«اسفرود بی‌دم»؛ لذت بردگی و خشونت با چاشنی طنز

۲۱ آذر ۱۴۰۲، ۹:۰۳
کد خبر: 85316954
الهه زواره‌ئیان | خبرنگار سینما
«اسفرود بی‌دم»؛ لذت بردگی و خشونت با چاشنی طنز

تهران- ایرنا- «اسفرود بی‌دم» نمایشی است در برابر سردرگمی‌ها و به هم‌ریختگی‌های جهان کنونی ما. جهانی خودخواه و منفعت‌طلب که به دست خودمان ساخته شده و این اثر سعی می‌کند در هر موومان به این خودخواهی جمعی، بیش از پیش فردیت داده و به آن نزدیک شود. 

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، اسفرود بی‌دم نمایشی است در برابر سردرگمی‌ها و به هم‌ریختگی‌های جهان کنونی ما. جهانی که لحظه‌ای در آن گریه می‌کنیم و لحظه‌ای بعد سرمست و خندان قهقهه می‌زنیم. جهانی خودخواه و منفعت‌طلب که به دست خودمان ساخته شده و اسفرود بی‌دم سعی می‌کند در هر موومان به این خودخواهی جمعی، بیش از پیش فردیت داده و به آن نزدیک شود.

نمایش تازه پویا سعیدی پر از فراز و فرود است. از موومان اول - که به زعم خود هر پرده را موومان نام‌گذاری کرده - تا بخشی از تبلیغاتش که هشدار می‌دهد فرزند زیر ۲۱ سال به همراه نیاوریم. جمله‌ای که اگرچه با شوخ‌طبعی همراه است اما پر بیراه نیست و در دو سه دقیقه ابتدایی، به تمامی توسط مخاطب درک می‌شود.

اسفرود بی‌دم پاتکی است به هر آنچه دور و بر ماست. اثری که خودخواه است و این خودخواهی در تمام موومان‌ها شکلی از بردگی هم به خود می‌گیرد. در واقع آنچه تمام این‌ها را به خود پیوند می‌زند، ترکیب همین خشونت و بردگی است که از موومان اول و با قصه استاد و شاگرد شروع می‌شود. در اسفرود بی‌دم چیزی میانه نیست و شخصیت‌ها به یک‌باره پرده از شمایل اصلی خود برمی‌دارند.

«اسفرود بی‌دم»؛ لذت بردگی و خشونت با چاشنی طنز

این نزدیک شدن به اصلیت وجودی هر کاراکتر، در نمایش اول، کمی باطمانینه‌تر به تصویر کشیده می‌شود اما از موومان بعدی هر بار سرعت بیشتری می‌گیرد. این رویه تا جایی ادامه دارد که موومان سوم بی‌مقدمه شروع می‌شود و دیگر مجالی برای نمایش آن روی به ظاهر مثبت قصه هم نیست.

در موومان اول، داستان استاد و شاگردی را می‌بینیم که از رویه معمول پیروی می‌کنند. شاگردی که می‌خواهد فیلمساز شود و دست به دامن استاد می‌شود. تا نیمه، عاجز است و درمانده و از نیمه به بعد اما همان است که از قضا خیلی از ما می‌خواهیم باشیم. تمام خود را پیش استاد بیرون بریزد و بی‌پروا خشم فروخورده اش را تا به برده‌گرفتن استاد پیش ببرد.

سعیدی سعی کرده به تاریک‌ترین بخش‌های وجودی ما سرکی بکشد و آن را پیش چشممان مسجم کند. او تلاش داشته هر چیزی که همیشه سعی می‌کردیم انکار کنیم را پیش چشمانمان بیاورد و یادمان بیندازد ما نیز به همین میزان منفعت‌طلبیم و اگر فضا مهیا باشد؛ همان‌قدر خواهان کنترل دیگران.

در موومان دوم این تاریکی به اوج می‌رسد. ترکیبی سادیسمیک از صدای ویولون و حرکات بدن زن در اینجا، سکانسی از سریال نهنگ آبی را به یاد می‌اندازد. سکانسی که پگاه (دیبا زاهدی) در پروسه درمانی دکتر زمانی (علیرضا ثانی) قرار گرفته بود. این کنترل در آنجا نیز به وسیله موسیقی بود. حسی که با نت‌به‌نت ویولون و کشیدن‌شدن آرشه ایجاد می‌شد، در هماهنگی کامل با زنی بود که قرار بود برده موومان دوم باشد. هم او که تلاش کرده کابوس‌هایش را از یاد ببرد اما حالا همین موسیقی، دوباره به دامش انداخته بود.

در موومان سوم فیلمساز سعی داشته پیوستاری با موومان اول ایجاد کند، با قرار دادن همان فیلمساز اول در جایگاه متهم اما چنان به این نکته پر و بال نمی‌دهد. تکه‌پراکنی‌های سیاسی موومان سوم نیز نه آن‌قدر دقیق‌ هستند که راه به جایی ببرند و نه آن‌قدر نقطه‌زن که هدفش را از حضور در این موومان دریابیم. موضوع این موومان، درباره زندانی سیاسی است و حضور بازجویان در این پرده نیز در ادامه همان خودخواهی و بردگی دو موومان قبلی معنا می‌گیرد و نه بیشتر.

«اسفرود بی‌دم»؛ لذت بردگی و خشونت با چاشنی طنز

در چهارمین موومان اما فضا متفاوت می‌شود. روند صعودی و پرتنش نمایش در این موومان با حضور خود نویسنده کندتر می‌شود و با توضیحاتی همراه است که سعی می‌کند طنز باشد اما بیشتر از الفاظ نامناسب کمک گرفته تا ایجاد موقعیت طنز. عناوینی چون مرگ مولف نیز به سطحی‌ترین شکل ممکن و با کشته‌شدن مولف به تصویر کشیده می‌شوند.

در این موومان است که مخاطب، بردگی نویسنده را به دست خودش حس می‌کند و به مضمون اصلی پی می‌برد. در آخرین بخش نمایش که به راحتی نیز می‌توانست وجود خارجی نداشته باشد، قصه‌ای را نه که ببینیم بلکه می‌شنویم. قصه‌ای که احتمالا به صلاح دید نویسنده و کارگردان به دلیل خشونت بالا ترجیح داده شده به تصویر کشیده نشود، بلکه شنیده شود. هرچند که ذره‌ای از خشونت آن کاسته نمی‌شود.

اسفرود بی‌دم با همه این‌ها اثری قابل تامل است که همه‌چیز در آن پیدا می‌شود؛ از خنده و اشک تا ترس و خشونت. اثری که هر مخاطبی با بخشی از آن همذات‌پنداری کرده و تکه‌ای از روحش را در آن جا می‌گذارد. نمایشی که با همه این چندپارگی در کنار هم، اثری متمایز شده که خشونت و بردگی را نه به عنوان کلماتی قابل توصیف، بلکه همچون کاراکترهایی در دل روایت به درستی به کار می‌بندد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha