گذری بر موزه شاهنامه و اساطیر قزوین/ شاهنامه سرایی با آب و گل

قزوین - ایرنا - موزه شاهنامه و اساطیر قزوین با حضور مجسمه‌های گلی فضایی را ترسیم کرده که گویا همه چیز همانند کتاب و اثر بی بدیل حکیم ابوالقاسم فردوسی شاهنامه سرایی می‌کند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، خیابان امام خمینی (ره) قزوین را در میان شلوغی بازار و رفت‌وآمدها قدم می زنم و به بنای وسیع و فاخر تاریخی به نام کاروانسرای سعدالسلطنه می رسم، با ورود به راسته اصلی این کاروان‌سرا انگار پرت می شوم به ۱۰۰ سال گذشته، شکوه معماری با نوای موسیقی محوی که از درون مغازه‌ها، گالری های هنری و یا کافه های این کاروانسرا به گوش می رسد، یاد روزگار رفته و یا سنت های دیرین ایرانی را در هر هموطنی زنده می کند.

از راسته اصلی این کاروانسرا وارد حیاط نگارالسلطنه می شوم و مکانی را می بینم که مجسمه های سفالینی را درون خود جای داده است و موسیقی سنتی که از این موزه به گوش می رسد مرا وادار می کند که قدم در این مکان تاریخی بگذارم.

با ورود به موزه شاهنامه و اساطیر، دیگر کاملا به تاریخ سفر کرده ام، در روزگاری که گذشته و شنیدن از داستان ها و یا روایت های تاریخی کمی بی‌ارزش و بی‌قدر شده، یا به قول پرویز پیران (جامعه شناس) در روزگاری که دچار جامعه لحظه ای شده ایم، تماشای هنری که از تاریخ گذشته برایت داستان سرایی می کند، غنیمتی با ارزش است.

فکر می کنم که سازنده این مجسمه ها حتما در دوره های گذشته زیسته و حالا مجسمه هایش را در معرض نمایش گذاشته است، اما بر تابلویی که در این موزه نصب شده، مشخصات هنرمندی که این مجسمه ها را طراحی و ساخته، نوشته شده و من باورم نمی‌کنم که این هنرمند متولد سال ۴۵ باشد.

گذری بر موزه شاهنامه و اساطیر قزوین/ شاهنامه سرایی با آب و گل

شخصیت های تاریخی در هنر

«موزه مجسمه‌های رضا محمدی» یک موزه معمولی نیست، وقتی وارد محوطه این موزه می شوید دیگر نمی توانید با کسی صحبت کنید، مجسمه‌ها و حجم‌هایی از جنس گل که اجازه نمی‌دهند حرف بزنید یا بشنوید.

مجسمه مشاهیر، تابلوهای برجسته از رزم‌ها، مجسمه پرندگان، مادر و فرزند و چندین مجسمه زیبا با موضوع دفاع مقدس فضایی ایجاد می‌کنند که هر بیننده‌ای را متعجب در میان ردیف مجسمه‌ها پیش می‌برد.

همچنین شخصیت های کاوه آهنگر، سیاوش، شیرین و فرهاد، بیژن و منیژه، رستم و صحنه هایی از نبرد رستم با اژدها در قالب مجسمه های برجسته در این موزه خودنمایی می کند، برایم جالب است که این هنرمند چه توجه والایی به داستان های کهن این سرزمین به خصوص شاهنامه داشته است.

شاهنامه که سراسر عشق، بزرگی، اصالت، خردورزی، ایمان، دلیری و آزادگی است تا ایران و ایرانیت را در روزگار سرد و تاریک و هجوم بی امان بر پیکره فرهنگ و زبان پارسی از خمودی رهانده و زنده گرداند.

و چه خوب فردوسی با تاریخ، افسانه، اندیشه های بلند، غیرت و همیت ایرانی شاهکاری خلق کرد که به واقع شاهنامه نام گرفت تا در همه زمان ها اثری جاودانه و بلندآوازه از ایران و ایرانی بر بلندای تاریخ باشد؛ حالا این هنرمند قزوینی با خلق پیکرتراشی های خود در زنده نگه داشتن فرهنگ شاهنامه در شهری همانند قزوین تلاش شایان توجهی داشته است.

گذری بر موزه شاهنامه و اساطیر قزوین/ شاهنامه سرایی با آب و گل

از مکانیکی تا شاهنامه

رضا ازی محمدی (پیکرتراش) که از شغل مکانیکی استعداد نهفته خود را در زمینه هنر کشف کرده و وارد حرفه و هنر مجسمه سازی و پیکرتراشی شده و خیال و فکر خود را با ورز دادن خاک و آب برای عموم مردم به نمایش گذاشته است.

مجسمه های شاهنامه کهنگی و پایانی ندارد و درخششی در تاریکی و آغازی بر پایان، یا نه، پایانی بر آغاز است که روایات کهن ملی و یا گرانبهاترین متن تاریخ زبان پارسی را در بین مردم زنده نگه می دارد.

هنرهای ازی محمدی فقط به مجسمه های موزه شاهنامه و اساطیر مربوط نمی شود، موزه مردم شناسی حمام قجر نیز آثار بی بدیل این استاد گرانقدر قزوینی را در خود جای داده تا به نمایش عموم مردم بگذارد، نمایشی از امورات روزمره مردم روزگار گذشته، از جمله حمام های عمومی که لحظاتی از حس و حال مردم دوران پیشین را ثبت کرده است.

هر انسانی عمر خود را برای آموزش می گذارد و چه دلنشین است آن چیزی را که می آموزد به نسل بعدی انتقال دهد و رضا ازی محمدی این آرزو را عملی کرده است و معتقد است که مجسمه هایش باید برای آیندگان باقی بماند، چرا که روایتی از تاریخ این سرزمین است.

گذری بر موزه شاهنامه و اساطیر قزوین/ شاهنامه سرایی با آب و گل

روایت مردم کوچه و بازار و اسطوره های تاریخی

این هنرمند از شکل و آناتومی مردم عادی کوچه و بازار تا اسطوره های شهدای دفاع مقدس از جمله شهید همت، شهید باکری و شهید حسین فهمیده را نیز با گل ساخته و تنوعی از اقشار مردم شناسی را به نمایش گذاشته است.

فکر می کردم که در این موزه فقط مجسمه ها به نمایش درآمده‌اند، اما گروهی از مردم در انتهای سالن این محوطه گرد هم آمده بودند و جلسه شاهنامه خوانی و شاهنامه پژوهی را برگزار کرده بودند، حس و حال ابیات شاهنامه را که می خواندند و شخصیت های شاهنامه ای که در قاب های شیشه ای به مردم نگاه می کردند، فضای عجیبی را به وجود آورده بود.

رهاورد: مردمی که در گوشه ای از این شهر بی ادعا و بی نام یاد و نام ابوالقاسم فردوسی را زنده نگه داشته اند و برای شخصیت های این داستان کهن ملی ارزش فراوانی قائل‌اند، نیاز است تا توجهات بیشتری برای حمایت از آنها از سوی سازمان های مربوطه صورت گیرد تا شاهد پیشرفت هر چه بیشتر اقدامات فرهنگی آنها باشیم.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha