به گزارش خبرنگار ایرنا، آیینهای ورود به بهمن ماه و شروع بهار کُردی ریشه در فرهنگ مردم مناطق کُرد به خصوص استان کرمانشاه و شهرستان های گرمسیر این مناطق دارد که از گذشته های دور تاکنون نسل به نسل منتقل شده و غلبه بر سرمای زمستان توسط اهالی این منطقه با برپایی جشن ها و پخت غذاهایی محلی که بین همسایه ها و دوستان توزیع می گردد، گرامی داشته می شود.
بهار کُردی یا «وَهار کُردی» از جشن ها و آیین های زمستانه مناطق کُردنشین و کرمانشاه است که از گذشته تا به امروز در نواحی مختلف استان در ماه دوم زمستان برگزار می شود و به اعتقاد مردمان این مناطق از اول بهمن ماه دیگر سرمای سخت هوا شکسته شده و زمان بارش سنگین برف به سر می آید و اگر هم برفی ببارد به واسطه گرم شدن هوا سریع ذوب می شود و این رویش دوباره طبیعت و سرسبزی زمین و گرمی هوا نوید بخش شروعی دوباره است که باید آن را جشن بگیرند.
سبزی دوباره طبیعت به خصوص این روزها در مناطق گرمسیر استان کرمانشاه نمود بیشتری دارد که هوا آفتابی و بهار زودهنگام این مناطق آغاز شده است و اگر در این ایام به قصرشیرین و شهرستانهای گرمسیر کرمانشاه سفری داشته باشید خواهید دید که هوایی معتدل و بهاری در این مناطق حاکم است و طبیعت این مناطق در حال بر تن کردن رخت سبز است.
مبنای محاسبه تقویم کُردی که بین کُردها رواج دارد بر اساس تغییرات آب و هوایی و دگرگونی طبیعت و شیوه های زندگی روستایی و عشایری و کشاورزی و دامپروری است.
شعری که مردم در شب اول بهمن ماه دور هم می خوانند معمولا در یک بیت خلاصه می شود که «امشو اول وهاره خیر وَ مالت بواره» یعنی «امشب اول بهار است و خداوند خیر و برکت بر خانهات نازل کند» و اینگونه شکر نعمت به جا آورده و طلب خیر و برکت و رزق و روزی و سلامتی را با شروع بهار برای یکدیگر و اهالی منزل از درگاه خداوند مسالت می کنند.
برخی از رسوم مختلف که در گذشته های دور در بین مناطق کُردنشین مرسوم بوده اکنون منسوخ شده اما شروع بهار کُردی و پخت آش و حلیم و غذاهای محلی هنوز هم در بین برخی از مردم رواج دارد و آن را برکت برای شروعی دوباره می دانند و دیگر رسومی که در این شب در برخی از جاها هنوز تداوم دارد پوشیدن لباس های محلی نو و زیبا، پختن غذاها و شیرینی های محلی و شعرخوانی و آواز خوانی و بازی های محلی تا پایکوبی و دُهل نوازی و دید و بازدید و دعا و خیرات است.
گفارَه وَ کول
به عنوان مثال آیین «گفارَه وَ کول» گهواره بر دوش در شهرستان دالاهو هنوز هم استمرار دارد که در این روز گهواره هایی در دوش زنان و دختران می بندند و هفته گذشته نیز در برخی مناطق این شهرستان این آیین برگزار شد.
گَفاره وَ کول این گونه پیش میرود که در یک شب زمستانی که اهالی کرندغرب و مناطق اطراف با پختن آش «دانه کوالنه» همان دَنک «آش گندم»، متشکل از دانههای حبوبات کشت شده در منطقه، از او استقبال میکنندکه پس از پختن آش، کاسهای از آن را برای گَفاره وَ کول در گوشهای از خانه میگذارند تا او به همراه فرزندش از آن خورده و دعای خیر و باروری و رشد و نمو را برای کودکان خانه و برکت را برای زمینهای کشاورزی و باغها و دام هایشان به جای بگذارد.
گَفاره وَ کول پیش از شروع بهار کُردی با هدف افزایش باروری و نیز سلامت کودکان برگزار می شود، صبح شبی که گَفاره وَ کول آمده است و از آش دَنک پخته شده خورده است، شبی که اجاق خانه روشن بوده و چراغهای خانه تا صبح روشن مانده است تا روشنی بهار را نوید دهد، آش پخته شده را با همسایگان و اهل محل و فامیل شریک شده و از آن میخورند که این آش صرفا با دانههای حبوبات و در آب پخته میشود و چاشنی دیگری به غیر از نمک ندارد.
(آیین گَفاره وَ کول به شماره ۲۷۸۰ در سال ۱۴۰۱ در فهرست میراثفرهنگی ناملموس ایران ثبت شده است.)
علاوه بر آش دانه کُلانه (گندم)، حلیم و «آش کیوانووی» اول بهار که یکسان است شلمین (شلمین است شلمین یا شلم همان شلغم است که برای این غذا از برگ و سر آن استفاده میکنند و مواد اولیه این آش لذیذ را در فصل بهار و تابستان ذخیره و از آن برای پخت غذا در فصل زمستان استفاده میکنند برای تهیه شلمین آلوچه، شلغم، نخود، عدس، برگ قیسی، کشمش، گردو، روغن و نمک نیاز استفاده می شود)، ترخینه (به صورت خشک ترکیبی از بلغور گندم و دوغ سبزی های معطر است که مانند سوپ با چاشنی پیازداغ و نعنا پخته می شود»، آش عباسعلی، کدوحلوایی نیز پخت می شود.
طبق گفته بزرگان برای پختن این آش ها بر اساس اعتقادی که بین مردم رواج داشت پخته می شد که سخت ترین مرحله آن آماده کردن گندم بلغور بود بعد از تهیه آن گندم بلغور (نماد فراوانی و برکت) و نخود (نماد فراوانی) و گیاهی کوهی با نام مرزه (نماد طراوت، سبزی و نعمت روزافزون) را با آب و نمک و بدون گوشت که معنای سادگی و بی پیرایگی را داشت روی آتش می گذاشتند و هنگامی که زمین در حال تازه نمودن نفس برای بهار بود آش هم در حال پختن بود.
بزرگان نقل می کنند که شب اول بهار کُردی «میربچ کَ» که فرشته زمین به همراه ۲ فرزندش و فرزند دیگرش که پایش لنگ است، اول بهمن به خانه ها سرک می کشد که البته هرگز کسی نتوانسته او را ببیند و همچنین کدبانو (فرشته) اول بهار کُردی به تمام خانه ها می رفت تا مطمئن شود که ساکنین خانه آش بهار را آماده نموده اند، جای پنچه او در قابلمه پرآش می ماند.
اهالی موظف بودند که برای فرزند کدبانو هم کاسه ای آش برای فردا باقی بگذارند، چرا که معتقد بودند کدبانو شب اول بهار می آید و آن آش را می خورد و برای آن خانواده دعا و طلب روزی می کند و همین رضایت او مایه برکت و افزونی نعمت برای آن خانواده می گردد.
همچنین نقل شده که صبح آغاز بهار، وقتی زمین متولد می شود و دوباره زندگی آغاز می گردد، تمام مردم بیدار می شوند و می بینند که کاسه آشی که برای کدبانو و فرزندش کنار گذاشته بودند خالی است بسیار شادمان می شوند زیرا که در نظر آن ها این رخداد نشان نمادینی از رضایت «میربچ کَ یا میرپرچم» از ساکنین خانه بوده و خیر و برکتی که به این واسطه به آن ها داده است ماندگار است.
از دیگر سنت این شب این است که در این شب اجاق خانه حتما باید روشن بماند چون وجود آتش خیر و نور و شادمانی را با خود می آورد و باعث می شود «میربچ کَ» به خانه ها سرک بکشد و بداند آن خانواده آش پخته اند و برای او به کناری گذاشته اند.
در شب اول بهار کُردی مردم دور هم جمع می شوند و با شادی از گذشته های خود می گویند از ادبیات شفاهی شان و با چیستان و متل و مثل شب را به پایان می رسانند.
در گذشته ای نزدیک نوجوانان برای گرفتن عیدی به صورت گروه های چند نفری تجمع کرده سپس به درب منازل همسایگان رفته و اشعار زیر را می خواندند: امشَو اول وهاره (امشب اول بهار است) خیر وَ مالت بواره (خیر و برکت آسمان و زمین از آن تو و خانواده ات باد) اُسا خیو چکشی(ای استاد آهنگر زحمت کش) خدا کُریی نکشی (خداوند فرزندان تو را برایت نگهدارد) سپس اسامی فرزندان صاحبخانه را برای سلامتی به زبان آورده و در پایان می گفتند: «یا جواب یا صواب» صاحبخانه هم با شنیدن اشعار فوق مقداری قند، خرما و پول به عنوان عیدی به آن ها می داد و در برخی مواقع برای تفنن آب بر سرشان می ریختند.
همچنین نقل است که افسانه ای دیگر در رابطه با بهار کردی رواج دارد که افسانه «کور سیای» (پسر صیاد) نام دارد که پسر صیاد با رفتن به کوه جان زمستان را می گیرد و بهار را با زدن یک سنگ بر زمین، از خواب بیدار می کند و خود جانش را بر این راه می نهد و سنگ، سمبل و نمادی از سختی های مردم است که پسر صیاد به توصیه پدر بر شانه هایش می نهد و در ناگهانی سرد که برف کوهستان را پوشانده است، آن را بر زمین می کوبد و زمین آه می کشد و بهار کم کم دامن اش را میگستراند.
اکنون نیز پختن آش در مناطق گرمسیری ادامه دارد و بسیاری از مردم به سنت گذشته آش و حلیم را پخت کرده و بین همسایگان توزیع میکنند.
استان کرمانشاه یک استان چهار فصل است که مناطق غرب کرمانشاه شامل شهرستان های گرمسیر قصرشیرین، گیلانغرب و سرپل ذهاب است که اکنون در زمستان هوایی آفتابی و بهاری دارند.
نظر شما