سرخی آنتیگونه و نمایش بقا در بیابان بی‌رحم هویت

کرمان - ایرنا - تئاتر سرخی آنتیگونه با اقتباس از نمایشنامه‌ خارجی معروف به همین نام از ابتدای مهر در پلاتو یادگاران صنعتی شهر کرمان روی صحنه رفته است؛ روایتی قابل تامل و جذاب از بحران هویت که با محوریت جنگ بین آمریکا و ژاپن برای شهروندان رخ می‌دهد، خفقان و فضایی که کاخ‌سفید علیه ژاپنی‌تبارها ایجاد می‌کند و در مقابل، تلاش افراد برای بقا در عین آزادگی و البته تعریفی متفاوت از جای مرگ در زندگی.

به گزارش ایرنا، سرخی آنتیگونه نام کتابی نوشته چیوری میاگاوا و نمایشی تند و تأمل‌برانگیز است که تراژدی کلاسیک و مشهور یونانی آنتیگونه نوشته سوفوکل که حدود ۴۴۲ پیش از میلاد نوشته شده‌است را از دریچه معاصر دوباره به تصویر می‌کشد و مازیار رشیدصالحی کارگردان جوان و خوش‌آتیه کرمانی به همراه تیم بازیگرانش با تکیه بر این اثر، تئاتر را روی صحنه برده و اصرار دارد که بگوید کاملا به نمایشنامه آنتیگونه و مولفه‌های آن پایبند بوده است. ضمن اینکه تصریح دارد این تئاتر که کارگردانی می‌کند از نظر ساختار و بخشی از خط قصه بر نمایشنامه آنتیگونه سوفوکل استوار است.

تئاتر سرخی آنتیگونه که وقایعی از جنگ آمریکا و ژاپن در جریان جنگ دوم جهانی را به تصویر می‌کشد، اردوگاهی را نشان می دهد که آمریکایی ها برای ژاپنی‌تبارها ساخته‌اند و شما می‌بینید پس از جنگ، یک شبه، چطور عده‌ای انسان و شهروند، از جمله همسر برخی شهروندان آمریکایی، به واسطه یک فرمان، حتی برای همسرشان دشمن تعریف می‌شوند و این دشمنان تنها کمتر از ۴۸ ساعت زمان داشته‌اند برای ترک زندگی و خانه؛ در این اثر مواجهه افرادی را با زندگی می‌بینیم که براساس دیالوگ‌های نمایش، گذشته را از آنان گرفته‌اند و ساختن آینده بر روی توهم، پیش رویشان قرار دارد.

این تئاتر دیالوگ‌های پرمعنا و قابل تاملی را در درون خود دارد و تا ۲۶ مهرماه هر شب از ساعت ۲۰ به مدت ۴۵ دقیقه در خیابان شهید بهشتی اجرا می شود که پیشنهاد می کنیم شهروندان تا فرصت هست به اجرای آن بنشینند؛ بسیاری از کارشناسان تئاتر در کرمان از زمان شروع اجرای این نمایش، این نوع تئاتر را کاری ارزشمند و درواقع شخصیتی معرفی کرده‌اند که سبب معرفی واقعی تئاتر می‌شود و گفته‌اند در زمانه‌ای که بخش قابل تاملی از تئاترها به سمت ابتذال رفته‌اند، دیدن این نوع تئاترها مایه آبروی این هنر در کرمان و کشور است و سبب امیدواری.

ابتدای شبی برای دیدن تئاتر دعوت شده بودم که بعد از چند شب تعطیلی(عزای عمومی در کشور)، اجرایی خصوصی داشت و بیشتر برای تمرین و عکاسی به اجرا می‌رفت؛ با محمد اسلامی همراه با محسن سعادت‌نصری برای عکاسی از تئاتر سرخی آنتیگونه به پلاتو صنعتی رفته بودند، همراه شدیم و در جمع بازیگران حاضر.

سکوت شبانه حیاط مجموعه یادگاران صنعتی، چسبیده به موزه صنعتی که از افتخارات هنرهای تجسمی کشور به شمار می‌رود، در حالی که لامپ‌های کم‌شمار و کم‌فروغ حیاط، فضایی خاص را به این مکان در کنار درختان نحیف و درازش داده بود، وارد ساختمانی قدیمی شدیم که بخشی از آن در حال تعمیر قرار داشت.

راهرو خلوت بود و خوشامد قاب‌های بزرگ عکس‌ها و نقاشی‌های آویزان به دیوار که هرکدام حضور هنرمندان و هنردوستان زیادی را تاریخ این عمارت به خاطر سپرده‌اند، راحت‌تر به گوش می‌رسید؛ با هدایت عوامل تئاتر از دری کوچک وارد اتاقی نسبتا کوچک شدیم که محل اجراست؛ صندلی‌های فلزیِ طبقه‌ای اطراف سن چیده شده و با هر حرکتی، صدای برخورد پایه‌های فلزی به کف سالن یا جیرجیر صندلی‌ها به گوش می‌رسد؛ یکی از عوامل در پاسخ به من که از عکاس خواستم از وضعیت صندلی ها و محل اجرا نیز عکاسی کند گفت: تازه این یکی از سالن های آبرومند و مناسب شهر است؛ اجرا در تالار جدید فرهنگ و هنر خیلی گران تمام می‌شود و لذا همچنان باید از این سالن‌های قدیمی استفاده کرد.

هنوز منتظر شروع تئاتر بودیم که دیدم فردی دارد زمین را تی می‌کشد و تمیز می‌کند؛ بعد از لحظه‌ای متوجه شدیم، خودِ کارگردانِ جوان و لاغراندام تئاتر است که بی‌صدا، بی‌شیله‌پیله و خودمانی جارو را دست گرفته و آنجا را تمیز می‌کند و در پاسخ به یکی از حاضران که می‌گوید نیازی نیست برای ما اینجا را تمیز کنید، ما خودمانی هستیم، پاسخ می‌دهد: از فردا اجرای عمومی هم شروع می شود و بهتر است که تمیز باشد.

بعد از کمی تاخیر و هماهنگی بازیگران، تئاتر شروع شد، با آنتیگونه، زنی که دارد پیکر معشوقه‌اش را در بیابانی واقع در آمریکا، با دستانی خون‌آلود خاک می‌کند؛ انگشتانش از بس زمین را کنده، خونین شده و ناخنی برایش نمانده است. می‌گوید: «بیابان هنگام خاک کردن معشوق خیلی بی‌رحم است».

تئاتر، اردوگاهی را در آمریکا به تصویر می‌کشد که ژاپنی‌تبارها زندگی‌شان بعد از جنگ، یک شبه دگرگون شده و خانه‌ای که ندارند، دیگر یک شهروند هم تعریف نمی‌شوند و حالا تکلیفشان با همسری آمریکایی که هنوز شهروند آمریکاست مشخص نیست. دارند با حائلی از یک پرده نازک در جایی تنگ و نمور روزها را پشت سر هم می‌گذارند و بهتر است گفته شود زندگی نمی‌کنند، درواقع بین هم می‌لولند؛ حالا این وسط مانده‌اند انسان‌هایی که برخی از آنان، شوهرشان آمریکایی است و میان اردوگاه و محل زیست آمریکایی‌ها بلاتکلیف.

مرگ یا آزادگی

و این بلاتکلیفی در مواجهه با رخدادهای مهمی که سرنوشت، پیش روی انسان‌ها قرار می دهد، مثل مرگ، ماندن با ذلت زیستن و آزادگی که مرگ به همراه دارد، شهامت برای شرافت یا گلوله خوردن و مُردن در سکانس های مختلف به تصویر کشیده می‌شود و در آخر می‌بینیم که برخی شخصیت‌های نمایش، در کشاکش هویت برای بقا، آزادگی را انتخاب می‌کنند و نمی‌هراسند از مرگی که به زعمشان، آزاد شدن است. یا دوستان این افراد هم حاضر می‌شوند از آسایشی که می‌توانند داشته باشند بگذرند و با شرافت، همراه با آنان جانشان را بدهند.

آنتیگونه می‌گوید گذشته را از او گرفته اند و مانده است برای ساختن آینده بر روی توهم. در مواجهه او با دیگر شخصیت‌های داستان، دیالوگ های زیبایی که انسان را به فکر می کشاند روایت می شود، از جمله «باید شهامت به چیزی داشت که درست است، نه چیزی که مقدور است».

سرخی آنتیگونه‌ای که این شب‌ها در کرمان به شهروندان پیشکش می‌شود، در عین حال که دست گذاشتن روی مفاهیمی کلان و اساسی در زندگی که عمر انسان را دربر می‌گیرد را نمایش می‌دهد، در ادامه، از زیبایی حفظ چیزهای کوچک در زندگی نیز می‌گوید، همچنین جنایت‌های مکرر کوچک در کنار جنایت‌های بزرگ و در مقابل، اراده‌هایی که قصد ندارند قربانی شوند و این انگاره را برای فردی که مانده است بماند در کنار کسی که قرار است قربانی شود یا برود پی زندگی خودش و همسرش نیز چنین روایت می‌کند: گاه باید به دیگری ستم کنی، اگر می‌خواهی به جایی(زندگی با آسایش متداول نزد تعریف بسیاری از افراد) برسی.

درواقع صرفنظر از موضوع محوری تئاتر که در اردوگاهی در آمریکا می‌گذرد، لابه لای دیالوگ‌ها، شما گوشه گوشه زندگی خودت را می‌توانی به تامل بنشینی که در مواجهه با پدیده‌های مختلف زندگی، گاه در مقابل چنین شرایط و انسان‌هایی قرار می‌گیری که انتظار دارند یا درخواست که شما تابع آنان در هر شرایطی باشی و در مقابل ترسی که برای حفظ جانت پیش چشمت می‌کشانند، تو می‌مانی و یک انتخاب؛ انتخابی که ممکن است به بهای جانت تمام شود؛ جان و حیاتی که بستگی به تعریف تو از آن دارد و در انتها یا همان موقع به این پرسش مهم می‌رسی: آیا مرگ، نیستی است یا به قول یکی از دیالوگ های این تئاتر، آزاد شدن؟.

این مفاهیم البته آنقدر تلخ و سیاه به تصویر کشیده نمی‌شود که لذت حیات در جهان را در کامت تلخ و به قولی زهرمارت کند و زندگی در این کره خاکی را هیچ بیانگاری، نه، می‌خواهد وقتی هویت شما برای بقا در کشاکش رخدادهای زندگی به چالش کشیده می‌شود را پیش چشمت بکشاند که بتوانی در تجسمت حتی، انتخابی را براساس آنچه گمان می‌کنی درست است داشته باشی.

دکوری ساده که بتوان همه سکانس‌ها را در آن اجرا کرد با استفاده از میله‌های فلزی(داربست) ساخته شده و نورپردازی مناسبی در اجرا دارد. غباری که از زیر داربست به داخل سالن رها می‌شود بعضی سکانس‌ها را متفاوت می کند. و بعد از اجرای تئاتر با کارگردان همکلام می‌شوم؛ با هم قدم می زنیم؛ ابتدا در مسیر برگشت به حیاط، از مقابل ردیف قاب تابلوها و ابهتشان باز رد می‌شویم و بعد به حیاطی می رسیم که نورش همچنان کم‌سو است و حس شاعرانه‌ای به آن مجموعه تاریخی بخشیده است.

در جریان مصاحبه، دستش پر است از دانش و تجربه عرصه تئاتر و حرف برای گفتن دارد؛ تئاتر ایران و جهان را مرور کرده و می شناسد؛ تعریف خودش را از تئاتر دارد و به پرسش‌ها هم پاسخ های قابل تامل می دهد؛ ماحصل گفت و گو درباره دنیای تئاتر در ایران و افق های پیش رو را در خبر دیگری عرضه خواهیم کرد اما در پاسخ به چگونگی تولید تئاتر سرخی آنتیگونه و اجرای بازیگران، مطالبی رد و بدل می شود.

درباره نحوه بازی بازیگران وقتی می‌پرسم نحوه انتخاب بازیگرانت چطور بوده، تلاش داشتید از باتجربه‌ها بیشتر استفاده کنید یا تلفیقی از آنان، توضیح می دهد تلفیقی از یکی دو بازیگر باتجربه‌تر و چند دانشجوی بازیگری را مدنظر داشته و البته تاکید می کند که در مجموع از کلیت بازی بازیگران راضی است و به اهدافش رسیده است.

وسط مصاحبه هستیم که متوجه می‌شویم بازیگرانی که داخل حیاط سوار بر خودروهایشان شده اند قادر به خروج از مجموعه نیستند، زیرا راننده یک پیکان قراضه زهوار دررفته سفید، بی احترام به حقوق دیگران، درست مقابل در ورودی، پارک کرده و باید حالاحالاها منتظر ماند؛ یکی از عوامل می گوید: بله به فرهنگ‌سازی این موارد از جمله در خلال اجرای تئاتر نیاز داریم.

سرخی آنتیگونه و نمایش بقا در بیابان بی‌رحم هویت

اما رشیدصالحی از کارگردانان و هنرمندان جوان تئاتر کرمان، می‌گوید در چهارمین اثر خود در قامت کارگردان به سراغ نمایشنامه سرخی آنتیگونه رفته و با استفاده از اتفاقی تاریخی که در طول جنگ جهانی دوم برای ژاپنی های ساکن خاک آمریکا رخ داده، به نوعی بحران هویت در جامعه امروز را به تصویر کشیده است.

وقتی می خواهم پیام خلاصه و مهم تئاتر را بیان کند از یک کلیدواژه بیشتر استفاده نمی کند: بحران هویت. و اضافه می‌کند سرخی آنتیگونه چهارمین نمایشی به شمار می رود که کارگردانی کرده است در ۱۴ نمایش نیز تجربه بازیگری دارد.

سرخی آنتیگونه و نمایش بقا در بیابان بی‌رحم هویت

رشید صالحی متولد سال ۶۸ کرمان به گفته خودش از سال ۷۸(دوران نوجوانی) تئاتر را به صورت حرفه ای آغاز کرده و لیسانس بازیگری تئاتر و فوق لیسانی کارگردانی تئاتر دارد؛ حدود ۱۱ سال نیز است که سابقه تدریس در حوزه تئاتر در شهرهای رشت و شهرستان های دیگر از جمله دانشگاه های مختلف کرمان را در کارنامه دارد.

ماحصل مصاحبه که به بهانه اجرای نمایش سرخی آنتیگونه با این کارگردان با استعداد و آینده‌دار جامعه تئاتر استان کرمان درباره همین نمایش داشتیم از نظر مخاطبان به شرح زیر می گذرد:

سرخی آنتیگونه و نمایش بقا در بیابان بی‌رحم هویت
مازیار رشید صالحی کارگردان تئاتر سمت چپ در مصاحبه با خبرنگار ایرنا

درگیری انسان ها با بحران هویت

رشید صالحی بیان کرد: مساله هویت و بحران هویت مهمترین موضوعی است که من را درگیر اجرای این تئاتر کرد و این مساله در دنیای امروز به‌شدت دیده و احساس می شود.

وی با اشاره به روایت تاریخی داستان بیان کرد: وقتی ژاپن در جنگ جهانی دوم به آمریکا حمله می کند و ستیزی اتفاق می افتد، آمریکا در برابر این حمله تصمیمی می گیرد که یک‌شبه زندگی یک عده از کسانی که(ژاپنی ها) در آمریکا زندگی و کار می کردند، به واسطه یک تصمیم و فرمان که آنها دشمن خوانده می شوند، تغییر می کند و همه در یک اردوگاه محبوس می شوند.

کارگردان تئاتر سرخی آنتیگونه در عین حال اصل این تراژدی را بعد از حمله اتمی آمریکا می داند، وقتی که تکلیف بسیاری از انسان ها نامشخص است؛ وی ادامه داد: مساله این نیست که چرا اینها محبوس می شوند؛ مساله این است که وقتی بمب های اتمی آمریکا بر شهرهای هیروشیما و ناکازاکی ژاپن انداخته، جنگ تمام و درِ اردوگاه ها باز می شود، این انسان ها اصلا نمی دانند باید چکار کنند، مصونیت قبلی را دارند یا خیر.

به گفته وی، ژاپنی ها در آن مقطع نمی دانند آیا اگر ژاپن علیه آمریکا مجدد اقدامی کرد، آیا این اتفاق برای آنها تکرار می شود و به نوعی این مساله به بحران هویت مرتبط است.

نقد جریان رویای آمریکایی

سرخی آنتیگونه و نمایش بقا در بیابان بی‌رحم هویت

وی با بیان اینکه البته در این نمایش نقدی هم بر جریان رویای آمریکایی(نوعی تعریف از آزادی) داریم و از نظر ساختار و بخشی از خط قصه ، بر نمایشنامه آنتیگونه سوفوکل استوار است خاطر نشان کرد: به لحاظ ساختار این نمایش یک تئاتر پست مدرن است و البته من در اجرا کاملا به نمایشنامه آنتیگونه و مولفه های آن پایبند بودم و دخل و تصرفی در نمایشنامه نکردم.

رشید صالحی افزود: محدودیتی برای بیان منظور و هدفم در این نمایش نداشتم و آن چیزی که در ذهنم بود را با کمک تیم همراهم توانستم منتقل کنم، از نظر خودم ۷۰ تا۸۰ درصد توانستم آنچه (توان) که گذاشتم را - در کارگردانی و بازی بازیگران- برداشت کنم به مقصودم برسم، گرچه باید درباره کیفیت و اجرای کار اساتید و کارشناسان نظر بدهند.

یکدستی در اجرای بازیگران نمایش

وی در پاسخ به پرسش ایرنا با اشاره به تمرین های تیم بازیگری نمایش سرخی آنتیگونه در مدت چهار ماه تصریح کرد: تیم بازیگری ما ترکیبی از بازیگران با تجربه‌تر و تازه‌کار است که برخی از آنان دانشجوی تئاتر هستند اما در کل بسیار راضی از کار بازیگران هستم.

سرخی آنتیگونه و نمایش بقا در بیابان بی‌رحم هویت

این کارگردان تئاتر استان کرمان ادامه داد: البته ترجیح من استفاده کامل از دانشجویان تئاتر به دلیل مشترک بودن زبان(چون کار آکادمیک و تدرس به آنان داشتیم) بود و سعی کردیم یکدستی در اجرای نمایش توسط بازیگران حفظ شود.

وی افزود: به طور کلی تلاش کردیم یک یکدستی در ارائه کار ایجاد شود؛ خود بازیگران هم در این زمینه بسیار کمک کردند.

به گزارش ایرنا سرخی آنتیگونه با بازی فاطمه ‌هجینی‌نژاد، عدنان ‌محمدی‌پور، شاهین ‌خواجویی ‌نژاد، یگانه ‌پاکی ‌سیرت و قائم ‌محمودآبادی روی صحنه رفته است.

سایر عوامل این تئاتر به شرح زیر معرفی شده اند: دستیار کارگردان و منشی صحنه: سحر ‌سفلایی/ طراح لباس: ستاره افشون/ دوخت لباس: شادی مهدی‌زاده، فتانه سیدجعفری، میترا مقدسخو لاهیجی/ طراح صحنه و طراح نور: جلیل ‌امیری/ دستیار صحنه: کیان جمالی و محمد منتظری/ آهنگساز: مهدی کرمی/ نوازنده هارمونیکا: شیدا نخعی نژاد/ طراح گریم: حدیث ‌گلچین/ اجرای گریم: حدیث ‌گلچین، پردیس پوربهی/ طراح پوستر و طراح بروشور: مهدی جعفری/ تیزر: هادی رشیدی/ اتاق فرمان: علیرضا ‌محسن ‌بیگی، فاطمه اکبری/ گیشه: ریحانه ‌جبین ‌پور/ عکاسان: محمد اسلامی و محسن سعادت نصری/ حامی مالی: مهدی زریسفی (کافه گذر لحظه) کاری از: گروه تئاتر شعله.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha