۱۵ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۰۷
کد خبرنگار: 908
کد خبر: 85376663
T T
۱ نفر

برچسب‌ها

پروندهٔ خبری

نگاهی به «پرواز ۱۷۵»؛ بیان ارزش‌های دفاع مقدس شعار نیست

۱۵ بهمن ۱۴۰۲، ۲۱:۰۷
کد خبر: 85376663
فاطمه خانی‌پور ا دانشجوی دکتری ارتباطات
نگاهی به «پرواز ۱۷۵»؛ بیان ارزش‌های دفاع مقدس شعار نیست

تهران- ایرنا- «پرواز ۱۷۵» انتقال میراث فرهنگی مقاومت از نسلی که جنگ را ندیده است به مردم امروز است و نمی‌توان این عمل هنری در پاسداشت یکی از مهم‌ترین ارزش‌های کشور را شعاری خطاب کرد.

در نشست خبری فیلم «پرواز ۱۷۵» این پرسش با عناوین مختلف چندین بار مطرح شد که آیا به نظر خودتان فیلم شما شعاری نیست؟ ضمن پاسخ به این شبهه و مسائل مشابه ما در این یادداشت به محتوای فیلم هم می پردازیم.

برای پاسخ به این سوال میتوانیم نگاه کوتاهی به نظریه عقل متعارف در پژوهش های ارتباطی و رسانه ای داشته باشیم. طبق این نظریه هر مخاطب که پای رسانه می نشیند و در معرض پیام های ارتباطی قرار می گیرد از میزانی از معرفت که برخاسته از تجربیات شخصی و زندگی اجتماعی اوست بهره مند است.

این عقل متعارف می تواند در بین مخاطبان یک جامعه در بعضی نقطه نظرات یکسان باشد. بخاطر تجربیات فرهنگی مشترکی که در بین یک ملت شکل گرفته است. این مسئله مخاطب را قادر می سازد برای کنش هماهنگ و رضایتمندانه در ارتباط با رسانه ها.

از طرف دیگر اسطوره سازی و قهرمان سازی مسئله دیگریست که سالیان سال در فیلم های مهم و مطرح دنیا رواج پیدا کرده است. این امر تا جایی مهم است که کشورهایی همچون آمریکا، که از پشتوانه تاریخی پر قدمتی برخوردار نیستند هم برآن داشته که دست به کار شوند و برای خود قهرمان ها و اسطوره های تخیلی دست و پا کنند.

حال این پرسش مطرح می شود که با توجه به چنین موقعیتی چرا وقتی در سینمای ایران هر فیلمی در ژانر دفاع مقدس به سراغ بازسازی زندگی شهدا و اسطوره های مهم و واقعی این مرز و بوم می رود بلا استثنا باید برچسب شعارزدگی و یا حکومتی بودن و ساخت سفارشی بخورد؟

آیا این شبهه ها که سالهای سال است مطرح می شود و مجددا با هر فیلمی در این ژانر قوت می گیرد، به گوش شما آشنا و کهنه نیست؟

باید در پاسخ به چنین سخنانی که می گویند این فیلم ها از جمله فیلم «پرواز ۱۷۵» شعاری است، گفت، از قضا آن چیزی که شعاری و تکراری است همین سخنان تکراری است که درباره فیلم های دفاع مقدس بازگویی می‌شود. شاهد مثال این است که این شبهه از طرف افرادی مطرح شد که الفبای ساده نوشتن و مطرح کردن سوال را نمی دانستند. الفبای نوشتن کلمات غواص، مضمون و شهدا و... یعنی همه در گوش آنها زمزمه ای بوده از قدیم بی آنکه بدون پیش داوری به تماشا بنشینند.

برخلاف آنچه که برخی اصحاب رسانه از انگاره سازی واقعیت و برجسته سازی اخبار و بازنمایی در جهان رسانه ای یادگرفته اند باید گفت این فیلم ها هرچه که باشند گوشه ای از واقعیت اقیانوس بزرگ دفاع مقدس هستند و ما در این فیلم ها کاملا با جهان واقعی سر و کار داریم.

طبق نظریه لاسول، یکی از بزرگان اندیشمند در خصوص ارتباطات و رسانه، یکی از کارکردهای اصلی رسانه، انتقال میراث فرهنگی در یک جامعه است.

این کارکرد در کنار کارکرد دیگر یعنی بسیج رسانه هاست که تقریبا در همه جای دنیا از رسانه های جمعی، این توقع می رود که منافع ملی را به پیش ببرند و بعضی ارزش ها و الگوهای رفتاری کلیدی را تبلیغ و ترویج کنند. این ها مطالبی است که در همه جای جهان جریان دارد. با هر عقیده و طرز فکر و چارچوبی هر کشوری با هر نوع فرهنگی همین مسائل را سرمشق قرار می دهد و برای آن هزینه های هنگفت هم می کند.

اکنون که در عصر ارتباطات و در ازدحام این همه فیلم های تجاری و گیشه ای، جوانی دهه هفتادی آمده است و با اعتقاد راسخ به منافع و اسطوره های ملی اولین فیلم خود را درباره شهدا و مظلومیت مادران آنها ساخته است، باید اینگونه در مظان اتهام قرار گیرد؟ جوانی که نه انقلاب را دیده است و نه جنگ را. اما به فرمایش رهبر انقلاب به اندازه سهم خود یاد شهدا را زنده نگه داشت.

همانا هجمه هایی که به آن رفت را می توان به خوبی در این جمله یافت که فرمودند: امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.

«پرواز ۱۷۵» فیلم شریف و بی آلایشی است که خالصانه هم درباره شهدای غواص گفت و هم درباره مظلومیت مادران چشم انتظار و هم مسائل روز جامعه که همگی با آن سرو کار داریم مانند داروهای کمیاب و بی مسئولیتی برخی مسئولان و غربت جانبازان آسایشگاه های اعصاب و روان و به طور کلی آسیب های پس از جنگ که خیلی از خانواده ها درگیر آن هستند.

«پرواز ۱۷۵» ادای دینی بود به شهدای غواصی که با دستان بسته رفتند تا امروز دستگیرمان باشند. داستان انگشتری که نخ تسبیح فیلم بود و با آمدنش مادری را از دل نگرانی درآورد. سکانس های ساده اما عمیق از حس مادرانگی، مادری که برای یک ساعت بیرون رفتن از خانه کلید خانه را پیش مغازه ی میوه فروشی می گذارد تا اگر پسرش آمد، پشت در نماند. اما وقتی دست روزگار انگشتر یادگار پسرش را به او می رساند می فهمد که باید قطع امید کند و دل به دریا و قضای خداوند به دهد.

بازیگران پیشکسوت، بازیگران متعهد به مردم و میهن و انقلاب، نقطه ی قوت این فیلم بودند که دل و زبانشان همه یکی بود برای ساخت چنین اثری.

در پایان باید گفت اگر برای رسانه رهیافتی اجتماعی و فرهنگی قائل هستیم، نباید به اینگونه فیلم ها که وامدار مسائل فرهنگی عمیق و تاریخی بزرگ هستند ایراد و خرده ای بگیریم. چرا که حضور آنها هر سال در جشنواره به پخته تر شدن شان کمک خواهد کرد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha