به گزارش خبرنگار ایرثا و شهادت ایرنا، امروز ۲۲ اردیبهشت مصادف با سالروز شهادت محسن حاجی بابا از رزمندگان عملیات بازی دراز است که در سال ۱۳۶۱ در روستای تپه عظیمیه در پنج کیلومتری شهر سرپل ذهاب بر اثر اصابت گلوله تانک به شهادت رسید.
محسن حاجی بابا ۱۶ بهمن سال ۱۳۳۷ در خانوادهای مذهبی در محله نیروی هوایی تهران به دنیا آمد. هوش بالای او باعث شد تا به عنوان شاگرد اول مدارس زبانزد خاص و عام باشد. وی همزمان با تحصیل، در جلسات مذهبی و محافل قرآن شرکت می کرد و به عنوان عضو فعال و جدی مسجد قدس که امامت آن را آیت الله مرحوم محمد امامی کاشانی به عهده داشت، شناخته میشود.
محسن جزو اولین سربازانی بود که به دستور امام خمینی (ره) از پادگان فرار کرد. پس از انقلاب و در سال ۱۳۵۸ از بین ۴۰۰ داوطلب کنکور پزشکی، رتبه چهار را کسب کرد اما به پدرش گفت که میخواهد پاسدار شود. بعد از شروع جنگ تحمیلی شهید حاجی بابا برای دفاع از دین و وطن وارد مناطق عملیاتی شد و فرماندهی محور سرپل ذهاب را برعهده گرفت.
فتح بازی دراز به روایت شهید
شهید حاجی بابا و همرزمانش در فتح ارتفاعات بازی دراز اوج ایثار، فداکاری و شهامت را به نمایش گذاشتند. وی درباره این عملیات در مصاحبه با مجله پیام انقلاب گفت: برای فتح ارتفاعات بازی دراز، به اتفاق چند تن دیگر از فرماندهان سپاه، طرح همه جانبه و گستردهای تهیه کردیم که لازمه آن، فداکاری و ایثار در سخت ترین و کمترین امکانات بود. در این عملیات موفق شدیم از پشت ارتفاعات بازی دراز عکس و فیلم تهیه کنیم که به شناساییهای بعدی کمک کرد. این عملیات از چند محور شروع شد و دلیل موفقیت نیز تا حدودی الحاق تمام محورها با یکدیگر بود که دشمن فکر نمیکرد بتوانیم از این ارتفاعات در هم پیچیده بالا برویم.
به گفته حاجی بابا «جالب این است که اگر به ارتفاعات دقیق نگاه کنیم، صخره ها طوری است که حتی کوهنوردها هم نمیتوانستند در مدتی که ما رفتیم، بالا بروند و این امر محقق نشد، مگر به مدد الهی که ما را به آن ارتفاعات کشاند. این امدادهای غیبی محسوس به نیروهای عمل کننده، روحیه میداد و حالت معنوی عملیات را به حدی بالا میبرد که در سخت ترین شرایط، به نیایش و خواندن دعای توسل مشغول بودند. امداد نیروهای غیبی و فرماندهی امام زمان(عج ) در عملیات کاملاً محسوس بود».
آرزوی محسن چیزی جز شهادت نبود
مهدی مرندی از همرزمان شهید حاجی بابا گفت: شهید انس و الفتی مثال زدنی با قرآن داشت. همیشه زیارت عاشورا میخواند. تنها چیزی که به هیچ کس هدیه نمیداد انگشتری بود که از مادرش به یادگار مانده بود، به من میگفت میخواهم به گونهای شهید شوم که حتی تکههای بدنم را نتوانند جمع آوری کنند.
سرهنگ حیدر بهرامیان از راویان دفاع مقدس هم به نقل از حسین خدابخش از دوستان شهید بابایی گفت: آرزوی محسن چیزی جز شهادت نبود. او وقتی میبیند که دوستانش شهید شدهاند، به حسین گفته بود، دعا کن با گلوله توپ شهید بشویم. زیرا اگر در این دنیا بسوزیم، میتوانیم مطمئن شویم که خداوند گناهانمان را بخشیده است.
ماندگار شدن شهید حاجی بابایی در غربت جبهههای غرب
مهدی حاجیبابا برادر شهید گفت: جبهه غرب و شمال غرب به نسبت جبهه جنوب خیلی مظلوم بود. اگر قرار بود امکاناتی به جبههها ارسال شود، بیشتر به جبهه جنوب اعزام میشد؛ چراکه آنجا عملیات و درگیریهای سنگینی رخ میداد. محسن بعد از گذراندن دورههای فرماندهی در پادگان امام حسین (ع) به خواسته سردار داورزنی که فرماندهی هنگ پادگان را برعهده داشت، آنجا میماند و آموزش نیروها را برعهده میگیرد.
وی افزود: بعد که جنگ شروع میشود، یکی از نیروها از غرب میآید و کمبودها و غربت جبهههای غرب را به شهید حاجیبابا میگوید. او هم به آنجا میرود و چون مظلومیتهای غرب را میبیند، تصمیم میگیرد همان جا بماند. از پادگان امام حسین (ع) با او تماس میگیرند و از محسن میخواهند برگردد و به آموزش نیروها ادامه دهد ولی او در پاسخ می گوید «اینجا بیشتر به وجود من نیاز است» و همان جا میماند.
برادر شهید حاجی بابا ادامه داد: بهطور کلی جبهههای غرب، فرماندهان و رزمندگانش غریب هستند. شهید حاجیبابا تمایل داشت گمنام بماند، حتی برای شهادتش وصیت کرده بود بدون تشریفات تشییع و دفن شود. همینطور هم شد. فقط مراسم تشییع او در کرمانشاه از سوی ستاد ارتش با تشریفات برگزار شد. بعد از انتقال پیکر محسن به تهران مراسم تشییع و دفن در نهایت سادگی برپا شد.
وی افزود: بعد از شهادت برادرم به همراه باقیمانده پیکرش که کوچکتر از یک کودک دوساله بود، به تهران برگشتیم و او را در قطعه ۲۶ بهشت زهرا (س) دفن کردیم اما چند روز بعد که حسین خدابخش مسئول پشتیبانی میرود تا ماشین سوخته آنها را بیاورد، متوجه میشود قطعههایی از پیکر یک شهید زیر صندلی ماشین جامانده است. از روی انگشتر برادرم متوجه میشوند که باقیمانده پیکر متعلق به اوست. این انگشتر متعلق به مادرمان بود که پیوند عاطفی زیادی بین ایشان و حاج محسن برقرار بود.
مهدی حاجی بابا اضافه کرد: آن موقع مادرمان به تازگی مرحوم شده بود و برادرم هم به خاطر علاقه زیادی که به مادر داشت، انگشترش را همیشه به دست داشت. خلاصه بعد از شناسایی باقیمانده پیکرش، او را در محل قرارگاه فرماندهی اش بر جاده به خاک می سپارند. اکنون در آنجا روستایی به وجود آمد و مردم آن منطقه به این شهید بزرگوار ارادتی خاص دارند و هر سال زائران راهیاننور بر سر یادمان این شهید برای زیارت میروند.
وی افزود: در مقطعی که شهید حاجیبابا در جبهههای غرب حضور داشت، عملیاتهای متعددی مثل بازی دراز، مطلع الفجر انجام گرفت. شهدایی مثل اصغر وصالی، محسن وزوایی، علیرضا موحددانش و غلامعلی پیچک همگی از دوستان و همرزمان بودند. من به شهید محسن حاجیبابا لقب مظلوم غرب را میدهم.
همزمان با سالروز عملیات بازی دراز و با حضور جمعی از فرماندهان نظامی و خانواده شهدا، ۲ بوستان ورودی شهر سرپل ذهاب در سال ۱۴۰۱ به نام ۲ شهید حماسهساز عملیات بازی دراز نامگذاری شد. یکی از این بوستانها به نام غلامعلی پیچک و دیگری به نام محسن حاجی بابا نامگذاری شد.
نظر شما