۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ۷:۲۸
کد خبرنگار: 1449
کد خبر: 85418451
T T
۲ نفر

برچسب‌ها

شهید قهاری سعید؛ مردی از تبار بهار

۲۷ اسفند ۱۴۰۲، ۷:۲۸
کد خبر: 85418451
شهید قهاری سعید؛ مردی از تبار بهار

همدان- ایرنا- آن روزها فاصله خاک تا افلاک یک میدان مین بود، خاکریزها بوی بهشت مردان بزرگی بود که تمام دنیای آنها رضای خدا و دفاع از وطن بود و امثال شهید قهاری سعیدها که واژه شهادت را سرودند و عاشقانه و سرافراز به معبود رسیدند.

به گزارش ایرنا؛ اسدآباد خطه مردخیز استان همدان در آستانه بهار طبیعت شاهد تولد سعیدی بود که با خوش‌فکری پدر و مادرش «سعید» نامیده شد تا مردی از تبار بهار باشد که آزادگی را پیمود و در میدان جنگ، حماسه‌ها آفرید.

شهید «سعید قهاری‌سعید» فرزند «حسین‌علی» متولد پنجم فروردین ماه ۱۳۳۱، در خانه‌ای با صفا و آغشته به عشق و نور الهی و ولایت اهل بیت عصمت و طهارت(ع) در روستای «چنار علیا» شهرستان اسدآباد از توابع استان همدان به دنیا آمد، از همان زمان طفولیت که نوای روحانی اذان و اقامه را در گوش خود با تمام احساس لمس کرد، زمینه مبارزه با نفس را در وجود خود فراهم کرد.

پدر و مادر وی انسان‌هایی آزاده در مسیر ولایت و تبعیت از امامت و معتقد به اصول و فروع دین بودند، حاج سعید در سن ۶ سالگی در روستای محل تولد به منظور فراگیری درس مشغول تحصیل شد و دوران ابتدایی را با کسب نمرات بالا به اتمام رساند، از آنجا که روستای محل تولدش مدرسه راهنمایی نداشت، برای ادامه تحصیل، خانواده مجبور به ترک روستا و عزیمت به شهر همدان شدند، پس از کوچ به شهر همدان، در مدرسه عطار نیشابوری همدان ثبت‌نام و ادامه تحصیل داد.

در طی مدت تحصیل با تلاش شبانه‌روزی ضمن کمک به والدین خود در مسجد محله همراه پدر به کسب علوم قرآنی در محضر شریف مرحوم «آیت‌الله ملاعلی همدانی» پرداخت و با بهره‌گیری از کرامات ایشان کسب فیض کرد و پس از گذراندن دوره راهنمایی در سال ۱۳۵۱ به خدمت سربازی اعزام شد.

در سال ۱۳۵۳ پس از خاتمه خدمت، دوباره ادامه تحصیل داد و با آگاهی از جلسات انقلابیون در سالهای ۵۴ و ۵۵ تلاش مستمر خود را در راه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی در کنار روحانیان برجسته همدان و دیگر مبارزان یک‌دل و یک صدا شروع کرد، به گونه‌ای که در طول این مدت چندین بار توسط عمال رژیم طاغوت دستگیر و متحمل شکنجه‌های روحی و جسمی بسیار شد.

شهید قهاری سعید؛ مردی از تبار بهار

حاج سعید؛ مبارزی خستگی‌ناپذیر

علاوه بر مبارزات وی علیه رژیم پهلوی، پس از پیروزی انقلاب تعدادی از جوانان همدان به منظور راه‌اندازی سپاه پاسداران همدان مقدمات کار را فراهم آوردند، او نیز به عنوان عضوی از این گروه ایفای نقش کرد و به عنوان یکی از هسته‌های اولیه تشکیل دهنده سپاه همدان مفتخر به پوشیدن لباس سبز پاسداری در اوج جوانی شد، همزمان با شروع فتنه و آشوب ایادی استکبار در کردستان به اتفاق تعدادی از برادران سپاه به منطقه اعزام و در جریان درگیری با ضد انقلاب در منطقه دهگلان و قروه سنندج مجروح و برای مداوا به بیمارستان همدان منتقل شد.

سال ۱۳۵۸ با لبیک به ندای امام خمینی(ره) برای نجات پاوه از چنگال کومله و دموکرات به پاوه عزیمت کرد و تا آخرین لحظات درگیری و بازپس‌گیری شهر پاوه در کنار شهید سرافراز اسلام «شهید چمران» به نبرد با دشمن پرداخت، حضور در کنار شهید چمران به عنوان نقطه عطفی در زندگی وی به حساب می‌آید.

پس از صدور فرمان تاریخی امام خمینی(ره) در سال ۵۸ مبنی بر تشکیل بسیج مستضعفین، مأمور راه‌اندازی و سازماندهی واحد بسیج مستضعفین در استان همدان شد و سال ۱۳۵۹ بنا به تشخیص و صلاحدید فرماندهی وقت سپاه منطقه همدان پس از شکل‌گیری بسیج، مسئولیت فرماندهی سپاه نهاوند به حاج سعید محول شد، در این مدت با کمک و همکاری صادقانه شهید حجت الاسلام حیدری امام جمعه نهاوند و شهید طالبیان در کوتاه‌ترین زمان ممکن توانست سپاه نهاوند را راه‌اندازی کند.

حسب دستور سردار شهید «محمد بروجردی» فرمانده وقت غرب، توفیق همسنگری با سردار شهید «حاج احمد متوسلیان» نصیبش شد و موفق به کسب فیض و بهره‌گیری از فضائل اخلاقی و معنوی این اسوه تقوا و اخلاق شد، با استفاده از اندوخته‌های انقلاب و جنگ، موفق شد سازمانی منسجم و پویا با عنوان گردان ۲۰۷ شهید بهشتی را ایجاد و چندین پایگاه عملیاتی در قالب گروهان‌های مستقل را راه‌اندازی کند.

در اواخر سال ۱۳۶۲ همزمان با اجرای طرح بزرگ فراخوانی لبیک یا خمینی(ره) به اتفاق چند صد نفر از برادران بسیجی و پاسداران شهرستان سنقر در قالب یک تیپ عملیاتی به منطقه چنگوله اعزام شد و پس از مهیا شدن مقدمات انجام عملیات والفجر ۵ با مسئولیت رئیس ستاد لشکر الزهرا(س) انجام وظیفه کرد و سپس در سال ۱۳۶۳ پس از عملیات والفجر ۵ از سمت فرماندهی سپاه سنقر به سمت فرماندهی سپاه جوانرود منصوب شد.

شهید قهاری سعید؛ مردی از تبار بهار

افتخار همرزمی حاج سعید با شهید متوسلیان

حاج سعید پس از مجروحیت و مداوا در عملیات کربلای ۵، بنا به تشخیص و صلاحدید فرماندهی منطقه غرب(نجف) با حفظ سمت فرماندهی سپاه جوانرود و تیپ ابوذر به سمت فرماندهی سپاه پاوه و تیپ مستقل ۲۱۲ حمزه سیدالشهدا منصوب و در طول تصدی یگان یاد شده موفق به شرکت در خطوط عملیاتی و محورهای منطقه و انجام چندین عملیات بر روی مقرهای حزب منحله دموکرات در طول خطوط مشترک با کشور عراق و عملیات والفجر ۱۰ شد.

او همچنین جانشین فرماندهی تیپ مستقل ۱۰۰ انصارالرسول(ص) در منطقه امنیتی اورامات و جانشینی قرارگاه استانی شهید شهرام‌فر کردستان را عهده‌دار بود، در همین سال بنا به دستور سردار احمد کاظمی مسئولیت طرح‌ریزی حمله به مقرهای بیخمه باسترمه در منطقه دیانا به وی محول و تمام مراحل مقدماتی طرح آماده می‌شود، اما بنا به تشخیص و مصلحت دستور شورای عملیات صادر نمی‌شود.

وی که در یکی از ماموریت‌ها دچار مجروحیت شد، پس از ۲ ماه بستری شدن در بیمارستان به علت سنگینی جراحات وارده به مدت شش ماه از سوی پزشک معالج ملزم به استراحت شد، اما با توجه به شور و هیجان خدمت و مبارزه با ضد انقلاب در کردستان از بیمارستان ترخیص و به منظور ارائه خدمت با عصا در محل کار حاضر شد.

حاج سعید پس از چندی طی حکمی به سمت جانشین فرماندهی قرارگاه نجف در کرمانشاه منصوب شد، با توجه به اینکه انتصاب وی در قرارگاه نجف در سال ۷۸ بود و قرارگاه یاد شده به لحاظ عملیاتی اشتغال چندانی نداشت، روح بلند حاج سعید نمی‌توانست فعالیت اداری را تحمل کند، به همین دلیل در مدت تصدی پست جانشینی قرارگاه همیشه دلخور و غمگین بود که چرا در جایی قرار گرفته است که اجازه عملیات و فعالیت نظامی از وی سلب شده است، بنابراین پس از سپری شدن مدت خدمت در قرارگاه نجف به سمت فرماندهی ارشد یزد و تیپ مستقل الغدیر منصوب شد و نزدیک به سه سال به بهترین شکل تیپ را آماده و عملیاتی ساخت.

او که طاقت ماندن در یزد را نداشت، ترجیح داد در منطقه‌ای عملیاتی باشد و به آرزوی دیرینه قلبی خود که همانا رسیدن به دیدار یار بود برسد، هرچند عمر حاج سعید در سمت فرماندهی لشکر ۳ نیروی مخصوص حمزه(ع) کوتاه‌تر از عمر بهار بود، اما همچون بهار پرطراوت و پرثمر بود و برکات آن مرد الهی هنوز هم در لشکر نمایان است، طوری‌که وی در مدت ۱۰۲ روز خدمت شبانه‌روزی‌اش در حال انجام وظیفه و ۸۵ درصد وقت خود را صرف امورات لشکر کرد.

دوره کوتاه خدمت حاج سعید در سمت فرماندهی لشکر ۳ نیروی مخصوص حمزه سید الشهدا(ع) با تمام صداقت و خلوص پس از گذشت چهار ماه در تاریخ چهارم اسفند ۱۳۸۵ در ارومیه و در ارتفاعات جهنم دره مرز بین ایران و ترکیه در درگیری با اشرار و گروهک پژاک همراه با ۱۴ تن دیگر از پاسداران لشکر ۳ به پایان رسید و حاج سعید به همراه یاران ارتشی و سپاهی خود دعوت حق را لبیک گفت و به دیدار معبودش شتافت.

شهید قهاری سعید؛ مردی از تبار بهار

بخشی از وصیت‌نامه شهید «سعید قهاری‌سعید» بدین شرح است:

«خدای متعال را بی‌نهایت شاکرم که توفیق سربازی ولایت امر را به من داد، توفیق داد تا در عصری باشم که با معاویه‌های زمان و شیطان‌های بزرگ بجنگم، جنگیدن علیه شیطان بزرگ آمریکا یک توفیق و یک کار بزرگی است که هم شهدا خوشحال می‌شوند و هم آقا».

«خواسته بزرگ این حقیر مرگ در راه حق است که انتظار آن را می‌کشم، ناامید نمی‌شوم زیرا باخدایم پیمان بسته‌ام تا به‌وقت خودش به یاران شهیدم بپیوندم، از خداوند مهربانم می‌خواهم جزء کاروان شهدا باشم، گرچه دیر شده و اواخر خدمتم را می‌گذرانم، ولی به عنایت الهی دل‌بسته‌ام، میدانم یاران شهیدم منتظرم هستند».

«نمی‌دانم چه کاشتی کرده‌ام؟! آیا ثمر خواهد داد؟! خدای من اگر با رفتن بنده حقیر به اسلام و انقلاب کمکی خواهد شد، پس آماده‌ام باقی‌مانده عمرم را به آقا(مقام معظم رهبری) هدیه نمایم، خدایا به خانواده‌ام سخت گرفته‌ام به خاطر هجرت زیاد به مناطق مرزی و جنگی، آنها را از من راضی بگردان! خدایا مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده نه به خاطر بهشت‌ات، بلکه به خاطر شهدایی که در کنارم شهید شده‌اند تا روی دیدن آنها را داشته باشم».

«سرباز خاکی ولایت، سعید قهاری سعید»

به گزارش ایرنا؛ پیرامون زندگی سردار شهید «سعید قهاری‌سعید» تاکنون کتاب‌هایی همچون «پرده‌داران راز دوست» به قلم سید «میثم موسویان»، «آشنای قله‌های سرسخت سردار شهید سعید قهاری‌سعید» به قلم سید «ابوطالب سید محمدی»، «آشنای غریب» به قلم «فرزانه مردی» و «فرحناز رسولی»، «آخرین دیدار» زندگینامه و مجموعه خاطرات سردار «شهید سعید قهاری‌سعید» به قلم «حسن نایبی صفا» و «لیلا مصباحی طاهری» و «هم‌سفر آتش و برف» روایت «فرحناز رسولی» به قلم «فرهاد خضری» به نگارش در آمده است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha