به گزارش خبرنگار موسیقی، میدیا فرجنژاد نوازنده تار، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی متولد ۱۳۶۲ است، وی در سنین نوجوانی نوازندگی تار را آغاز کرد و از سال ۱۳۷۹ وارد دانشگاه سوره شد، از آموزشهای کیوان یحییزاده بهره برد و پس از آن تحصیلات را در رشته موسیقی به پایان برد.
فرجنژاد از محضر اساتیدی همچون عطا الله جنگوک، حمید سکوتی و افشارنیا بهره برده است. وی برای تکمیل دانش و فنون نوازندگی، ردیف موسیقی ایرانی، گروهنوازی و تلفیق شعر و موسیقی از محضر استاد محسن نفر بهره برد و از سال ۱۳۸۶، آغاز به ساخت و تولید مجموعه موسیقایی خود کرد که «شرح پریشانی» به خوانندگی حجت اشرفزاده، «راه بینهایت» با صدای حسامالدین سراج، «طغیان» با صدای حسین علیشاپور، «خواب خورشید» به خوانندگی علی بختیار و «نام من عشق است» با صدای محمد معتمدی و همکاری بهزاد عبدی، کوارتت زهی کلگیوم و رهبری ارکستر ولادیمیر سیرنکو (رهبر ارکستر سمفونیک اوکراین) از آثار این آهنگساز است.
برگزاری و تولید پروژه استعدادیابی «آواز معاصر» با هدف تولید آثار برای استعدادهای آواز ایرانی از پروژههای تاثیرگذار فرجنژاد است که در این فراخوان بیش از ۷۵۰ آوازخوان از نقاط مختلف ایران و جهان شرکت کردند.
۲ آلبوم رسمی از پروژه «تار و تاریخ» به صورت جهانی منتشر شده و آلبوم تازهای از این پروژه در آیندهای نزدیک منتشر خواهد شد، این آهنگساز سال ۱۴۰۰ پروژه موسیقایی «تار و تاریخ» را با تمرکز بر ساخت، ضبط و اجرای قطعاتی در جوار اماکن تاریخی ایرانزمین آغاز کرد که در این پروژه تصانیف و قطعات بر اساس معماری بناها و تاریخ و زبان مناطق و شهرهای مختلف به صورت تابلوموزیکال های منحصر به فرد ساخته، اجرا و به شکل تصویری منتشر میشوند.
تاکنون بیش از ۳۰۰ هنرمند از سراسر کشور با این پروژه همکاری داشتهاند. پروژه موسیقایی «تار و تاریخ» در فستیوال بزرگ و معتبر جهانی Global Music Awards دو مدال طلای بهترین نوازنده و بهترین آلبوم موسیقی مقامی را کسب کرده است.
همچنین ۲ آلبوم رسمی از پروژه «تار و تاریخ» به صورت جهانی منتشر شده و آلبوم تازهای از این پروژه در آیندهای نزدیک منتشر خواهد شد. بیشک تلفیق نوا و نما در بستر موسیقی ایرانی پای دیوارهای کهن این سرزمین، تداعیگر قدمت دیرینه این دو از جنبه زیبایی شناسی و با نگاهی بر ادبیات کهن بوده است.
«تار و تاریخ» همچنین در تار و پود خود رگهها و ریشههایی از موسیقی اقوام و دگردیسی آن با موسیقی ایرانی را به نمایش میگذارد. در این باره با فرجنژاد طراح و آهنگساز پروژه «تار و تاریخ» به گفت و گو نشستیم که بخش اول آن پیش از این منتشر شد و بخش دوم گفت و گو با فرجنژاد در ادامه پیش روی شما قرار میگیرد:
مناطق برای پروژه «تار و تاریخ» چگونه انتخاب شدند؟ مبتنی بر مطالعات قبلی بوده؟
قطعاً. هر استانی را که قرار است برویم، در رصد پروژه قرار میگیرد، اولین کاری که میکنیم این است که لیستی از تمام آثار ثبتشده، آنچه در فهرست ملی و چه در فهرست یونسکو تهیه میکنیم و تک تک این آثار توسط تیمی از کارشناسان که دوستانی هستند و باستانشناسی خواندهاند و دوستانی که در آن منطقه به عنوان مدیر و راهنمای تور گردشگری فعالیت میکنند، بررسی میشوند و اگر فیلم و عکسی از آن بنا هست، برای من عکس و فیلم ارسال میشود. اگر نیست، از افراد بومی کمک میگیریم.
بارها شده که من افراد بومی را به کار گرفتهام و ساعتها در دل کویر پیش رفته و به آن بنا رسیده و برای من فیلم گرفته و فرستاده و من بر اساس آن تصاویر، موسیقیام را ساختهام و بعد به آن منطقه مراجعه کردهایم تا در آنجا تصاویر را ثبت و ضبط کنیم. این پروژه یک بخش عملیاتی و لجستیکی بسیار سخت دارد و فقط به زبان ساده است. ضبط ۱۷۰ ویدئو به زبان ساده میآید.
گفتید که به ۱۱۰ شهر رفتهاید.
بله، ۱۱۰ شهر بوده. به زبان، ساده است اما وقتی که به آن مناطق میروید تا اثری را اجرا و ضبط کنیم، آن هم با این تعداد عوامل و آمدن و رفتن، بسیار دشوار است. عمدتاً به این گونه است که بعد از اینکه لیست را تهیه میکنیم، من نظر دوستان کارشناس را جویا میشوم و سعی میکنم بهترین گزینهها را انتخاب، قصههایشان و تاریخ آن منطقه را بررسی کنم و ببینیم این اثر چقدر با تاریخ آن منطقه عجین است؟ این اثر اگر مهجور است، دلیل مهجور بودنش چیست؟ اگر دچار تخریب شده، در کدام دوره و در صدارت کدام مدیر اتفاق افتاده؟.
برویم و آن را پیدا کنیم و ببینیم مدیری که به اینجا کمتوجهی کرده، چه کسی بوده و باید پاسخگو باشد. سعی میکنیم مطالبه ایجاد کنیم. باور کنید این اتفاق افتاده. یکی دو تا از بناهایی را که ما رفتیم و از آنجا ویدئو گرفتیم، بعدها مجبور شدند بروند و بازسازی کنند و برای آنجا بودجه تخصیص بدهند و آنجا را سختگیرانهتر محافظت کنند.
یعنی تأثیرات مثبت داشته.
بله، داشته.
تاریخ را به زبان موسیقی بیان کردهاید؟
تلاشم این بوده است که فرصت برابری را برای خواننده و نوازنده، بدون نگاه جنسیتی، بدون فرق میان خانم و آقا ایجاد کنم. همه اینها دخترها و پسرهای سرزمین من هستند و سر یک کلاس رفتهاند و از همین آب و هوا و خاک ارتزاق کردهاند و ما خودمان برای اینها هزینه کردهایم و رشدشان دادهایم. نباید اجازه بدهیم استعدادی که برای کشور سرمایه است به خاطر اینکه به او فضا نمیدهیم، کشور را رها کند و به جای دیگری برود و از مسیر خودش منحرف و مجبور بشود چیز دیگری را تولید کند.
کشور از داشتن اینها محروم میشود صرفاً به خاطر اینکه ما آن قدر باهوش نبودهایم که از این استعداد استفاده کنیم. تلاش میکنم این فرصت را به استعدادها بدهم و در کنارش کمک میکنیم که این بناها دیده و حفظ شوند و به گردشگری آنها کمک شود و مهمتر اینکه شناسنامهای تصویری از آثاری که ممکن است ۱۰، ۱۵ سال دیگر، دیگر هیچ اثری از آنها باقی نماند، تدوین شود.
هنرمندان برای پروژه «تار و تاریخ» چگونه انتخاب شدند؟
قبل از این پروژه، پروژهای داشتیم به نام «آواز معاصر». من، مهدی حسنی، داریوش تقیپور و بهرام دهقانیار پروژهای را آغاز کردیم. بعدها عزیزان دیگری مثل حسین علیشاپور هم اضافه شدند. در این پروژه هدفمان این بود که آوازخوانهای مملکت را فارغ از جنسیت پیدا کنیم. از دخترها و پسرهای سرزمینمان خواستیم هر کسی آواز میخواند و صدای خوبی دارد ـ بخش تصنیف خوانی را کنار گذاشتیم ـ چه در بخش محلی، چه در بخش موسیقی دستگاهی، برای ما آثاری را ارسال کند.
حدود ۸۰۰ صدای فوقالعاده به دست ما رسید که از بین آنها در مرحله اول یکصد و در مرحله دوم ۴۰ نفر را جدا کردیم. بعد راستیآزمایی شد و همه آمدند و یکی یکی بررسی و تست شدند و از آن ۴۰ نفر نهایتاً یک لیست ۱۴ نفری به جا ماند. ما کسانی را داشتیم که در برنامه «عصر جدید» رتبه خیلی خوبی آورده بود اما در این پروژه فقط جزو ۴۰ نفر بود و در مرحله ۴۰ نفر به ۱۴ نفر حذف شد، چون کسانی که ماندند، بهتر بودند.
آنها حذف شدند و هنرمندانی ماندند که واقعاً لایق بودند و از آنان در پروژه «تار و تاریخ» بهرهمند شدیم و به عنوان استعدادهای جوان این پروژه فعالیت میکنند و بخش دیگر هنرمندان را هم با بررسی و مشورت همکارانم در استانها شناسایی کردیم. فکر میکنم این دستاورد بسیار بزرگی بود که صدای جوانان این سرزمین با موسیقی پروژه توانست دو مدال جهانی برای ایران به ارمغان بیاورد.
آثار شما ابتدا ضبط و بعد در سایت تاریخی تصویربرداری میشود؟
بله.
در این باره توضیح میدهید؟
ابتدا میخواستیم در صحنه صدابرداری کنیم. بعد دیدیم یک ایراد بزرگ دارد و آن هم اینکه اصلاً قابل ارائه نیست. یعنی آنچه که ما میشنیدیم، صدای حرفهای نبود. صدای باد و بوق اتوبوس و... هست. خیلی از این سایتها کنار جاده هستند و صدای اسکانیا میآید و راننده دارد فریاد میزند. بعضی از سایتهای تاریخی در مرکز شهر هستند و این مسئله کاهش کیفیت را به همراه میآورد.
هدف من این نبود که این آثار را صرفاً در اینستاگرام منتشر کنم. این بخش موضوع برایم فاقد ارزش است. آن بخشی برایم ارزشمند بود که یک مجموعه آهنگسازی شده مدون باشند که بتوانیم آنها را به صورت رسمی منتشر کنیم و به خاطر اینکه این آثار باید استودیویی ضبط میشدند کار من به شدت دشوار شد، چون ضبط استودیویی بسیار پرهزینه است. آن هم استودیوهایی که من میروم که بهترین استودیوهای کشور هستند و کار بسیار پرهزینهای است. از آن طرف غیر از هزینه، دقت بسیار بالایی نیاز دارد. من اگر به ضبط سر صحنه قناعت میکردم، آثاری پر از فالشی، صدای اضافه و آلودگی صوتی ضبط میشدند، چون اجرای زنده در محیطی بود که کنترل شده نیست اما باید بهترین نوازندگی و بهترین ضبط صورت میگرفت. کار به مراتب سختتر بود. ما این سختی را به جان خریدیم، چون میخواستیم یک مجموعه ارزشمند داشته باشیم. مجموعهای که تاکنون ۱۵ آلبوم شده است.
تاکنون چند آلبوم موسیقی از پروژه «تار و تاریخ» منتشر شده است؟
تاکنون سه آلبوم موسیقی از این پروژه به صورت جهانی منتشر شدهاند. یک اثر جایزه گرفته و دو آلبوم دیگر برای شرکت در رقابتها ارسال شدهاند.
جهانی به چه صورت؟
اینها در مجموعههای متشکل از ۱۰ قطعه از پلتفرمهای پخش جهانی موسیقی پخش شدند. خیلی دوست داشتم این آثار را در ایران منتشر کنم اما متأسفانه زیرساخت آن در ایران وجود ندارد.
یعنی اینها در ایران در دسترس نیستند؟
تعداد محدودی را میشود داشت. چون نمیخواستم قطعاتی را حذف کنم، به دلیل محدودیتهایی که در حضور بانوان داشتیم، نمیخواستم در ایران مجوز بگیرم و خانمها را چه به عنوان نوازنده، چه به عنوان خواننده حذف کنم، بنابراین انتشارش را در ایران کنار گذاشتم. برای من کار سختتر و دشوارتری بود و فشار مالی زیادی را متحمل شدیم اما از آن طرف وجدان آسودهتری داشتیم و شب راحتتر سر به بالین میگذاشتیم.
هزینه کار چگونه تأمین میشد؟
این دو بخش مختلف داشت. من چون نمیخواستم استقلال پروژه را از دست بدهم به خیلی پیشنهادها نه گفتم. پیشنهادهایی از سمت شرکتهای خصوصی و خصولتی.
به عنوان حامی مالی؟
بله، بیایند و به این پروژه ورود کنند. من تا امروز نپذیرفتهام. دلیلش هم این است که این پروژه استقلالی دارد که دوست ندارم به مخاطره بیفتد. بعد از اینکه به تمام استانها سفر کردیم، پروژه را از کشور خارج میکنیم و به سراغ کشورهای همسایه میرویم و با هنرمندان سایر کشورها، آثاری را در بناهای تاریخی آن کشورها برگزار خواهیم کرد. اکنون در حال برنامهریزی و انجام زیرساختهای این پروژه هستیم.
یعنی پیوند موسیقی ایرانی با موسیقی کشورهای منطقه؟
بله. اساساً هر جا که تاریخ دارد، تلاش میکنیم که این کار را انجام بدهیم. موسیقی، زبانی است که قوم و جنسیت و زبان نمیشناسد. یک زبان بینالمللی است که همه را به هم متصل میکند. هیچ مرزی وجود ندارد. وقتی شما ساز به دست میگیرید، از جغرافیا عبور میکنید و این موضوعی است که به اعتقاد من جهان ما به آن نیاز دارد. یک کمی دوستی، محبت و برادری. اتفاقات مهمتری را شامل میشود. جهان به این احتیاج دارد.
صلح!
بله، صلح. تلاش میکنیم تا جایی که توان داریم، رسالتمان را در این بخش انجام دهیم. جدای اینکه من برای پروژه یک مسئولیت اجتماعی تصور میکنم، این یکی از آرمانهای خود من هم هست و تلاش میکنم برای تحقق آن حتی اگر به اندازه ذرهای و قطرهای تاثیرگذار باشم، از حرکت نایستم.
بودجه را از جایی میگیرید؟
اکثر هنرمندانی که در این پروژه شرکت میکنند، دستمزدی را دریافت نمیکنند.
اما قطعاً هزینه زیادی دارد؟
بله، بسیار پرهزینه است. گاهی اتفاق میافتد قطعههایی را که نمیتوانم در ایران منتشر کنم، زیرساخت آنها نیست و قوانین دست و پاگیری وجود دارند که نمیگذارند این قطعهها منتشر شوند، با تلویزیونها و رادیوهای غیرفارسیزبان کار میکنیم و حق امتیاز قطعه را مثلا برای یک سال به آنها میفروشیم و آن درآمدها، هزینههای ما را جبران میکنند. خوشبختانه چون پخش جهانی هم دارد، از محل کلیکهایی که در فضای مجازی در کل دنیا میگیرد، درآمدی دارد که استفاده میکنیم.
پس درآمد پروژه «تار و تاریخ» از پلتفرمهای پخش جهانی موسیقی است؟
یوتیوب را تازه شروع کردهایم اما اسپاتیفای مدتی است که آغاز شده. اپل میوزیک مدتی است که آغاز شده و دیزر و آمازون هم همین طور. از امسال البته پیگیر اجراهای صحنهای در خارج از کشور هستیم و فکر میکنم اجراهای صحنهای در کشورهای مختلف به درآمدزایی پروژه کمک میکند. این پروژه به لحاظ مالی هیچ وقت روی زمین نمانده و به امید خدا نخواهد ماند، چون درآمدهایی که داریم به صورت ارزی ایجاد کردهایم و تلاش میکنیم تا جایی که ممکن است بودجهای را به صورت ریالی در آن هزینه نکنیم. درآمدها چون ارزی هستند، تا چند وقت دیگر باید سوبسیدی هم برای ورود ارز به کشور به ما بدهند البته صحبتم جنبه طنز دارد (با خنده).
این هم منفعت است.
بله. قطعاً همین طور است.
کپیرایت آثار منحصر به شخص خودتان است؟
من و «مؤسسه نغمهسازان دلنشین» و احمد میرمعصومی که ناشر پروژه هستند در حقیقت روی این ماجرا مشارکت داریم. بنده به عنوان مؤلف و او به عنوان ناشر است.
شما قطعاً هنرمندان پروژه «تار و تاریخ» را با نهایت دقت و با توجه به شایستگی آنان انتخاب کردهاید اما مخاطب علاقه دارد بداند شخصاً کدام نوازنده، خواننده و اثر را پسندیدهاید. اگر مایل هستید به این سوال پاسخ بدهید.
انصافاً خیلی سوال سختی است. خدا استاد محمدعلی بهمنی را حفظ کند. هر وقت از استاد بهمنی میپرسیدم کدام شعرش را بیشتر دوست دارد؟ میگفت آن شعری را که هنوز نگفتهام. اکنون بیشتر متوجه میشوم که چه میگفت. شاید اثری را که هنوز منتشر نکردهام، بیشترین هیجان را نسبت به آن دارم اما جدای از همه اینها، در این پروژه اثری دارم به اسم «نخلکشی» که براساس شروهخوانی، موسیقی بوشهر است و کرامت قنبری از شروهخوانان پیشکسوت آن منطقه، در آن اثر با من همکاری داشت. این اثر در زندان (دژ) برازجان ضبط شد. من آن قطعه را خیلی گوش دادم.
زندان هم یک سایت تاریخی است؟
بله، یکی از عجیبترین لوکیشنهایی بود که رفتیم. آن قطعه را خیلی گوش دادهام و خیلی دوستش دارم. شاید اگر هر گزیدهای از این مجموعه ۱۷۰ قطعه را بخواهم انتخاب کنم، آن قطعه قطعاً در آن گزیده هست. یکی به دلیل محتوای موسیقایی و دوم در ویدئوی آن اثر، یک جوان سیهچرده کمی تپل و ۱۳، ۱۴ ساله سنج و دمام میزند. او پسر کرامت قنبری بود. او یکی دو سال پیش، بعد از آن ویدئو تصادف کرد و فوت شد. این باعث شد که من به آن قطعه تعلق خاطر بیشتری پیدا کنم.
با توجه به اینکه سایتهای تاریخی کشور محدود هستند، پیشبینیتان چند برنامه دیگر در ایران است؟ چند ماه و چند سال دیگر پروژه «تار و تاریخ» ادامه دارد؟
اگر بخواهم واقعیت را به شما بگویم، آنچه که من کردهام تا امروز ۱۷۰ اثر هست و به نظرم تا شهریور و مهر حدود ۲۰۰ قطعه خواهد شد، در بهترین حالت اگر به خودم اعتبار اضافی بدهم، پنج درصد چیزی است که از ایران دیده شده است، یعنی ۹۵ درصد میراث ملموس باقی ماندهاند و هنوز به سراغشان نرفتهام. فرصت، دانش، شانس یا افتخارش را نداشتهام. بنابراین هنوز نتوانستهام بروم این مناطق را ببینم. قطعاً اگر این پروژه از کشور خارج هم شود، روند رفتن به سراغ این آثار در داخل کشور مختل نخواهد شد، چون معتقدم که هر کاری که در این حوزه انجام بدهیم ـ هم در پیوند موسیقی نواحی و پیوند میراث ناملموسمان یعنی پیوند موسیقی و نواحی تاریخی ـ کم است، چون من به چشم خودم تخریب این آثار را در ظرف یک سال، یک سال و نیم دیدهام.
اثری بوده که امسال دیدهام و سال بعد که رفتهام، دیدهام که دو تا از برجهای آن تخریب شده است. خیلی ترسناک است. درباره اثری سخن میگوییم که ۷۰۰ یا ۹۰۰ سال قدمت دارد. به خدا هر جای دنیا اگر چنین اثری وجود داشته باشد، دور آن شیشه میکشند و هزاران یورو یا دلار در طی سال از آن درآمد کسب میکنند. کلی روستا داریم که مردمش برای ارتزاقشان معطل هستند و قلعههایی دارند که اگر تبدیل به سایت گردشگری بشوند و گردشگر جذب کنند، ارتزاق مردم منطقه تغییر میکند.
مثل قلعه فلکالافلاک؟
تازه فلکالافلاک یکی از خوشبختترین قلعههای ماست که در عین حال یکی از بیچارهترین قلعههای ما هم محسوب میشود. نگهبانان و مسئولان آن قلعه با توجه به تخریبهایی که در آنجا صورت گرفته، با نگرانی زیاد راجع به قلعه با من سخن میگویند.
در خود قلعه؟
بله. انجام کار در آن منطقه هم فوقالعاده سخت بود اما انجام شد. من با هر کدامشان صحبت میکردم، به شدت نگران آن هستند، چون استفادههای غیراصولی از آنجا میشود و آسیبهای زیادی به آنجا وارد میشوند. امیدوارم از بناهایی که تا این حد ارزشمند هستند و هویت مردم یک منطقه را به دوش میکشند، مراقبت بیشتری صورت بگیرد.
نظر شما