این روزها که بیشتر نوشته های سیاسی رسانه ها به آمدن دوباره ترامپ به عرصه قدرت اختصاص یافته و موافق و مخالف او سرگرم تحلیل رفتار ترامپ در دوره جدید ریاست جمهوری او هستند تاکید این یادداشت حتی در این شرایط هم بر ضرورت بیش از پیش توجه به سیاست همسایگی است.
شکی نیست که حتی طرح نظری سیاست همسایگی مورد نقد گروهی از صاحبنظران سیاست خارجی است و دلایلی را در این ارتباط مطرح می کنند. گروهی معتقدند که سیاست همسایگی یک بحث فانتزی است و نمی تواند یک سیاست عملی باشد زیرا با توجه به اختلافات عمیقی که بین ایران با برخی از همسایگان هست همچنین تنوع منافع همسایگان طرح یک سیاست تحت عنوان سیاست همسایگی با این تنوع همسایه ها و با این اختلافات عمیقی که وجود دارد بحثی غیرعملی و صرفا یک بحث فانتزی است.
گروهی دیگر می گویند که وقتی همسایه ای اصلا اولویتی برای ما قائل نیست ما چگونه می توانیم برای او اولویت قائل شویم. طرح سیاست همسایگی با همسایه ای که اولویتهای دیگری دارد گام زدن در مسیری یک طرفه است.
گروه سومی می گویند تعهدات همسایگان به دیگران اجازه نمی دهد بتوانیم او را به همراهی با خود تشویق کنیم.
و گروه چهارم معتقدند که در دنیای منفعت محور که تمام کشورها به منافع خود می اندیشند سیاست همسایگی چه نفعی برای آنان دارد که منافع عینی خود را رها کنند و به سیاست همسایگی اولویت قائل شوند؟
نظرات مخالف مطرح شده حتما نظرات قابل توجهی هستند و در یک چارچوب منطقی مطرح شده اند و این یادداشت در صدد آن نیست که نظرات مطروحه را نقد نموده و پاسخی به انتقادات آنها بدهد فقط این سوال را مشترکا از هر چهار گروه دارد که آیا در شرایط کنونی و شرایط آینده با توجه به سناریوهای احتمالی مختلف (از خوش بینانه تا بدبینانه) اگر ما با همسایه های خود رابطه خوبی داشته باشیم بهتر است یا این که رابطه ای چالشی و خصومت آمیز؟
فکر نمی کنم کسی مخالف مرجح بودن رابطه خوب با همسایه بر رابطه تنش زا و خصومت آمیز باشد و بگوید که در جهانی که تهدیدات زیادی علیه ما وجود دارد رابطه تنش زا با همسایه منافع ما را بیشتر تامین می کند.
در یکی از کتابهای سیاسی چینی نوشته شده وقتی چین متوجه شد امپریالیسم می خواهد چین را با همسایگان محاصره کند چین هم تصمیم گرفت با همسایگان محاصره را بشکند. این نوشته منطقی کاملا عملگرایانه دارد و اصلا به تحلیل سیاستها و دیدگاههای و نظرات همسایه ها نمی پردازد و فقط یک اقدام عملیاتی را توضیح می دهد و چنین نتیجه می گیرد اگر می خواهیم توسط همسایه ها محاصره نشویم باید با آنها محاصره خود را بشکنیم.
چرا مثال چین مطرح شد؟ برای این که با هر شیوه شمارش از نظر تعداد همسایگان خشکی و دریایی در هر حال تعداد همسایگان چین بیشتر از ایران است و چین متوجه نقش و اهمیت همسایگان بوده است و در این راستا به این جمع بندی رسیده است که برای شکست محاصره خود، توسط همسایه، باید با او رابطه خوبی داشته باشد و او را از همسایه بودنش با خود راضی نگه دارد.
شیوه عملگرایی چین در خصوص راضی نگه داشتن همسایه در طرح راهبردی "کمربند راه" و شاخه های مختلف آن چون سی پک و کریدور میانی خود را نشان می دهد. امروز همسایه های نزدیک و دور چین حتی هند که اختلاف مرزی با چین دارد در داشتن رابطه خوب با چین حداقل منافع اقتصادی خود را در نظر می گیرند و نمی توانند از این منافع چشم پوشی کنند.
وقتی بر سیاست همسایگی و ضرورت رابطه خوب با همسایه ها تاکید می شود به معنی نادیده گرفتن اختلافات موجود یا اولویتهای آنها نیست بلکه توصیه ای است به اتخاذ یک سیاست عملگرایانه که با وجود اختلافات و اولویتها و تعهدات مختلف همسایگان متوجه باشیم که ضرورت دارد همچنان برای بهبود روابط حسنه با همسایگان تلاش نماییم. تلاش عملگرایانه برای بهبود روابط با همسایه به معنی فراموش کردن منافع خود نیست بلکه به معنی یافتن راههای ابتکاری جدیدی در تامین منافع خود در بستر همکاری با همسایگان است.
به نظر نمی رسد کسی تایید کند که در این دور از ریاست جمهوری ترامپ این که روابط ما با عربستان بهبود یافته شرایطمان نسبت به دور اول ترامپ بدتر شده باشد و بر عکس از رابطه خوب با همسایگان از جمله عربستان حمایت می شود و چه بهتر که دامنه این رابطه خوب با وجود همه اختلافات و تفاوتها با بقیه همسایگان نیز توسعه یابد.
بدون توجه به پیش داوریهای که درباره سیاستهای ترامپ در این دوره ریاست جمهوری او می شود پیشنهاد این یادداشت تاکید بر این است که جمهوری اسلامی ایران ضمن هشیاری در مقابل سناریوهای مختلف از رفتارهای سیاسی متعارض ترامپ، همچنان به سیاست عملگرایانه خود برای بهبود روابط با همسایگان ادامه دهد زیرا که سیاست همسایگی تکرار یک گفتمان سیاسی نیست بلکه سیاستی عملگرایانه در بستر واقعیتهای سیاسی برای امنیت و منافع ملی است.
نظر شما