به گزارش ایرنا، این روزها شاهدیم تب شاهنامه خوانی بالا گرفته تا جایی که شاهدیم کودکان با لباس های سنتی و زنان با صداهای ظریف، جای دراویش قهوه خانه و مرشدهای زورخانه را گرفته اند و در دورهمی ها جا پای نقال ها هم گذاشته اند.
البته نه فقط در میدان شاهنامه خوانی که حتی در شاهنامه پژوهی نیز زنان گوی سبقت را از مردان ربوده اند، به عنوان مثال در قزوین بیش از ۱۰ سال است که بیشتر حاضران پای سخنرانی ندا خویینی یکی از بانوان پژوهشگر قزوینی که به دختر فردوسی نیز مشهور است، می نشینند و به جلسات شاهنامه پژوهی و معرفی اساطیر کهن می پردازند.
خبرگزاری جمهوری اسلامی مرکز قزوین به همین مناسبت گفت و گویی را به منظور شناخت اسطوره ها و اهمیت این شناخت با این پژوهشگر و نویسنده قزوینی ترتیب داده است.
ایرنا. بعضی ها شما را به واسطه مطالعه و فعالیت هایتان بانوی شاهنامه یا دختر فردوسی می نامند. این علاقه از کی و کجا به سراغ شما آمد؟
من با کارهای مرحوم مهرداد بهار با اساطیر ایران آشنا شدم و بعد از آن به طور جدی به مطالعه اسطوره ها پرداختم و از آنجایی که زبان های باستانی ایران مثل خط میخی، فارسی باستان، فارسی میانه، فارسی کتیبه ای اشکانی و سُغدی را نیز مطالعه کرده بودم، سال ها بعد تحصیلاتم در زمینه فرهنگ و زبان های باستانی مکملی شد و بر دانسته های قبلیم و درک من را از اساطیر بیشتر و بیشتر کرد.
از طرفی، در مطالعه آثار کهن فارسی متوجه شدم که هیچ کدام از بخش های شاهنامه از اساطیر بری نیست، شما در جای جای شاهنامه اساطیر ایران را می بینید که کارهای عجیب و شگرف انجام می دهند، مثل جنگیدن با اژدها و نبرد با دیو و گذر از هفت خان و این قبیل کارها.
شاهنامه در واقع محمل اساطیر ایران است و البته که در بسیاری از متون کهن دیگر هم درباره اساطیر صحبت شده است؛ اما در شاهنامه با مجموعه ای از اساطیر، باورها و اعتقادات ایرانیان روبرو هستیم که هرچند حکیم طوس حتی در بعضی قسمت های این اثر اسطوره زدایی هم کرده است، اما در عین حال شیوه روایت و داستان گونه بودن این اثر، گفتن از نمادها و پرداختن به معانی را برای پژوهشگران اساطیر راحت تر کرده است.
ایرنا. تعریف اسطوره از نظر شما چیست؟ و آیا امروزه اساطیر کهن در آثار معاصر جایگاهی دارند؟
اسطوره؛ جهان بینی انسان اولیه نسبت به پیرامونش است
اسطوره تعاریف زیادی دارد اما به نظر من اسطوره جهان بینی انسان اولیه نسبت به پیرامونش است، نگاهی است از زاویه دید انسانی که نه علم را درک کرده اند و نه فلسفه را و در مراحل آغازین تاریخ با نخستین تجربه های بشر مواجه شده و با ساختن اسطوره خودش را سرگرم می کند؛ به عنوان مثال، امروز همه ما می دانیم چرا زلزله اتفاق می افتد و یا چرا آتشفشان فوران می کند یا باران می بارد، اما انسان نخستین دلیل علمی ایجاد آن را نمی دانست و به خاطر همین برایش دلایلی می ساخته مثل وجود اژدها که باعث فوران آتشفشان شده و یا ایزدان آب که با اهریمن خشکسالی می جنگد و باران می بارد و دلایلی از این دست که به شدت رنگ و بوی تخیل دارد، اما بسیار زیباست.
ایرنا. لزوم شناخت اسطوره در چیست؟
من معتقدم ما هیچ وقت از نیازمان به اساطیر مبرا نیستیم و در طول تاریخ با زایش مدام، اساطیر به شکل های مختلف و با اسم های جدید در آثار هنری با تولدی دوباره باز تولید می شوند و به وجود می آیند و از این رو شناخت اساطیر، به معنی دانستن یک زبان است، وقتی اسطوره ها و نمادها و موتیف ها (درون مایه داستان) را بشناسید یعنی یک زبان دیگر برای تفسیر، درک و شناخت هنر بلد هستید، حتی می بینیم فیلمسازانی هم که اساطیر ایران را خوب می شناسند، آثار قویتری را تولید می کنند که ماندگارتر هستند.
ایرنا. شما در سال های اخیر فعالیت های زیادی هم برای معرفی اسطوره و ایجاد نگاه پژوهشی عموم جامعه به شاهنامه انجام دادید، اگر ممکن است درباره آنها هم توضیح دهید.
من از سال ۹۴ به طور رسمی در قزوین برگزاری جلسات شاهنامه پژوهی را شروع کردم. هرچند پیش از آن هم از سال ۸۸ همزمان با شروع تحصیلم در رشته فرهنگ و زبان های باستانی جلسات غیر رسمی برگزار می کردم. طی ۲ سال و نیم که در حوزه هنری قزوین فعالیت داشتم هم در بیشتر از ۲۰ سخنرانی درباره شاهنامه و اساطیر آن صحبت کردم.
همینطور طی این سال ها جسته و گریخته در محافلی که مخصوص شاهنامه یا حکیم طوس بود و حتی در زورخانه که نماد ایزد مهر در شاهنامه است، درباره شاهنامه و اسطوره هایش صحبت کرده ام و حالا هم در موزه شاهنامه در کنار نگاره ها و مجسمه هایی از رد شدن سیاوش از آتش، کور شدن اسفندیار به دست رستم، به دنیا آمدن رستم با عمل سزارین یا همان رستمزاد سیمرغ، جلسات "نامه باستان" را برگزار می کنم که طبق برنامه در این جلسات قرار است همراه با شاهنامه، اساطیر آن را معرفی کنم.
ایرنا. مطالعه شاهنامه به صورت پژوهشی چه اهمیتی دارد؟ و آیا بررسی شاهنامه با این دید در درک آثار هنری معاصر هم تاثیری دارد؟
متاسفانه اغلب ما در برخورد با موضوعات مهم فرهنگی یک نگاه سطحی داریم، در حالی که اگر عمیق تر نگاه می کردیم، از وضعیت فرهنگی بهتری در جامعه بهره مند می شدیم، شاهنامه هم جزو متونی است که بیشتر به فرم آن توجه شده تا بستر بسیار غنی آن، به نظر من اگر این بستر شناخته شود، خواندن داستان های شاهنامه لذت بیشتری دارد.
مخاطب نیز اگر بخواهد فیلمی بر پایه اسطوره ببیند یا داستانی را با این مضمون بخواند هم حتما باید آن نمادها را بشناسد، در غیر این صورت باید یک دایره المعارف دستش بگیرد تا بتواند فیلم هایی مثل چریکه تارا را بفهمد.
ایرنا. به طور دقیق منظور از شاهنامه پژوهی چیست؟ جلسات شاهنامه پژوهی چه تفاوتی با شاهنامه خوانی دارد؟
من شاهنامه پژوهی را یک مکمل قوی برای شاهنامه خوانی می دانم، در حال حاضر شاهدیم که از کوچک و بزرگ شاهنامه می خوانند یا در جلسات شاهنامه خوانی شرکت می کنند که این خیلی خوب است؛ اما خیلی بهتر است اگر مخاطب عام همانطور که دوست دارد شاهنامه را بخواند و گردآفرید و سهراب و بسیاری شخصیت های آن را بشناسد، تلاش کند تا آن مضامین فرهنگی را که در شاهنامه مستتر است را هم بیاموزد، مثلا همین که چرا سیاوش، ایزد برکت است؟ این ایزد برکت در فرهنگ و باورها و اعتقادات امروز ما کجا نشسته؟ آیا از این رو نیست که خاستگاهش یک جامعه کشاورزی بوده است؟ چرا این ایزد برکت در آسیای غربی و بین النهرین و ایران ما معروف شده است؟
در واقع داستان سیاوش و نامادریش سطح و فرم داستان است، ولی وقتی عمیق شویم تازه می فهمیم مفهوم و محتوای این داستان چیست!
استروس (نظریه پرداز فرانسوی) می گوید: "اساطیر آیینه تمام نمای تفکر ما هستند". به این معنی که این مفاهیم در ناخودآگاه جمعی ما نهادینه شده و ما آنها را در ژن هایمان با خود حمل می کنیم، وقتی از طلب باران صحبت می کنیم و یا عهد و پیمان می بندیم و یا مفاهیمی چون مهر و مهرورزی و بسیاری دیگر را می بینیم، اینها برای ما ناآشنا نیستند، چون در ناخودآگاه جمعی ما وجود دارند، هرچند به خاطر بی توجهی مغفول واقع شده اند.
در واقع ما در جلسات شاهنامه پژوهی به جای خواندن شاهنامه به بیان معانی و مفاهیم و ریشه های آن می پردازیم و به نوعی از آن رمز گشایی می کنیم.
ایرنا. اخیرا در خبرهایی از انتشار کتاب های شما، برای کودکان با مضامین داستان های شاهنامه مطلع شدیم که آثار موفقی هم بودند؛ با توجه به اینکه در جلسات شاهنامه پژوهی شما، بیشتر افراد بزرگسال شرکت می کنند، آیا برای ارتباط نسل نوجوانان با شاهنامه هم برنامه ای دارید؟
اتفاقا مدتی است که در حال نوشتن کتابی برای گروه سنی نوجوان و جوان هستم که به دلیل نبودن وقت کافی، نوشتن این کتاب کمی طولانی شده ولی امیدوارم تا سال آینده این کتاب تکمیل شود، در این کتاب با بررسی منابع شاهنامه از زمان مادها تا فردوسی سعی کرده ام اشاره کنم که خلق این اثر توسط یک نفر نبوده و حتی در زمانی که کتاب وجود نداشته و وقایع دربار در دفتر شاهی به ثبت می رسیده، خیلی ها تلاش کردند تا شاهنامه (که خیلی هم برای ما عزیز است) به دستمان برسد، دوست دارم نوجوانان بدانند پشت این کار سترگ و عظیم چه رنج هایی که پنهان نشده است.
و البته هدف اصلی من از انتشار کتاب و برگزاری جلسات، مردمی کردن شاهنامه بوده است و در آینده طرح هایی را نیز برای بومی سازی آن در نظر دارم.
ایرنا. درباره بومی سازی شاهنامه و طرح هایتان برای رسیدن به این هدف بگویید؟
طرح هایی داریم که شاهنامه را منطقه ای کنیم و با استان های مجاور برنامه هایی در رابطه با آداب و رسوم و اعتقادات و باورهای ایرانیان باستان و جشن هایشان برگزار کنیم که نشان دهد امروزه هم ردی از آن رسوم در فرهنگ جوامع شهری پیدا می شود، چرا که بیشتر این رسوم طوری در فرهنگ امروز ما جای گرفته اند که بدون توجه به پیشینه آنان به نظر جزو فرهنگ شهرنشینی به حساب می آید؛ مثل طلب باران که آنقدر میان ما نهادینه شده که بیشتر ما باور داریم آیین پنجاه به در قزوین، مختص قزوین است و پیشینه اش نهایتا به همین شهر بر می گردد.
ایرنا. پس به عقیده شما بسیاری از آیین های فرهنگی ما برگرفته از داستان های شاهنامه است، آیا کتاب از اسطوره تا سینما را هم با همین نگاه نوشتید؟
در کتاب "از اسطوره تا سینما" سعی کردم چهره دور از دسترس اساطیر را تغییر دهمبه نظر من، می توانیم با اطمینان بگوییم تعداد زیادی از رسوم امروز ما ریشه در تاریخ دارد و این را می شود با پژوهش آثار تاریخی دید، حتی اگر هم این موضوع آن قدرها پررنگ نباشد اما با دقت در ساختارشان متوجه می شویم که در نکاتی باهم بسیار مشترکند و از یک آبشخور تغذیه می شوند.
من همیشه تلاشم این بوده که اساطیر را در زندگی امروز جامعه بیاورم و اسطوره ها برای مردم دور از دسترس نباشند، در کتاب از اسطوره تا سینما هم سعی کردم چهره دور از دسترس اساطیر را تغییر دهم، در این کتاب که تحلیل اسطوره ای هشت فیلم از سینماگران مختلف است، به بیان کاربرد داستان های اسطوره ای در سینما پرداخته ام.
براساس بررسی هایم در این کتاب، می بینیم که داستان بعضی فیلم ها هرچند با موضوعات امروزی اما کاملا به اساطیر ایرانی برمی گردد و من به بررسی موتیف های که در این فیلم ها هست، پرداخته ام.
فکر می کنم به کمک تحلیل های این کتاب، مخاطب می تواند خیلی راحت تر این فیلم ها را بفهمد و با اسطوره ها ارتباط برقرار کند.
ایرنا. کلام آخر.
امیدوارم که روز به روز به تعداد شاهنامه پژوهان اضافه شود و همینطور دوست دارم بگویم که به واسطه برگزاری جلسات شاهنامه پژوهی من با بسیاری افراد باسواد در شهرم آشنا شدم و یکی از افتخارات زندگی من همین است که در راهی قرار گرفتم که به واسطه آن با شخصیت های فرهیخته ای ملاقات کردم؛ خصوصا زنانی توانمند، باسواد و با اطلاعات که به واسطه علاقه به شاهنامه و حکیم طوس آنان را شناختم.
روایت آخر:
چه آن موقع که در نبود سینما و تلویزیون و رادیو و عدم برگزاری جشنواره و نمایشگاه ها، تنها تجلی هنر میان عوام، نقالی پر آب و تاب شاهنامه در قهوه خانه ها بود و چه حالا که در هر هفت هنر، از روایت بزم گرفته تا توصیف رزم، می شود رد اساطیر را یافت، آنانی که برای شناخت و تحلیل بهتر هنر عمر خود را صرف می کنند، نه تنها در رشد درک و آگاهی جامعه و افزایش دانش عموم سهیم هستند، بلکه در انتقال عمیق میراث گذشتگان به آیندگان نیز امانتدارانی شریفند.
نظر شما