شهادت مجاهد شهید اسماعیل هنیه در یک عملیات تروریستی رژیم صهیونیستی در تهران، مطابق معمول به دوگانههای رایج در رسانههای حقیقی و مجازی و برخی محافل فکری و سیاسی ایرانی دامن زده و جدالهای غیراحسن جدیدی را برانگیخته است. در حالی که راه درست در تعامل با موضوعات ملی این است که از ساختن دوگانه های آشتی ناپذیر برای جدال با هم پرهیز کنیم.
تروری در این سطح (عالی ترین میهمان مقاومتی ایران) و در این زمان (ساعاتی پس از شرکت در مراسم رسمی تحلیف رئیسجمهوری اسلامی ایران) و این مکان (تهران - پایتخت ایران)، حیثیت و اعتبار ملی و حاکمیت و امنیت ملی ایران را هدف گرفته و اگر بدون پاسخ گذاشته شود، منظومه بازدارندگی ایران آسیب بیشتری دیده و جنایتکاران صهیونیست قدم به قدم پیشتر آمده و برای ادامه اقدامات ضد ایرانی خود تشویق خواهند شد. بنابراین پاسخ مناسب به این جنایت، گریزناپذیر است. اما از سوی دیگر و بر اساس منطق استراتژیک، هرگونه پاسخی باید متناسب و مؤثر باشد و به ضد خود تبدیل نشود.
بنابراین بجای جدال بر سر یک دوگانه افراطی و تفریطیِ صفر و صدی، باید با بررسی دقیق ابعاد این رویداد و پیامدهای آن، به لحاظ فکری و سیاسی کمک کنیم بهترین پاسخ ممکن طراحی و اجراء شود. پاسخی که با توجه به پیچیدگی شرائط درونی، منطقهای و بینالمللی، ممکن است ترکیبی از میان طیفی از گزینههای امنیتی - نظامی - سیاسی، و ایرانی - مقاومتی باشد، اما علی الاصول نمی تواند تنها سیاسی (غیرنظامی و امنیتی) یا تنها مقاومتی (غیر ایرانی) باشد.
برخی روایتها یا روایت سازیهای عجولانه و احتمالا غیر دقیق از رویداد تروریستی منتهی به شهادت شهید عزیز اسماعیل هنیه از قبیل اینکه عملیات ترور "با سوار شدن اسرائیل بر روی نقطه ضعف های امنیتی شخص او اتفاق افتاده"، حتی اگر درست باشد، نباید به این شکل گفته شود.
اینکه چنین نکاتی پس از بررسیهای دقیق، در صورت دقت و صحت، در گزارش تخصصی واقعه بیاید طبیعی و ضروری است، اما اینکه پس از تروری با این درجه از اهمیت، آن هم در تهران و برای میهمان عالی مرتبه ایران، و شهید عزیزی که افتخار امت اسلامی است، چنین حرفی در برنامههای تحلیلی تلویزیون یا دیگر رسانه های رسمی آن هم از سوی افرادی وابسته به نهادهای حکومتی جمهوری اسلامی، گفته شود اشتباه محض است و توالی فاسدی در پی خواهد داشت. تنها به این بیندیشیم که اگر خدای ناکرده، فرد یا افرادی در جنبش حماس یا خانواده شهید، در واکنش به چنین اظهارات ناپخته ای، برخوردی احساسی و عاطفی از خود نشان دهند، روایت ما از ترور و برنامه مدیریت تبعات این رویداد فاجعه بار، با مشکلات بیشتری روبرو می شود.
همینجا است که یک نکته کلیدی دیگر در مباحث مربوط به آسیب های سیاستورزی در ایران، دوباره خودنمایی می کند: مدیریت سخن گفتن و سخن نگفتن در ایران از مهمترین چالش های تجربه حکمرانی ما است.
نظر شما