حجت الاسلام محمدمهدی زارعی گلپایگانی با اشاره به نحوه نفوذ شیطان در سپاهیان عمر سعد در کربلا گفت: اهداف و شگردهای شیطان از جدی ترین چیزهایی است که وقتی می خواهیم کربلا را ببینیم، می توان صف شقاوتمندان و سعادتمندان را دید. چون طبق آیات ۱۶ و ۱۷ سوره اعراف یکی از اهداف خطرناک شیطان این است که با بی ادبی به خدا گفت «بر سر راه بندگانت می نشینم تا آنان را گمراه کنم».
وی ضمن مقایسه نحوه برخورد مکتب پیامبران و شیطان در مقابل حوادث و امتحانات الهی گفت: حضرت یونس مسیری را طی کرد که اجازه خدا در آن بود. چون قرار بود قوم یونس عذاب شوند ولی عذابی نازل نشد و تنها قومی که وعده عذاب را دریافت کرد ولی عذاب نشد، قوم یونس بود. چون وقتی مردم، علائم عذاب را دیدند، توبه کردند.
ذکر یونسیه
این استاد حوزه با بیان داستان حضرت یونس و گرفتار شدن او در دل نهنگ گفت: وقتی یونس در تاریکی ها قرار گرفت به خدا گفت «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» یعنی «خدایا! معبودی جز تو نیست و تو منزه و پاکی و من به خودم ستم کردم». آنگاه خدا فرمود «ما یونس را نجات دادیم» و کلید نجات مومنین همین ذکر یونسیه است. لذا به محض این که مشکلی پیش می آید باید بگوییم سبحانک. خدایا تو پاک و منزه هستی. این مساله به تو ربطی ندارد و این من هستم که چنین بلایی را بر سر خود آوردم.
زارعی گلپایگانی ادامه داد: سبک شیطان این گونه است که وقتی خطا می کند، گناه آن را به گردن خدا می اندازد و لجبازی می کند. لذا در گفتن «سبحان الله» چنین درسی نهفته است که هیچ عیبی را نباید به گردن خدا بیاندازیم. در آیات سوره نصر نیز خدا به پیامبرش فرمود هرگاه پیروزی حاصل شد و مردم گروه گروه به دین خدا وارد می شوند، بگو خدای من بی عیب است. اگر انسان عیب های خود را پیدا کند، پیروزی اش تضمین شده است و اگر عیب ها و نقاط ضعف خود را فراموش کند، شکست های سنگین می خورد.
راه های چهارگانه نفوذ شیطان
وی با استناد به آیه ۱۷ سوره مائده گفت: شیطان گفت که در مقابل بندگان خدا می ایستد، به گونه ای که از جلوی آنها یا پشت سر یا سمت راست یا سمت چپ به انسان حمله ور می شود. در واقع شیطان گفت حالا که از بهشت رانده شده از چهار طرف به سراغ آنها می رود که منظور از جلو، آرزوهاست؛ منظور از پشت سر، گذشته ها یی است که آن را سرمایه نابودی و ناامیدی انسان قرار می دهد، سمت راست یعنی با حرف های خوب انسان ها را بیچاره می کند و از سمت چپ یعنی با استفاده از غریزه و غرورشان آن ها را بر زمین می زند.
استاد مدرسه امام خمینی (ره) در نجف اشرف ادامه داد: علمای اخلاق می گویند شیطان از دو جهت نمی تواند به انسان ورود کند که یکی از مست پایین و دیگری از سمت بالا که اشاره به آن است تا زمانی که انسان سجده می کند و دستانش به سوی درگاه الهی بلند است، شیطان نمی تواند ورود کند.
وی افزود: شیطان می گوید کاری می کنم که بیشتر انسان ها شکرگزار تو نباشند. اگر قبلا گفتم هدف شیطان این است که انسان را از ذکر خدا بازدارد، حالا می گویم یکی از اهداف شیطان این است که ما شکرگزار نباشیم. شاید بعضی بگویند شیطان می توانست کارهای بزرگتری کند. چون شکر یک امر مستحب است. مثلا ما پس از خوردن غذا خدا را شکر می کنیم و چرا شیطان این همه سرمایه گذاری می کند که خدا را شکر نکنیم.
شکر، خلاصه تمام خوبی هاست
استاد حوزه علمیه اصفهان ادامه داد: در آیه سوم سوره انسان می خوانیم که نهایت کار انسان این است که یا «شاکر» خواهد بود یا «کفور». یعنی انسان یا شکرگزار خواهد بود یا کفران نعمت می کند. در واقع تمام خوبی ها را به عنوان شاکر بودن تعریف کرده و تمام آنچه که زشت و گناه می دانیم و ظلم به خود و جامعه می بینیم را به عنوان کفور طبقه بندی می کند. بنابر این شکر، یک کار مستحب نیست بلکه خلاصه تمام خوبی هاست.
وی در توضیح شکر به آیه ۲۶۹ سوره بقره اشاره کرد و گفت: در این آیه می فرماید، به هر کسی حکمت دهیم خیر فراوان به او داده ایم و طبق آیه ۱۲ سوره لقمان آمده است ما به لقمان حکمت دادیم که خلاصه حکمت آن بود که شکرگزار خدا باشد. در واقع بدانیم آنچه در این جهان می بینیم، از عقل و قدرت گرفته تا پدر و مادر، خانواده، استعداد، همسر و زندگی از اوست. انسان یک هنر می تواند داشته باشد و آن این که در قبال آنچه خدا به او داده شاکر باشد.
رابطه حکمت و شکر الهی
زارعی گلپایگانی از حکمت به عنوان یک رفتار مستحکم بدون خدشه و یک کار بی عیب یاد کرد که پوچ نیست و گفت: اگر قرار است کاری از روی حکمت کنیم، شکرگزاری خداست. ما معمولا شکر را اینگونه می دانیم که وقتی کسی به ما خوبی کند، تشکر کنیم و اگر خدا عنایتی کرده، بگوییم «خدایا شکرت». در واقع از شکر فقط شکر زبانی را می شناسیم درحالی که شکرگزاری باید به صورت عملی باشد. یعنی نعمت را بشناسیم؛ بدانیم چه کسی نعمت داده؛ بدانیم برای چه چیزی این نعمت را داده و در ادامه این نعمت را در جای خود استفاده کنیم.
وی افزود: مثلا پدری برای فرزند خود یک دفتر گران قیمت خریداری می کند و پسرش به جای نوشتن مشق و تمرین در آن، یک برگه از آن جدا کرده و یک موشک درست کند و از پدر برای خرید چنین دفتری تشکر کند. این فرزند با کندن هر برگه و درست کردن موشک بعدی دوباره از پدر خود تشکر می کند ولی پدر از این تشکر خوشحال نمی شود چون فرزندش قدرشناس این دفتر نیست.
این پژوهشگر مذهبی ادامه داد: کسی که عمر خود را به پوچی هدر می دهد و می گوید «الحمدلله» یا خدا قدرت بینایی به ما داده است که می توانیم تا بهشت خدا پرواز کنیم ولی اگر با چشم خود دچار لغزش و گناه شویم و بعد از این که خدا چشم سالم به ما داده، خدا را شکر کنیم، این شکر زبانی، سپاس نیست. چون نعمت چشم را در جایی استفاده کرده ایم که باعث بدبختی ما می شود.
وی افزود: بنابر این شکر یعنی این که انسان نعمت شناسی باشیم و حکمت یعنی این که نعمت هایی مثل جوانی، عقل، عاطفه، خشم، ترس و تمام ظرفیتی که خدا به ما داده را می شناسیم و گام اول این است که تمام ظرفیت خود را بشناسیم و گام دوم این است که نعمت های الهی ما را به نعمت دهنده یعنی خدا وصل کند.
زارعی گلپایگانی اضافه کرد: بعضی افراد همه چیز را می بینند ولی هیچوقت خدا را نمی بینند و توهم دارند. لذا سفارش شده بگوییم «اللهم اخرجنی من ظلمات الوهم و اکرمنی بنور الفهم» خدایا مرا از تاریکی توهم خارج کن. پایه حکمت آن است که نعمت را خوب بشناسیم و بدانیم که چرا خدا چنین نعمت هایی به ما داده است و یکی از خطرناک ترین حالت های انسان در روز قیامت آن است که جایگاه واقعی را به او نشان می دهند و می گویند «تو می توانستی به چنین جایگاهی برسی ولی کاری با خودت کردی که از این جایگاه محروم شدی». لذا شیطان راهزن انسان است تا با نعمت ها ارتباط صحیحی برقرار نکنند.
نظر شما