به گزارش ایرنا، پرویز ثابتی مدیرکل اداره سوم (امنیت داخلی) سازمان اطلاعات و امنیت کشور یا همان ساواک، یکی از عناصر مهم امنیتی رژیم پهلوی محسوب میشد. آنطور که اسناد و شواهد گویاست بسیاری از تبعیدها، دستگیریها و شکنجهها تحت نظر و به دستور او صورت یافته است.
هرچند ثابتی در خاطراتش به انحای مختلف درصدد رفع اتهام و تبرئه خود از این مساله است؛ اما بنا بر همان خاطرات، ثابتی به شدت از نظارت سازمانهای بینالمللی بر زندانهای ایران هراس داشت تا جایی که او "آغاز بحران" رژیم پهلوی را از زمانی میداند که به ناظران صلیب سرخ اجازه بازدید از زندانهای ایران داده شد.
ثابتی در این رابطه مدعی است: «اواخر دی ماه ۱۳۵۵ بود، روزی نصیری به من گفت: در دفتر نصیر عصار معاون سیاسی وزارت امور خارجه، کمیسیونی برای دعوت از صلیب سرخ بینالمللی برای بازرسی زندانها تشکیل میشود. خود شما یا نمایندهای از شما در آن شرکت کند.» من معاون خودم را به کمیسیون فرستادم و به او آموزش دادم که در کمیسیون بگوید: «دعوت از یک سازمان بینالمللی برای بازرسی زندانها، برخلاف حاکمیت ملی است. صلیب سرخ بینالمللی به جائی میرود که زندانیان خارجی و جنگی وجود دارند. اگر قرار است بازرسی از زندانها صورت گیرد باید از طرف دادرسی ارتش یا بازرسی شاهنشاهی انجام شود نه یک سازمان خارجی.» نماینده ما این نظر را در کمیسیون مطرح و همگی با آن موفقت کرده بودند، ولی پس از حدود یک ماه نصیری گفت: «اعلیحضرت فرمودهاند بازرسان صلیب سرخ بینالمللی خواهند آمد، با آنها همکاری کنید.»
گزارش عفو بینالملل از شکنجههای ساواک
مساله از جایی آغاز شد که در ۴ آذر ماه ۱۳۵۵ سازمان عفو بینالملل گزارشی از نقض گسترده حقوق بشر توسط رژیم پهلوی منتشر کرد که متهم اصلی در آن گزارش محمدرضا پهلوی و سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) عنوان شد. به فاصله چند روز از انتشار این گزارش و پوشش آن توسط نشریات و جراید جهان، خبرگزاری پارس از نیویورک در گزارشی محرمانه این خبر را مخابره میکند.
بنابراین خبر روزنامه واشنگتنپست در شماره ۲۶ نوامبر ۱۹۷۶ در گزارشی نوشت: «ایران به شکنجه مداوم متهم است.»
بنا بر گزارش خبرگزاری پارس: در گزارشی که از طرف سازمان عفو بینالمللی انتشار یافت ادعا شده است بین ۲۵ تا ۱۰۰ هزار نفر به خاطر دلایل سیاسی در ایران زندانی شدهاند و همچنین پلیس مخفی ایران به هنگام بازجوئی آنان را زیر شکنجه مداوم قرار میدهد.
در گزارش مذکور گفته شده است سرکوبی مخالفان سیاسی به عهده ساواک – پلیس مخفی ایران – است که با بیرحمی شدید انجام میگیرد. پلیس مخفی ایران دارای یک سیستم خبرچینی است که مأموران آن در تمام سطوح جامعه ایران نفوذ دارند و بنا به گفته مسافرانی که از ایران آمدهاند و همچنین تأکید مخالفان رژیم ایران درخارج کشور ساواک فضائی آمیخته از رعب و وحشت ایجاد کرده است.
سازمان عفو بینالمللی در گزارش تحقیقی یازده صفحهای خود درباره ایران گفته است فعالیتهای ساواک در خارج از مرزهای ایران و در تمام کشورهایی که اجتماعات ایرانی در آن قابل ملاحظه است گسترش دارد. سازمان عفو بینالمللی که سازمانی است راجع به حقوق بشر و مرکز آن در لندن قرار دارد در گزارش خود متذکر شده است روحانیون، هنرمندان، اساتید دانشگاه و همچنین مسلمانان و کردهای ناراضی جزء این زندانیان هستند.
شاه ایران گفته است حکومت وی ۳۰۰۰ زندانی دارد که به اتهامات تروریستی متهم بوده و با فعالیتهای بمبگذاری و دیگر خشونتهای چریکهای شهری ارتباط داشتهاند. در گزارش سازمان عفو بینالمللی همچنین گفته شده است از آغاز سال ۱۹۷۲ تا کنون دادگاههای نظامی ایران ۳۰۰ زندانی سیاسی را به مرگ محکوم ساختهاند در ۶ ماه اول سال ۱۹۷۶ دولت ایران اعدام ۲۲ زندانی سیاسی را اعلام داشته است.
گزارش مذکور ساواک را متهم میسازد که قبل از وارد کردن اتهام و انجام محاکمه مظنونین سیاسی را برای دورههای طولانی در زندانهای مجرد نگه میدارد و با شکنجه مداوم گاهی منجر به مرگ میشود و همچنین با اعدامهای سریع اعلامیه حقوق بشر را نقض میکند. در گزارش مزبور گفته شده است ساواک با تکنیکهایی مثل زدن شلاق، شوکهای الکتریکی، کشیدن ناخن انگشتان دست و شست پا، تجاوز به عنف و شکنجه آلت تناسلی مظنونین سیاسی را شکنجه میکند.
در ماه مه گذشته کمیسیون بینالمللی حقوقدانان که مرکز آن در ژنو قرار دارد طی انتشار گزارشی ساواک را متهم ساخت که با استفاده از وسایل فیزیکی و روانی نسبت به زندانیان سیاسی شکنجه سیستماتیک اعمال میدارد. کمیسیون مزبور مرکب از حدود ۴۵۰۰۰ قاضی حقوقدان و استادان حقوق میباشد. خلاصه این خبر در شماره ۲۶ نوامبر کریسچین ساینس و شماره ۲۹ نوامبر کازت چاپ منوترال نیز آمده است.
شکنجه آریامهری
علاوه بر این اسدالله تجریشی در خاطرات خود درباره بازدید نمایندگان صلیب سرخ از زندانهای رژیم پهلوی میگوید: صلیب سرخ جهانی سه روز به زندان قصر آمد. این سرگرد با صلیب سرخیها از راهرو عبور میکرد. روز ملاقات هم بود و مقدار زیادی مرغ و گوشت و میوه آورده بودند که مال غیرمذهبیها یک طرف و مال مذهبیها در طرف دیگر بود. از اینجا که رد شدند، آن صلیب سرخی پرسید که این گوشت و مواد غذایی چیست؟ آن سرگرد به زبان انلگیسی جواب داد که این چیزهایی است که زندان در اختیار زندانیان قرار میدهد؛ غافل از اینکه بچهها همراه آنها در حرکتاند. یکی از بچهها آن صلیب سرخی را کنار کشید و گفت: «او دروغ میگوید، اینها را خانواده زندانیان آوردهاند. غذاهای اینها بوی تعفن میدهد». و خلاصه اینکه تمام گزارشها را داد.
بعد قرار شد صلیب سرخ با بچهها مصاحبه کند و دیداری داشته باشد. از آنها خواسته بودند که کل نیروهای نگهبان و انتظامی را از بالا و سالن و اطراف و محدوده زندان دور نگه دارند تا وقتی زندانی میخواهد صحبت کنند، وحشت نداشته باشند. آن طور هم شد. قرار بود دو روز به بند ما بیایند. حدود صد نفر مذهبی در بند پنج بودیم. یک روز را برای بچههای مذهبی و یک روز را برای بچههای غیرمذهبی گذاشتند.
یک جوان آلمانی حدود ۲۷ ساله آمد. تمام مأمورها رفته بودند و فقط گاهی اوقات ساواکیها از پشت شیشهها سر و شکلی نشان میدادند و بچهها را میترساندند که مسائل را بازگو نکنند و به این شیوه رعب و وحشت ایجاد میکردند. بچهها هم اعتنایی نمیکردند، چون شنیده بودند که یک مقدار اوضاع عوض شده و دیگر آن طور نیست. درخت سیبی داخل حیاط کنار حوض آب بود که سیبهای زرد میداد. یک صندلی برای آن صلیب سرخی گذاشتند و مقداری میوه و هندوانه برای او آوردند.
صلیب سرخیها چهار پنج نفر بودند که هر کدام به یک بند رفته بودند و این جوان نیز به بند ما آمده بود. بچهها قرار بر این گذاشته بودند آقای حسین شریعتمداری که تسلط کامل به انگلیسی داشت با او صحبت کند و حرفهای بچهها را ترجمه کند و چون غالب شکنجهها یکدست و یکنواخت است، اگر یکی، نوعی شکنجه را میگوید دیگری تکرار نکند و مواردی نو مطرح شود. بچهها شروع کردند، یکی از بچهها شکنجهای را تعریف کرد که جالب بود. او برای حسین میگفت و او هم برای آن آقا ترجمه میکرد.
آن شخص گفت که من را آوردند و روی تخت خواباندند. کلاهکی که به "کلاهک آپولو" معروف بود، روی سر من گذاشتند. هر چه فریاد زدم صدا در آن کلاه میپیچید و گوشم از سر و صدای ایجاد شده داشت پاره میشد و مجبور بودم که صدایم در نیاید. بعد از آن به بدنم برق وصل کردند و کابل زدند. حالت تشنگی خاصی به من دست داد. طلب آب میکردم، ولی به من آب نمیدادند و در نهایت منوچهری آمد و به آنها گفت: به او آب بدهید. من را باز کردند و بردند. نزدیک دستشویی خواباندند و منوچهری در دهان من ادرار کرد...
وقتی حسین این [روایت آن شخص زندانی درباره شکنجههای ساواک] را برای آن آلمانی ترجمه کرد، نماینده صلیب سرخ نتوانست خودش را حفظ کند و از چشمانش اشک سرازیر شد. به انگلیسی به حسین گفت: «من زندانهای فلسطین، ویتنام و جاهای مختلف دنیا را که در شکنجه معروفاند دیدهام، ولی این نوع شکنجه باید به نام شکنجه آریامهری در تاریخ ثبت و ضبط گردد که عوض آب، ادرار میدهند.» در آن روز حرکت طوری بود که او نتوانست احساسات خودش را کنترل کند و از چشمانش اشک میریخت.
نظر شما