به گزارش خبرنگار ایرنا، «بی دوست حرام است جهان دیدن انسان»، این مصرع دیدگاهی از سعدی شاعر پرآوازه و پارسیگوی ایرانی است، دیدگاهی که نشاندهنده اهمیت مقوله دوست و دوستیابی در نظر این شاعر بزرگ است.
اما قدرت دوستی تنها در دیدگاه این شاعر خلاصه نمیشود بلکه دوستی یک قدرت بینالمللی است که به همه سرزمینها و فرهنگها رسیده و تنوع فرهنگها در سرتاسر جهان نشان میدهد که هیچکس از اهمیت این رابطه مهم که نقش موثری در زندگی انسان دارد غافل نیست.
این در حالیست که این روزها روابط انسانی و دوستیها در مقایسه با گذشته رنگ بیمهری به خود گرفته و بسیاری از انسانها را به ورطه انزوا و تنهایی کشانده است.
اما هنوز هم برخی معتقدند کمال و شکوفایی زیست آدمی که ماهیت حقیقی انسان را تشکیل میدهد نه در مجامع معمولی بلکه در دستیابی به دوست به دست میآید و انسانها برای تعالی روح و روان خود باید نظرات، احساسات و تجربیاتشان را با دوستان خاص خود به اشتراک بگذارند.
لذا این پرسش همچنان مطرح است که آیا دوستی یک نیاز انسانی است و میتوان دوستی را بُنمایه زیست آدمی دانست؟
دکتر محمدرضا خالصی استاد دانشگاه و پژوهشگر به این پرسش از دیدگاه فلاسفه و سعدی شیراز پاسخ داده است.
وی در خصوص نگاه آنتولوژیکال(هستی شناسانه ) سعدی به دوستی، با طرح این پرسش که آیا سعدی شیرازی دوستی را یک نیاز انسانی می داند، گفت: فیلسوفان یا حداقل فیلسوفانِ کلاسیک بر آنند تا اخلاقیات را تئوریزه کنند، اگر ماهیت زندگی خوب، شامل برآورده کردن نیازهای اساسی انسانی است، آیا میتوان دوستی را نیز یک نیاز بنیادین انسانی دانست؟
دیدگاه فلاسفه در خصوص دوست و دوستی
این استاد دانشگاه ادامه داد: بی شک در پارادایم اخلاقی ارزشِ دوستی ویژه نگریسته میشود، ارسطو در ابتدای کتاب سیاست(politics)چنین استدلال میکند که انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است و اجتماعی بودن در طبیعتِ او نهفته است که البته موضوعی کاملاً روشن و واضح است، اما نگاهِ ارسطو به این مطلب بدینجا ختم نمیشود، او این مسأله را ژرفتر مینگرد.
وی اضافه کرد: ارسطو در دولت شهر(polis)تأکید میکند که دولت شهر جمعیتی است که اساساً نیاز آن، رشد زندگی است و رشد زندگی، دستیابی به سعادت است اما واقعیت دولت شهر ارسطویی، تنها در مجمعی از خانوادهها، روستاها و شهرها خلاصه نمیشود، بلکه کمال تحقق انسان در این اجتماع شکل مییابد و شکوفایی ماهیت حقیقی انسان را باید در اینجا جُست.
این محقق و پژوهشگر افزود: دولت شهر غایت یا کمالی است که جوامع انسانی بدان سوی حرکت میکنند و ماهیت امور مبتنی بر غایت و کمال آنهاست، زیرا آنچه هست آن هنگام که کامل گردد و رشد یابد، ماهیت آن چیز نامیده میشود خواه انسان باشد یا اسب یا خانواده.
خالصی گفت: بر این اساس هر چیزی آن زمان که ماهیتش کامل شود، تحقق مییابد و اگر بالفعل نشود هماره بالقوه خواهد ماند و در آرمانشهر، پیشرفت انسانها غایت است و برترین ارتقا محسوب می شود از آن جهت طبیعت هماره قصد به وجود آوردن بهترینها را دارد.
ارسطو: انسان ذاتاً موجودی اجتماعی است
وی یادآور شد: طبق اعتقادات ارسطو کسی که بدون دولت شهر است به خاطر ماهیتش و نه سبب دلیل یا اتفاق دگر با نوع ضعیفی از هستی انسان همراه است او شبیه انسانی است که هومر با نکوهش در درباره ی آن نوشته (نادان و سرگردان و بی قانون و بی عاطفه)
این سعدیشناس عنوان کرد: تنها در دولت شهر است که افراد میتوانند چونان انسان کامل زندگی کنند زیرا دولت شهر میتواند شرایط کافی و وافی برای پرورش ماهیت حقیقی انسان را فراهم سازد و همین موضوع نقطه اختلاف زیست آدمی با حیوانات محسوب میشود.
وی افزود: انسانها با توانایی اندیشیدن، اراده کردن، ارزشگذاری، احساس کردن، خواستن، امید داشتن و پرسیدن بالفعل میشوند و ماهیت آنان رشد مییابد و در این میان دولت شهر محیطِ اجتماعی _ سیاسی است که امکان فراهم آمدن این بالفعلی را ایجاد میکند.
خالصی ادامه داد: انسانها از سوی دیگر میل طبیعی به شکوفایی و تحقق استعدادهایشان را دارند و این استعدادهای شکوفا شده ماهیت حقیقی آنها را تعریف میکند، از این رو انسان ذاتاً میخواهد بخشی از یک کل باشد، پس غریزه درونی آدمی او را به سوی پیوند در کل سوق میدهد و پیوند با این کل است که انسان را کامل میکند و آدمی اساساً بدان نیازمند است، به زبان دیگر ما به چیزی نیازمندیم که آن را نداریم و در طلب آنایم تا به دستش آریم.
این پژوهشگر و محقق اضافه کرد: فُقدان در ذات ما بر اقتضای طبیعتمان از عدم، احساس بیقراری، بیتابی و اضطراب ایجاد میکند؛ این احساس از فقدان ما را به سوی داشتن سوق می دهد؛ داشتنِ آن چه باید باشد و نیست و دست از طلب نداشتن تا کامِ دل بَر آید، آن زمان احساس رضایت و خرسندی در جان ما رخنه میکند و راهِ کمال و سعادت باز میشود.
او معتقد است در این فقدانها و فقدانهای مشابه چونان نیازهای عقلانی، زیباشناختی، دینی، اجتماعی و حرفهای فقدان مفهومی است ناشی از دوری و ناداشتن و خلاء امرِ غایبی است که نتوانستیم آن را پُر کنیم و جایگزینهایش نیز نتوانستند آن نیستی را به هستی مُبدّل سازند.
خالصی افزود: بر این اساس است که ارسطو روندِ برآوردنِ نیازهای انسانی را در مقوله رضایت، کمال و تکمیل توصیف میکند و فلاسفه این روند را ارضاء نیاز میگویند؛ ما در ارضای یک نیاز اعم از غذا، شناخت، عشق، زیبائی، استراحت و آرامش خلائی را پُر و کامل میکنیم.
آنطور که این شاعر و سعدیشناس میگوید برآوردن نیاز، حس اِشباع و آسایش را ایجاد میکند و البته برآوردن یک نیاز اساسی و طبیعی که شرطِ ماهیت انسانی ماست در روند رسیدن به انسانیت؛ ما را مدد میکند و انسانیت ما را شکل میدهد.
به گفته خالصی بشر چنان ساخته شده که قابلیتهایی که ساختار انسانی او را تشکیل میدهند در ابتدا به صورت بالقوه در او ایجاد شدهاند یعنی در ترکیب آنها اشتیاق تحقق و ایجاب وجود دارد، پس این اشتیاق تحقق و ایجاب، این قابلیتهای بالقوه را بالفعل میکند و بالفعل شدن این قابلیتها طبیعتاً ایجابی است؛ بالفعل میشوند از آن رو که در طبیعتشان بالفعل شدن ایجابی است.
وی اضافه کرد: فرآیندِ این تحقق بنیادی و دگرگونکننده است زیرا بالقوه دستخوش تغییر هویت میشوند؛ پس انسانها در تحقق استعدادهای انسانیتشان همان که بودهاند باقی نخواهند ماند، بیش از آن میشوند، رشد مییابند و وجودشان در ابعاد عقلی، هنری و عاطفی توسع مییابد؛ هر چه بیشتر استعدادهای انسانی بالفعل گردند و رشد کنند به همان میزان انسانیتشان نیز فزونی مییابد.
خالصی دوستی را مقولهای موسع قلمداد کرد که فرد و جامعه بدان نیازمندند و هیچ کدام بدون آن قوام و ثباتی نمییابند.
وی با بیان اینکه ارسطو دوستی را فضلیت میداند، گفت: هنگامی که دوستی فضلیت است پس جز سازنده ساختار ماهیت انسانی به شمار میآید و تحققش ایجابی است و به شکل بنیادی در سرشت ما وجود دارد و طبیعتاً بالفعل میشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: دوستی فضیلتی است که به قول ارسطو در کنار فضائل دیگر چون عدالت، شجاعت، خویشتن داری و حکمت قرار میگیرد و شرطِ اصلی رسیدن و تحقق خیر اعلی به حساب میآید.
بیکن: دوستی یک نیاز انسانی محض است
خالصی یادآور شد: بیکن (F. Bacon) نیز بر نظر ارسطو که دوستی یک نیاز انسانی محض است صحه میگذارد و این تأیید و تأکید مبتنی بر این است که انسانها ذاتاً به زندگی اجتماعی روی میآورند و ذاتاً نیز از انزوا بیزارند، به اعتقاد او هر آن کس کز تنهائی خوشحال است یا حیوان است یا خدا.
وی افزود: از نظر بیکن تنهایی فقط عبارت از نبودن با دیگران نیست، روابط متقابل اجتماعی یا ظاهری با مردم و حتی کارکردن در پروژهها کنار هم هر چند میتواند به شکل ظاهری عدم تنهایی باشد اما میتوان در میان جمع بود و باز احساس تنهائی کرد و زهر آن را چشید زیرا جمعیت، دوستی نیست و چهرهها تنها نمایشگاهِ تصاویرند، جایی که محبت نیست، تنها اشباحی هستند که حرف می زنند.
خالصی اضافه کرد: بیکن دوستی را مؤثرترین و طبیعیترین راه غلبه بر تنهایی میداند و معتقد است با دوستی نه یک ارتباط بیرونی بلکه ارتباطی درونی ایجاد میشود پس میتوان دانست که دوستی نه در سود که در محبت ریشه دارد و اینگونه دوستی در رشدِ انسانی تأثیر دارد و آنرا تسهیل میکند، با این همه او به جد بر این باور است که دوستی برای نیل به سعادتِ انسانی ضروری است.
وی یادآوری کرد: به هر صورت انسانها اجتماعیاند و نیاز دارند با دیگران یکی باشند اما نکته مهم اینجاست که این رابطه عمیق و ژرف و ارزشمند و گرانبها تنها با افرادِ معدودی شکل میگیرد.
کانت: دوستی نیازمند درک متقابل، احترام و اعتماد است
این پژوهشگر عنوان کرد: بر اساس سخن کانت دوستی نیازمند درک متقابل، احترام و اعتماد است و این عواملی است که دوستی را پایدار، باقی و با دوام میکند، دوستی به قول کانت ، یک ایده ضروری است که تحققش از همه چیز لازمتر است اما چندان دستیافتنی هم نیست.
وی با طرح این پرسش که چرا دوستی از نظر کانت دست نایافتنی است، گفت: باید مطمئن شویم آن شخصی که به عنوان دوست انتخاب میکنیم واقعاً صلاحیت این دوستی را دارد یا نه؟ شاید محاسبات دوستی و عشق در این بخش قابل تمایز است، در تجربه عشقی ما با یک امر صد در صد درونی روبه رو هستیم که در برابر محاسبه فرآیند رضایت بخشی مقاومت میکند اما در دوستی گشودن قلب بر دیگری با دشواری بیشتری همراه است.
خالصی بیان کرد: با همه آن چه از کانت آوردیم بر این باوریم که یافتن دوست حقیقی کاری است مشکل اما یک آرمان و یک ضرورت است که از آن نه میتوان و نه باید چشم پوشید یعنی نمیتوانیم به فرض سخت بودن، از دست یافتن به دوست، دست بکشیم یا از آن غفلت ورزیم یا آن را رها کنیم.
این شاعر و سعدیشناس ادامه داد: این یک واقعیت پذیرفته شده است که دوستی درست مانند عدالت، آزادی، حقیقت یا زیبائی یک سعادت حقیقی است، هرگز آدمی این واقعیتها که راهِ دستیابی به آنان به سعادت منجر میشود را با همه دشواریها و صعوبت راه و عسرت کار از دست وا ننهاده و رها نکرده و به غفلت تن نسپرده است.
به گفته خالصی رشد انسان که منوط به دست آوردن این فضائل است چون یک وظیفه تزلزلناپذیر محسوب میشود که نه میتوان از آن گذشت و نه میتوان آن را از دست وانهاد و گرنه انسانیت ما دچار خلل خواهد شد.
وی اضافه کرد: بر این اساس، دوستی یک نیاز وجودشناسی است، بدین معنا که ارتباطِ انسانها با یکدیگر در پیوندِ دوستی، رخ میدهد و این فرآیند یک ارتباطِ وجودشناسی _ انسانی است و بیشک این ارتباط عناصر قوامبخش ماهیت انسانی را شکل میدهند، به همین دلیل است که ارسطو هنگام تقسیمبندی دوستی به دوستی فایده گرا و دوستی حقیقی تمایز جدی میان این دو قائل میشود.
این استاد دانشگاه افزود: در نوع نخست یعنی دوستی فایدهگرا مبنای دوستی بر سود و فایده و منفعت است، البته این منفعت میتواند دینی، فکری، روانشناختی، سیاسی، اقتصادی یا زیستی باشد.
وی بیان کرد: هنگامی که از فایده و بهره سخن میگوییم منظورمان این است که اساس دوستی و دلیل آن بر فایدتجویی استوار است و منفعت، انگیزه، اساس و فرجام این نوع دوستی به شمار میآید.
خالصی اضافه کرد: این نوع دوستی بر بُن مایههای سود بنا شده و این تنها دلیلی است که باعث میشود مادامی که این سود در جریان است دوستی نیز ادامه یابد، البته باید به یاد داشت در این نوع دوستی نیز احساس محبت ایجاد میشود و تحسین نیز شکل میگیرد و به صورتِ گزینش نظرات، تجربیات، رازها و اوقات خوش رخ مینماید و در مواقع مناسب به یکدیگر کمک میکنند و از احترام و حمایت هم نیز بینصیب نخواهند بود.
وی افزود: اما نکته مهم این است که مبدأ و سرچشمه این دوستی تنها منفعت، سود، بهره و فایده است و اگر سود منشاء دوستی باشد، دوستان هر چه سودمندتر باشند دوستیشان قویمتر و استوارتر می شود ولی باید دانست که رونق، عمق، کیفیت و مدت این دوستی دقیقاً منطبق بر اندازه و مدت زمان سودی است که از این دوستی حاصل میشود.
به گفته خالصی نتیجه این دوستی نمیتواند به سلامتِ روانی، اجتماعی و یا اخلاقی بیانجامد، آنها سعی میکنند در دوستی مُدارا کنند و این برای ادامه و برقراری سودِ استوار امری ضروری است زیرا تا زمانی که دوستی، سودآور است، مُدارا میتواند پشتوانهای محکم برای پیشبرد و ادامه این نوع دوستی به حساب آید، علاقه در این دوستی مشروط است و اساساً ربطی به اراده خیر ندارد.
این استاد دانشگاه افزود: ارسطو، سنکا، سیسرو، مونتنی، بیکن و کانت میان دوستی واقعی و غیر واقعی قائل به تمایزند و دوستی مُبتَنی بر سود را غیر واقعی توصیف میکنند.
فرهنگ دانشگاهی جدید: دوستی حالت دوست بودن یا دلبستگی میان دوستان است
وی ادامه داد: در فرهنگ دانشگاهی جدید وبستر میخوانیم که دوستی به معنی حالت دوست بودن یا دلبستگی میان دوستان معنی شده، عنصر مقوم این مفهوم ، وابستگی و دلبستگی است.
خالصی یادآور شد: در سخن نخست گفته میشود که دوستی یک حالت است اما در پی آن تعریفی میآید که دلبستگی را نشان میدهد بدین معنی که دوستان، افرادی هستند که به یکدیگر وابسته و دلبسته هستند.
این پژوهشگر معتقد است انسان با آگاهی در عشق و تحسین زیبایی رشد می کند ، هر چه در این زمینه پیش رود قدرتِ دوست داشتن و تحسین زیبایی او نیز افزایش مییابد، ارسطو در تحلیلش از دوستی ، دوستی را یک نیاز اجتماعی می داند که این نیاز اجتماعی ، نیاز طبیعی ماهیت انسانی است و نیاز طبیعی ماهیت انسانی راه ارتقا رشد آدمی را شکل میدهد.
وی افزود: یادمان باشد که این نوع دوستی تنها در دوستی مبتنی بر خیر متجلی میشود نه بر دوستی مبتنی بر سود و نه بر دوستی مبتنی بر لذت.
دیدگاه حکمای تمدن ایرانی_ اسلامی
خالصی گفت: آنچه تا کنون بیان شد، تلاشی برای اثبات این موضوع بود که دوستی از دیدگاه فلاسفه امری وجودی است، آیا این بینش یعنی دوستی به عنوان یک مفهومِ وجودی در اندیشه ی فلاسفه و اندیشمندان و حکمای تمدن ایرانی_ اسلامی نیز چنین است؟
این استاد دانشگاه اظهار کرد: باید بدانیم که جز کتاب الصداقه و الصدیق ( ابوحیان توحیدی. ۱۴۱۹ ) ابوحیان توحیدی شیرازی، نابغه نامآور قرن چهارم در تمدن اسلامی، هیچ کتاب مستقلی درباره دوستی نگاشته نشده است.
وی ادامه داد: صاحب این قلم کتابی دیگر در زمینه اندیشههای این اندیشمند بزرگ درباره دوستی و تطابق و همگونی اندیشههای او با افکار و اندیشههای فلاسفه امروز جهان که به مقوله دوستی به جد پرداختهاند دارد که به زودی منتشر خواهد شد و در آن جا مفصل به تجزیه و تحلیل این مهم پرداخته است اما دیگر کتبی که برای ما در این زمینه باقی ماندهاند ، کتابهایی هستند که مقوله دوستی در مجموع کتاب، فصلی را به خود اختصاص داده و اندیشمندان در آن فصل از کتاب به این مهم پرداخته اند.
خالصی گفت: به طور مثال ابن مُقَفَّع در کتاب الادب الکبیر ، مقاله دوم ذیل باب الصدیق ( ابن مقفع . ۱۴۲۰ : ۲۶۲-۲۷۹ ) از صفحه ۲۶۲ تا صفحه ۲۷۴ در هفده صفحه به دوستی پرداخته است و ابن قُتَیبه دینوری نیز در کتاب عیون الاخبار فصل مُشبَعی را به دوستی اختصاص داده است( ابن قتیبه . بی تا :۳ : ۱-۱۱۴ )
این پژوهشگر اضافه کرد: مسکویه نیز در کتاب تهذیب الاخلاق در مقاله پنجم ( المقاله الخامسه ) ذیل عنوان ان التعاون و الاتحاد مبحث دوستی را در بخش الصداقه (مسکویه . ۲۰۱۱ : ۲: ۱۱۴ – ۱۴۱ ) دربیست و هفت صفحه ارائه کرده است، همچنین ابن حزم اندلسی در کتاب مداومه النفوس و تهذیب الاخلاق ، در فصل فی الاخوان و الصداقه و النصیحه ( ابن حزم . بی تا : ۱۱۵ -۱۲۸ ) سیزده صفحه را به آداب دوستی اختصاص داده است .
وی ادامه داد: طریقه مسکویه طبیعتاً شیوه استدلالِ عقلانی _ منطقی و منسجم و منظم و پیوسته است و در آن دیدگاههای افلاطون و ارسطو و رواقیون ، بسیار دیده می شود ( ر.ک : walzer. ۱۹۵۶: ۳۵ ) و بیشتر از طریقت ارسطو و اندیشههای او بر دوستی بهره برده است.
خالصی یادآور شد: اما نگاهِ ابن حزم هر چند با فلسفه آمیخته و تحت تأثیر مسکویه قرار دارد،اما بیشتر ادیبانه است، ماوردی نیز در کتاب ادب الدین و الدنیا فصل السبب الرابع ذیلِ عنوان المؤاخاه بالموده ۳۰ صفحه را به دوستی اختصاص داده است.
این محقق در حوزه سعدیشناسی افزود: ابوحامد غزالی نیز در کتابهای متعدد اخلاقی خویش مانند الاربعین در فصل من اصل الدین فی امر الصحبه اتخاذ الاخوان فی الله ( غزالی . ۱۴۲۴: ۵۱-۵۳ )، در کیمیای سعادت ( غزالی . ۱۳۵۸ : ۱: ۳۹۰ ) در اصل گزاردن حق صحبت با خلق و مخصوصاً در کتاب مهمِ احیا علوم الدین (غزالی . ۱۴۰۲ : ۵ : ۲۰۹ و ۲۱۲ ) در باب الرابع و الخمسون، فی اداء حقوق و در باب الخامس و الخمسون ، فی آداب الصحبه و الاخوه فی الله تعالی به دوستی البته با نگاهی کاملاً دینی _ عرفانی پرداخته است.
نگاه سعدی به دوستی؛ واژه دوست پربسامدترین واژه دیوان شیخ اجل
وی معتقد است که شعر هم از این مقوله جدا نیست و شاعران بسیاری در موردِ دوستی و نشانهها و وظائفِ آن سخن گفتهاند.
خالصی بیان کرد: بدون شک هیچ شاعری در پهنه زبان و ادب فارسی بیش از شیخ اجل سعدی شیرازی درباره دوست سخن نرانده است؛ واژه دوست در دیوان حکیمِ شیراز یکی از پربسامدترین واژگان دیوان محسوب میشود.
او اضافه کرد: منظور شیخ از دوست چه الهی یا معشوق یا مُصاحِب و رفیق، دوستِ حقیقی است.
این استاد دانشگاه گفت: بر اساسِ آن چه تا کنون برشمردیم و بر آن ادله و براهین آوردیم و سخن گفتیم به عرصه سخن فرازمندِ شیخ میرسیم و بر آن سریم که با آوردن شواهدِ شعری وی، بر اساس آن چه تاکنون بیان شده، بدین نتیجه دست یابیم که دیدگاهِ شیخ نیز بر اساس شواهدِ متنی او دال بر این موضوع است که او هم دوستی را یک مفهوم وجودی میداند که برای رسیدن انسان به مقام انسانیت و نیل به سعادت اجتماعی بدان سخت نیازمندیم.
سعدی دوستی را بُنمایه زیست آدمی میداند
وی عنوان کرد: سعدی نیز دوستی را بُن مایه زیست آدمی میداند که ماهیت وجودی انسان، بدان وابسته است؛ فضیلتی انکار ناپذیر که برای دستیابی بدان نه میتوان و نه باید از هر گونه تلاش و کوشش خودداری کرد.
خالصی افزود: شیخ تنها به مقوله دوستی حقیقی معترف و معتقد است و دوستیهای دیگر را قَدح میکند و قبیح میشمارد و با شنعت از آنها نام میبرد.
این پژوهشگر اضافه کرد: مقوله دوستی در آثار او بسیار موسع، گسترده و قابل تأمل و تفکر و تعقل است که با ژرف نگری و تیز بینی همیشگی او بدان نگریسته شده و با زیستِ فردی و اجتماعی انسان آمیخته گشته است.
استاد دانشگاه و سعدیشناس گفت: از آن مطالب ثمین و نفیس که در جای جای آثار او به وفور دیده میشود ما تنها به آن چه که گفتیم و برشمردیم بسنده کردیم و گرنه مطالب در باب دوستی در آثارِ شیخ، خود کتابی است پُر حجم و البته بسیار خواندنی و آموختنی.
به گزارش ایرنا، روز اول اردیبهشت ماه در تقویم رسمی کشور روز سعدی نامیده شده و برای بزرگداشت مقام این شاعر پرآوازه برنامههای مختلفی در یک هفته برگزار میشود.
نظر شما