افسانه آقایی در گفتوگو با خبرنگار کتاب ایرنا، با بیان اینکه شخصیت داستانهای این مجموعه در مواجهه با مشکلات نمایش داده میشود، ادامه داد: ممکن است شخصیتها زمانی که با محدودیتها مواجه میشوند، حس قربانی شدن داشته باشند، یا کار خلافی کنند، یعنی شخصیت سفیدی نداشته باشند و به سمت منفعت خود بروند.
وی درباره مجموعه داستان «چاه ارمنی» توضیح داد: نقطه مشترک داستانهای این مجموعه محدودیتهای زندگی اجتماعی است. در این داستانها در ظاهر به وضعیت اقتصادی پرداخته میشود، اما در نهایت منجر به شناخت شخصیتها میشود.
زندگی امروزی مجال نمیدهد که مخاطبان وقت طولانی را برای خواندن کتاب صرف کنند
نویسنده مجموعه داستان «چاه ارمنی» با اشاره به اینکه قلمش به سمت ایجاز و کوتاهنویسی میرود، افزود: از ابتدا به سمت نوشتن داستان کوتاه رفتم. احساس میکنم زندگی امروزی مجال نمیدهد که مخاطبان وقت طولانی را برای خواندن کتاب صرف کنند، بنابراین شاید نوشتن یک داستان کوتاه که نوشتن آن از نوشتن داستان بلند دشوارتر است، بتواند نیاز مخاطب را برآورده کند.
او با تاکید بر اینکه نوشتن رمان باید قدم به قدم اتفاق بیفتد، توضیح داد: اگر این روزها داستان کوتاه نوشتم به سمت نوشتن رمان بلند نمیروم، بلکه ابتدا به سمت نوشتن داستان بلند و در واقع رمان کوتاه میروم.
به گفته این نویسنده این روزها افرادی که کتاب میخوانند بیشتر به سمت رمان خوانی میروند، نویسنده باید بتواند محتوایی با ساختار درست ارائه بدهد.
داستانهای این مجموعه شامل «اطراف خلازیر»، «چهاردهمی»، «چاه ارمنی»، «تیتیپی زن بود»، «لِپرُسی»، «مار بوآ»، «ایمیلی از روسیه» و «زمینخالیهای ته مرتضیگرد» است.
قسمتی از متن کتاب
خیال میکردم چون دستش به دهانش میرسد و از سر و روی من هم میبارد که اوضاع خوبی ندارم، شاید به حساب فامیلی و این چیزها پول بیشتری بدهد، ولی نهایت لطفش این است که گاهی برایم آژانس بگیرد و پولش را حساب کند یا زنش وعدۀ شام را بریزد توی ظرف یکبار مصرف و بدهد دستم. مال خودش است، اما دو دو تا چهار تا کردنش حرصم را در میآورد. با این حال اینها باعث نشد از پیشنهاد بیست میلیون تومانیاش چشم بپوشم. پیشنهادش را رو هوا زدم؛ البته که رویم نشد بهش بگویم: «برای این کار از این هم بیشتر میتونین پول بدین.»
وقتی گفت این وسایل برای آدمهای معمولی نبوده، گفتم: «پس مال یه دختر جوون بوده از یه خونوادۀ پولدار ارمنی. اینا رو هم خودش حک کرده روی فنجونا و پارچ.»
«یعنی صاحبش حکاک هم بوده؟»
نگاهم به دهان گوزن بود که انگار داشت در آرامش کامل آب میخورد. گفتم:«آره. خودش حک کرده.»
پسردایی آب دهانش را تف کرد روی تکۀ بزرگ پوست، زیر لب فحش داد و بعد درآمد:« منم اویل برای اینجور چیزا زیاد قصه میساختم. بیخیال... زودباش... این بو دراه خفهم میکنه.»
«آخه با اینکه ابهت داره، نقش و نگارش ظریفه، معلومه کار دست یه دختره. تازه به نظرم خیلی هم اینا رو دوست داشته که برا قایم کردنشون چاه کنده.»
پسردایی پوزخند زد:«یعنی خودش کنده؟ مگه دختر قصهت مقنی هم هست؟ ولی من که میگم این آدما احتمالاً خرپول بودهن و خودشون چاه نمیکندهن. بعد هم بله که دوستشون داشته. و گرنه قایمشون نمیکرد که دست کسی بهشون نرسه.» (صفحه ۳۲ و ۳۳)
مجموعه داستان «چاه ارمنی» در ۸۸ صفحه، در قطع رقعی، با کاغذ تحریر و جلد شومیز، با شمارگان ۲۷۵ نسخه، در سال ۱۴۰۳ توسط انتشارات هیلا منتشر شد.
نظر شما