امام (رضواناللهعلیه) فرمودند «معلّمی شغل انبیا است»؛ این فقط یک شعار دلخوشکن نیست؛ این یک حقیقت قرآنی است: وَ یُعَـلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة. از جمله خصوصیّات پیامبران، تعلیم است. یعنی شما دارید راهی را حرکت می کنید که برترین انسان های تاریخ بشریّت، آن راه را رفتهاند و برای آن مقصود و برای آن پیمایش، مبعوث شدهاند؛ یعنی پیغمبران. تأثیر بینظیر، نقش بینظیر تعلیم و تربیت عمومی در پیشرفت کشور، در سعادت کشور یک مسئله فوقالعاده مهمی است. (بیانات رهبر معظم انقلاب در دانشگاه فرهنگیان ۱۳۹۷)
اردیبهشت که میرسد، رویدادها و روزهای گرامیداشت فرهنگی و علمی فراوانی را همراه میآورد. روز معلم و برگزاری نمایشگاه بینالمللی کتاب از جمله مهمترین این رویدادها و روزهاست. روز معلم پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به دلیل تجمع اعتراضی معلمان در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ خورشیدی در میدان بهارستان و قتل یکی از دبیرهای حاضر در این تجمع در همین روز گرامیداشته میشد هر چند رسمیت نداشت.
اما با شهادت استاد مرتضی مطهری در شامگاه ۱۱ اردیبهشت توسط یکی از اعضای گروهک منافقین و جایگاه ایشان به عنوان یکی از یاران امام خمینی (ره) در موقعیت استادی دانشگاه و تالیف آثار مختلف برای اقشار گوناگون جامعه که میتواند به مثابه معلمی مفید باشد، ۱۲ اردیبهشت به عنوان روز معلم در تقویم جای گرفت و شناخته شد.
جامعه دانشگاهی نیز همراه با بقیه مردم، دانشآموزان، مدیران و مسئولان کشور این روز را گرامی میدارند و به جمعیت بیش از ۸۰ هزار نفری استادان دانشگاه (مجموع اعضای هیات علمی دانشگاههای وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دانشگاه آزاد اسلامی) تبریک میگویند. اما فراتر از رسم و رسوم همیشگی و تبریکها و هدیههای متداول و معمول، معلمی در لباس استادی دانشگاه چه خوشیها و ناخوشیهایی دارد و لذتها و سختیهای آن چیست؟
در این گزارش کوتاه با سه استاد دانشگاه به گفت و گو نشستیم. پیمان صالحی معاون پژوهشی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و استاد دانشگاه شهید بهشتی و از دانشمندان رشته شیمی است. علی اکبر موسوی موحدی رییس مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک، دانشآموخته رشته شیمی و بیوشیمی فیزیک از دانشگاههای شهید بهشتی، میشیگان و منچستر انگلیس است که در سال ۱۳۷۶ استاد نمونه شناخته شد. سیدمصطفی شهرآیینی نیز دانشیار گروه پژوهشی فلسفه غرب، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و دانش آموخته فلسفه از دانشگاه تهران است.
باید عاشق معلمی بود
دکتر صالحی استاد دانشگاه شهید بهشتی در مورد سابقه تدریس خود به عنوان استاد دانشگاه گفت: من سال ۱۳۷۴ دکترا گرفتم و پنج سال در دانشگاه رازی کرمانشاه طرح را گذراندم و چهار سال مدیر کل پژوهشی دانشگاه رازی بودم. از سال ۱۳۷۹ هم در دانشگاه شهید بهشتی عضو هیات علمی شدم. امروز که معاون وزارت علوم هستم، بهترین ساعات غیراجرایی که دوست دارم، ۶ ساعت تدریس در هفته با دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری است. بسیار دوست دارم با دانشجویان کارشناسی کلاس داشته باشم سالها در این مقطع تدریس کردهام و بسیار مهم است ولی در پژوهشکده گیاهان دارویی در دانشگاه شهید بهشتی دانشجوی کارشناسی نداریم.
برای سر کلاس رفتن روزشماری می کنم و همه دانشجوهای من هم این موضوع را میدانند، انرژی خیلی خوبی دانشجوها به من میدهند. برای معلمی فقط باید عاشق معلمی بود هم خودتان لذت ببرید و هم دانشجو بداند کسی که عاشق آموزش است به آنها درس می دهد. معلمی بیش از آموزش، پرورش است. برای دانشجوهای خودم خواستگاری رفتم، اگر ببینم دانشجویی ناراحت است از مشکل او می پرسم و دنبال حل درخواست منطقی او هستم و می دانم یک لحظه دلجویی، حمایت و توجه میتواند مسیر زندگی او را تغییر دهد.
معاون پژوهشی وزارت علوم افزود: آموزش و پرورش در مقاطع ابتدایی بسیار مهم تر از دانشگاه است. یکی از دلایلی که من شیمی خواندم معلم های خوب شیمی من بودند و از دوران راهنمایی می دانستم شیمی می خواهم بخوانم که معلم های شیمی خوب من بسیار موثر بودند.
وی گفت: خاطره بد من هم کسانی هستند که معلمی نمیکنند؛ ولی اسم معلم را دارند. کسانی باید معلمی کنند که عاشق این کار هستند و می دانند آینده فرزندان ما دست آنهاست. فرزندان از یک سنی به بعد بیشتر از معلم ها و جامعه الگو می گیرند. یک مثل معروف می گوید: تکرار بکارید عادت درو کنید و عادت بکارید فرهنگ درو کنید و این فرهنگ ها در جوامع دیگر از کودکی تکرار شده است و حوزه های آموزشی محل این تکرار است. این انسان ها باید در مدرسه و توسط معلم ساخته شوند. بزرگ ترین افتخار من این است که معلم هستم.
معلم باید صبر زیاد داشته باشد
دکتر موسوی موحدی نیز در مورد مهمترین لذت تدریس اظهار داشت: مهمترین لذت معلمی و یک معلم این است که بفهد و درک کند که چه حرفی باید بزند و آنچه که می گوید چه جهتی دارد و آیا یک انسان را پرورش میدهد که دستش به آسمان برسد یا انسان کوتاهقدی تربیت میکند.
وی افزود: یک معلم خوب، انسانهای بااخلاق، انسانهای متفکر پُر بر و بار و پُر میوه برای همه جوامع انسانی تربیت میکند و نه فقط ایران. ریشه این انسان باید در ایران باشد ولی برگ و بار آن برای همه جهان و جوامع باشد. (لویی) پاستور (دانشمند فرانسوی، قرن نوزدهم و بیستم) می گوید من میخواهم درد همه مردم جهان را کم کنم اینکه فرانسوی باشد یا غیرفرانسوی باشد فرق ندارد.
این استاد دانشگاه در مورد سختیهای کار معلمی هم گفت: سختی معلمی در صبر کردن زیاد است، معلم باید زیاد صبر کند و باید بتواند در برابر همه سختیها مقاومت کند. معلم نباید انتقاد کند. فردی که اهل انتقاد است یعنی هیچ چیزی ندارد و همه مشکلات انسان از خود اوست نباید مشکلات را به گردن بقیه بیاندازد.
موسوی موحدی یادآور شد: یک انسان بزرگ، انسانی است که درون اون بزرگ است و بیرون و دنیای بیرون را کوچک میبیند و انسانهای بزرگ ممکن است در جای محقری زندگی کنند ولی درون بزرگی دارند.
ساختارهای رسمی جامعه باید زندگی معلم را تامین کند
دکتر شهرآیینی استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی نیز در این مورد اظهار داشت: مهمترین لذت معلمی این است که وقتی یک نفر میآموزد یا میآموزاند، یک طرب ذاتی خواهد داشت که با هیچ امر بیرونی دیگری قابل مقایسه نیست و نه کسی میتواند این طرب ذاتی را از فرد بگیرد و نه هیچ نیرویی میتواند آن را زایل کند.
وی در مورد سختی کار معلمی هم گفت: شاید مهمترین سختی کار معلمی این باشد که این کار را جامعه کنونی به رسمیت نمیشناسد و قدر آن را نمیداند. رابطه بین علم و ثروت را که همه ما از بچگی شنیدهایم ولی پیوندی بین این دو وجود ندارد و این ثروت فقط در درون معلم است.
استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی افزود: جامعه باید مراقب باشد تا ساختارهای رسمی جامعه زندگی او را تامین کنند، اگر او عاشق تعلیم، تربیت، نوشتن و ترجمه است جامعه باید او را و اولین نیازهای وی را تامین کند. اگر اینطور نباشد نشاط درونی از معلم گرفته میشود. اگر نهادهای رسمی این موضوع را مدیریت کنند، معلمی معنای خود را مییابد. معلمها افراد فرهیخته و عاشق دانش و دانایی هستند ولی چون جامعه آنها را تامین نمیکند به سرانجام نمیرسد.
شهرآیینی در مورد آموزش در علوم انسانی تاکید کرد: آموزش در علوم انسانی از علوم پایه و علوم ریاضی و فنی سختتر است. زیرا همه آنچه آموزش می دهیم با زندگی و مسائل روزمره آنها در ارتباط است و همه فکر میکنند در این مسائل میتوانند صاحب نظر باشند، در علوم انسانی اول باید دانشجو را قانع کنیم چه میداند و چه نمیداند و بعد به او آموزش دهیم.
وی ادامه داد: البته در علوم پایه به این دلیل که با محصولات زودبازده هم سروکار داریم و به آسانی کاربردی میشود سریعتر قانع میشوند که فرد کار مفیدی انجام میدهد ولی علوم انسانی در ریشهها فعالیت میکند و یافتن نسبت ریشه با میوه دشوار است. شاید مردم از خود بپرسند علم اصلا به چه دردی میخورد.
نظر شما