های مبارز فلسطینی و پاکسازی قومی غزه بهره برداری کنند.
از طرف دیگر آمریکا و تروئیکای اروپایی یعنی انگلیس، فرانسه و آلمان به هیچ وجه حاضر به تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی نیستند و حتی به پیمان اسلو هم عمل نکردهاند. رویکرد متعادل روسیه مبنی بر حفاظت از غیرنظامیان در فلسطین، آتش بس مطلق، تاکید بر رعایت الزامات تخصصی جنگها و ممانعت از نسلکشی و همچنین تشکیل کشور مستقل فلسطینی را مقایسه کنید با دیگر کشورهای اروپایی که جز حمایت از اسراییل هیچ موضعگیری دیگری انجام ندادند. حتی سرانشان رفتند به تل آویو و از نتانیاهو دلجویی کردند یا مثل وزیر خارجه آلمان حتی به سربازان صهیونسیت خون اهدا کردند.
پوتین گفته سوءمدیریت بحران فلسطین توسط آمریکا، نشانه نقص کارکرد نظام بین المللی غرب محور است. سوال اینجاست که آیا مگر این همان رویه همیشگی نظامات غربی نبوده است؟
این همه دوگانگی در رفتار گردانندگان سازمان ملل در قبال جنایات حال حاضر رژیم صهیونیستی در مقایسه با روسیه که در خط مقدم نبرد با ناتو و حکومت دست نشانده اوکراین که مردم را سپر انسانی قرار دارد محل ایراد و سوال است، روسیه با سنگینترین تحریمهای تاریخ مواجه می شود اما هیچ واکنش عملی از سوی اتحادیه اروپا و سازمان ملل در قبال این حجم از جنایت علیه بشریت توسط اسرائیل ندیده ایم و واقعا معلوم نیست ساختار و کار سازمان ملل چیست؟ یا آن دیوان بین المللی کیفری در لاهه که آن پرونده سازی ها را در حمایت از رژیم زلنسکی انجام داد آیا هنوز مجاب نشده که برای نتانیاهو پرونده جنایت جنگی تشکیل دهد؟ یا کاخ سفید می گوید ما بررسی کردیم و آن چه اسرائیل در غزه انجام داده، نسل کشی نیست. پس نسل کشی چیست؟ این دوگانگی ها همان ناکارآمدی ساختارهای نظم بین المللی است.
ما یک توئیت از جریان حامی غرب و وابستگان رسانه ای شان نمیبینیم که حمایت های بیشرمانه آمریکا از اسرائیل را عامل اصلی این جنایتها در غزه بداند. شما حجم برانگیختگی مردم در پایتختهای آمریکایی و اروپایی را ببینید. یعنی سران غربی به قیمت خشم افکار عمومی هم میخواهند به حمایت از جنایات صهیونیستها ادامه دهند.
عجیب آن که هنوز خیلیها فکر میکنند تروئیکای اروپایی میتواند نقش میانجی غائله را بازی کند حال آن که میبینیم هیچ صدایی از بریتانیا بعنوان یکی از سه کشور تروئیکا و شریک مهم آمریکا در نمیآید. در واقع انگلیس عقب نشسته و فرانسه را جلو انداخته تا از طرف اروپا در این زمینه با واشنگتن و کشورهای عربی مذاکره کند. چرا؟ چون مکرون زخم خورده لبنان و مقاومت است و بیشترین انگیزه را دارد تا بلکه بین کشورهای عربی برای خود مجددا جایگاهی دست و پا کند. او باز می خواهد آن طرح ابتر ضد حزبالله را دنبال کند؛ از جمله پیشنهاد تشکیل مجدد ائتلاف غربی به اصطلاح ضد داعش این بار برای بسیج علیه حماس را مطرح کرده است. طرحی که به جز خودشیرینی پاریس برای تل آویو که در مقابل حماس کم آورده نیست. فرانسه در این بازی خائن تر از آمریکاست.
مکرون خود را مامور از بین بردن مقاومت در کشورهای عربی میداند. هدف ائتلاف غربی، ابتدا از بین بردن حماس و سپس حذف حزب الله، انصارالله و کل محور مقاومت است. لذا باید هوشیار بود که از طرح غربی هیچ خروجی که منافع ملت فلسطین را در بر داشته باشد به دست نمی آید. مثلا تروییکای اروپایی مطلقا مخالف آتش بس بودهاند، بعد با فشار افکار عمومی مجبور به عقب نشینی شده و آتش بس موقت سه روزه را مطرح کردند که این هم خائنانه است؛ در واقع هدف انها این است که به بهانه آتش بس بخشی از مردم غزه را محبور به کوچ به صحرای سینا کنند و سپس هر که را در وطنش مانده به اسم این که شبه نظامی و عضو حماس است بکوبند.
در این میان چه چشم اندازی از یک اجماع جهانی برای مقابله با این توطئه وجود دارد؟
آن چه مطلوب آمریکایی هاست بی عملی سازمان ملل و کشورهای عضو است. در این شرایط هر طرح پیش برندهای بهتر از بی عملی است. به تاریخ سری بزنید و ببینید کدام جنگی در وسعت باریکه کوچکی مثل غزه این همه قربانی داشته است. اینجا لازم است نکته ای را روشن کنم. آماری که در این مدت از شهدای غزه منتشر شده جدای از مفقودین است. مفقودینی بالغ بر هفتاد هشتاد هزار نفر که اغلبشان شهدای زیر اوار مانده و یافت نشده اند.
رییس سازمان ملل و خود آمریکایی ها معترفند که از ابعاد جنایاتی که در غزه صورت گرفته و در واقع از واکنش جهانی به آن، وحشت زده شده اند. به همین دلیل جلوی انتشار آمار واقعی گرفته شده است. آمار واقعی شهدا می تواند هفت هشت برابر یازده هزار شهیدی که وزارت بهداشت غزه اعلام کرده باشد. بسیاری از آنها زن، کودک و خردسال هستند. سازمان ملل اما چه واکنشی نشان داده که متناسب با این جنایت باشد؟ آیا حتی در حد حرف، تحریم رژیم صهیونیستی مطرح شده است؟ خیلی اهمیت دارد که ما بشناسیم دشمن کیست، کجا ایستاده و ما باید چه کار کنیم؟
از این منظر می توان اجماع این هفته کشورهای مسلمان در نشست سازمان همکاری های اسلامی در ریاض را گامی مثبت علیه این توطئه غربی ها دانست. یادآوری می کنم که دو هفته پیش از اجلاس ریاض سفرای کشورهای عربی ساکن در مسکو با سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه نشستی داشتند. در این نشست تمامی این نمایندگان سیاسی عربی و حتی نماینده اتحادیه عرب در مسکو اعلام کردند که طرح روسیه را می پذیرند. بدینترتیب اولین جریانسازی میان کشورهای عربی و اسلامی برای دفاع از حق مردم فلسطین و جلوگیری از کشتار مردم غزه تا پیش از برگزاری نشست این هفته سازمان همکاری های اسلامی در ریاض، به ابتکار روسیه برگزار شد.
حال میتوان گفت که رویکرد سازمان همکاری اسلامی در هماهنگی با طرح روسیه بوده و میتواند باعث ایجاد جبههای واحد میان کشورهای اسلامی با ائتلاف قدرتمند روسیه و چین و کشورهای همسویشان علیه توطئه غرب برای پاکسازی نوار غزه از فلسطینیان شود.
تشکیل کشور مستقل فلسطینی از آن جهت در مقطع فعلی حائز اهمیت است که دیگر کل فلسطینیها حتی در کرانه باختری و آوارگان خارج از سرزمینهای فلسطینی هم متوجه شدهاند که حنای محمود عباس و تشکیلات خودگردان رنگی ندارد. مواضع او در این بحران صفر بود حتی در مقابل کشتار مردم غزه پس تشکیلات خودگردان دیگر نماینده فلسطینیها نیست. متعاقبا اگر قرار باشد کشوری فلسطینی بر اساس رای گیری مردمی تشکیل شود، در آن گروههای ساکت کشتار اکتبر و نوامبر ۲۰۲۳ توسط اسراییل جایگاهی نخواهند داشت. به همین دلیل است که آمریکا در این فتنهای که نتانیاهو اغاز کرده، دچار سردرگمی شده است چون انتهای بازی را به نفع خودش نمیبیند.
آیا میتوان گفت به جز روسیه، دیگر کشورهای بریکس که مدعی جایگزینی نظام ناکارآمد غربی هستند در این مورد ضعیف ظاهر شدند؟
چین در جریان تلاش برای تصویب قطعنامههای شورای امنیت در باب حقوق فلسطینی ها و ضرورت آتش بس در دو سه مورد موضع گیری های مثبتی کرد. البته در این مورد هم روسیه بازیگر اصلی بود.
این که می بینیم سایر کشورهای بریکس در این عرصه وارد نشده اند برمی گردد به بحث نوع منافع آنها و نسبتی که بین خودشان و مسائل پیچیده جهانی تعریف کرده اند. وقتی کشورهای بریکس میبینند که برخی کشورهای اسلامی و عربی سکوت کردهاند یا حتی مواضعشان همسو با اسرائیل و غرب است. آیا سران اسلامی واقعا احساس دینی نسبت به خون ده ها هزار فلسطینی بی گناه نمیکنند؟
دیدیم که در نشست اضطراری سازمان همکاری های اسلامی در ریاض هم به رغم تلاشهای ایران و مواضع شایسته و درست رئیس جمهور کشورمان، برآیند کلی آرای ۵۷ کشور مسلمان اقدام عملی برای دفاع از حقوق فاسطینیان نبود و حداکثر خواستار تصویب قطعنامه الزام آور شورای امنیت برای پایان دادن به تهاجم اسرائیل شدند. البته همین را هم باید به فال نیک گرفت چون ادامه اختلافات کشورهای اسلامی در این مورد می توانست موضع حامیان فلسطین در شورای امنیت را هم ضعیفتر سازد. امیدواریم حداقل همین برآیند سازمان همکاری های اسلامی با هم افزایی قطبهای مستقل جهان زمینه تشکیل یک جبهه بین المللی علیه آمریکا و نوچه های اشغالگرش را فراهم آورد. خوشبختانه سیدحسن نصرالله هم همه را به متحد شدن حول کارزار توقف جنگ دعوت کرد. طبیعتا میزان عزمی که کشورهای مختلف در پیگیری حقوق حقه فلسطینیان از خود نشان می دهند، نشانگر عزمی است که برای نقش آفرینی در نظم جدید جهانی دارند.
آیا می توانیم بگوئیم جنگ در اوکراین، اجماع جهانی پشت سر غرب را از بین برد و به علنی شدن شکاف فعلی در نظم بین المللی انجامید؟ حتی برخی تحلیلگران معتقدند که بعد از جنگ اوکراین، دست مقاومت برای برخورد با آمریکایی در خاورمیانه بازتر شده است.
همین که زلنسکی دست و پا می زند تا در این وانفسا، سفری به تل آویو داشته باشد نشانه آشکار ارتباط این دو درگیری با یکدیگر است. قبل از این که به این موضوع بپردازیم باید یادآوری کنم که رئیس جمهور صهیونیست اوکراین برای چندین و چندمین بار به ایران حمله کرده و ما را به فتنه گری در جنگ غزه متهم ساخت و باید شاهد واکنش جدی از سوی وزارت خارجه کشورمان در خصوص این مواضع ضد ایرانی باشیم. او صدها بار چنین جسارتی کرده و حالا هم قرار است بیاید در کنار نتانیاهو به این یاوه گوییهایش ادامه بدهد تا از آب گل آلود ماهی بگیرد.
با این کار او می خواهد مجددا توجهات را به سوی خود جلب کرده و بحث کمک های مالی برای جنگ اوکراین را مطرح کند. آن چه در این مدت در اوکراین اتفاق افتاده، قرار گرفتن روسیه در خط مقدم توسعه ناتو به شرق است. به عبارت دیگر روسیه در خط مقدم دفاع از امنیت ایران نیز ایستاده است. اگر ناتو در اوکراین بر روسیه پیروز می شد الان در حال تهدید مرزهای ما بود. همچنین درهم شکستن هیمنه ناتو توسط ارتش فدراسیون روسیه باعث اضمحلال توانمندیهای آمریکا و شرکایش در خاورمیانه نیز شد. اینجاست که متوجه میزان هراس جریان غربگرای ضدروسی بابت تضعیف قدرت اربابان آمریکایی اش می شویم.
از طرف دیگر تضعیف قدرت آمریکا، امروز یک تعریف جدید را در هژمونی جهانی پدید آورده است که بر اساس آن گروه های مقاومت جور دولتهایشان را میکشند. همان طور که حماس و جهاد اسلامی در فلسطین، رژیم اشغالگر را به چالش می کشند، گروه های مقاومت در عراق و سوریه و یمن نیز اشغالگری آمریکا را به چالش می کشند. این نشانهای از ظهور قدرتهای متعدد در یک نظم جدید است. این هشداری است برای آمریکا که دیگر نمیتواند با آن رویکرد یک جانبه گرایانه همیشگی اش با زیر فشار گذاشتن کشورها از طریق نظامی یا نهادی بین المللی، به دنبال منافع خود به قیمت نادیده گرفتن منافع دیگران باشد.
متاسفانه تنها افسوسی که وجود دارد این است که جریان رسانهای آمریکایی همچنان قدرت خود را حفظ کرده است. این جریان تبلیغاتی که به نفع غرب وحشت آفرینی می کند در کشور خودمان هم فعال هستند. آنها در حالی که آمریکا از نقش و توان ایران وحشت کرده، با ادبیات ذلیلانه ای میگویند که ما نباید به نفع مستضعفین وارد جنگ شویم. میخواهند چنین تلقین کنند که کشور دارد وارد جنگ می شود در حالی که ایران رهبری هوشمندی دارد و مواضع ایشان را در سخنرانی ۱۳ آبان دیدیم. این عده که بازی نفاق را در پیش گرفته اند و تبلیغ می کنند مبادا ایران وارد جنگ شود قطعا اگر جنگی رخ دهد خوشحال می شوند. طبق بیان رهبری، حرفهای آنها کماکان از حلقوم آمریکا و در چارچوب منافع آمریکا بیرون می آید و همین گروه های مقاومت به اندازه کافی، قدرت آمریکا در منطقه را تهدید می کنند.
امروز شاهدیم وقتی که گروه های مقاومت منطقه سطح درگیری خود با اشغالگران را بالا می برند، ممکن است خودشان هم بیشتر آسیب ببینند ولی سطح تلفات و هزینه آمریکا برای ماندن در منطقه را به شکل غیر قابل تحملی افزایش می دهند.
آیا پنجاه سال پیش وقتی ناوهای آمریکایی حرکت می کردند تمام کشورهای منطقه برای استقبالشان به خط نمی شدند؟ حالا ناوگان مجهز امریکایی مجبور می شود مسیرش را از ترس مجاهدان یمنی تغییر دهد. آیا پیام این رخداد این نیست که در نظم جدید جهانی مولفه امنیتسازی هم تغییر کرده و ائتلاف های امنیتی صرفا بر اساس ائتلاف دولت ها نیست؟ آیا این به معنی ایجاد گروه های شبه نظامی نیست که مستقلا برای خودشان فضاسازی می کنند و منافع قدرتهای سابق را تهدید می کنند؟ این تغییرات، سیلی به صورت آنهایی می زند که چندین سال در کشورهای غربی درس خوانده و کل کارکردشان این است که مدام پرچم آمریکا را نشان بدهند و به بقیه بگویند این کدخداست باید از این بترسید و فقط با این ببندید؛ اما حالا می بینند که یک عده پابرهنه با لباس های پاره، آمریکایی ها را تهدید می کنند. این کل هیمنه آمریکایی ها را فرو ریخته و همه معادلاتشان را در هم ریخته است. جالب این که پنتاگون هم این پیام را دریافت کرده ولی اینجا این جریان غربگرا هنوز تبلیغ آرنولد بودن آمریکا را می کنند غافل از این که آن تصویر شکست ناپذیر مخدوش شده است.
نظر شما