به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، همایش «جهان شناسی و نظم نوین در افق ۲۰۵۰» صبح امروز سه شنبه ۲۲ آبان با حضور محمدحسن شیخالاسلامی رئیس مرکز مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه در مرکز مطالعات سیاسی و بینالمللی برگزار شد.
متن کامل صحبتهای رئیس مرکز مطالعات سیاسی وزارت امور خارجه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
خوشحالم که در همایش وزین امروز در جمع شما اندیشمندان، صاحبنظران و پویشگران عرصه سیاست بین الملل و سیاست خارجی حضور دارم. همایش امروز چه از منظر روش شناسی و چه از منظر هستی شناسی، یک مساله بنیادین را در مطالعات سیاست خارجی وجهه همت خود قرار داده است، چه آنکه کنشگران سیاست خارجی، بخواهند یا نخواهند در درون محیطی بزرگتر عمل میکنند که شناختهها و ناشناختههای بسیار دارد و بخش مهمی از نتایج و پیامدهای تصمیم و عمل آنان متاثر از و تاثیرگذار بر این محیط بزرگتر است. پس تردیدی نمیماند که شناخت وضعیت کنونی و آینده این محیط که همان نظام بینالملل است و طراحی سناریوهایی بر اساس این شناخت در حوزه سیاست خارجی، از اهمیتی حیاتی برخوردار است.
این مهم وقتی اهمیت بیشتری می یابد که در نظر بگیریم اولاً، اجماع وجود دارد که محیطی که در درون آن عمل میکنیم شرایطی متغیرتر از هر زمان دیگری را تجربه میکند که گرچه در خصوص دامنه و گستره تحول و تغییر و سمت و سوی آن، دیدگاه های متفاوتی مطرح است، در مورد اصل آن هیچ اختلافی وجود ندارد. ثانیاً فناوری اطلاعات و ارتباطات با تاثیرگذاری مستقیم بر کنش شناختی انسان، منطق کوانتومی را در حوزه علوم انسانی و علم سیاست نیز به منطق غالب تبدیل کرده است. با جهانشمول شدن منطق کوانتومی و پس از آن ظهور ژئوپلتیک دیتا و ظهور سیاست شبکهای، رابطه دنیای کوانتوم و دنیای کلاسیک، خود به یک معضل جدید تبدیل شده و ایجاد رابطه میان شناخته ها و ناشناخته ها؛ چندلایه تر، پیچیده تر و غیرقابل پیش بینی تر و عدم قطعیت ها بیشتر شده است.
بنابراین امروز محیط شناسی و جهان شناسی، به اولین وظیفه و کارکرد نظریه پردازان و پویشگران حوزه سیاست تبدیل شده است و پویاییهای بیشتر جهان و سرعت تحولات و پیامدها، تکاپوهای افزون تر و جدی تری را نسبت به گذشته ضروری ساخته است. همه ما تغییرات در حال وقوع در عرصه های مختلف را احساس می کنیم و احساس نااطمینانی ناشی از آنها و وضعیت آینده، ذهن ما را به خود مشغول می دارد. ناآگاهی از این تغییرات و سمت و سوی آن، برنامه ریزی برای آینده را دچار مشکل خواهد کرد و کنشگری که نداند در چه محیطی با چه ماهیت و مناسباتی عمل می کند، از قبل محکوم به شکست است.
از آنجا که ما در دوران تحول و گذار قرار داریم، نظام تصمیم سازی در سیاست خارجی و وزارت امور خارجه باید فهم درست از این تغییرات داشته باشد و برای سناریوهای محتمل آن خود را مهیا کند. درک ما از این که کدام سناریوها محتمل تر است، اثر مستقیم در کنش ها و واکنش های ما خواهد داشت. کنشگرانی موفقتر خواهند بود که محیط پیرامونی را درستتر شناخته و از قبل خود را برای چالشها و فرصتهای آن آماده کرده باشند و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کنشگر کلیدی نه فقط در تراز منطقهای بلکه در تراز جهانی، از این ضرورت بی نیاز نیست.
درباره تغییرات در حال وقوع در سطح جهانی و پیامدهای آن و آینده جهان ۵ رویکرد اصلی قابل تشخیص است که آنها را با شما به اشتراک می گذارم و البته شاید بتوان رویکردهای دیگری را نیز به آنها افزود:
اولین رویکرد بر این باور است که تغییرات در حال وقوع، ابزاری و کارکردی هستند به این معنا که دولتها در حال بازنگری در سازوکارهای خود به منظور ایجاد سازگاری در برابر تهدیدات در حال ظهور اعم از تهدیدات شناختی و تهدیدات عینی هستند. از این منظر، نوعی بازتنظیم نظام کنونی در قالب برخی اصلاحات و تعدیلات جزئی رخ خواهد داد و نظم جهانی لیبرال بعنوان نظم غالب ادامه حیات خواهد داد.
رویکرد دوم، تغییرات در سطح نظم جهانی و نه نظام جهانی را مد نظر قرار می دهد. بر این اساس، با ظهور بازیگران جدید و شکست پروژه غربیسازی و یکجانبه گرایی، جهان به سمت یک نظم جدید حرکت خواهد کرد. با ضعف ساختار موجود و تقویت ساختار فراقطبی، شاهد تکثر بیشتر در سلسله مراتب قدرت و نظمی چندمحوری خواهیم بود. این رویکرد معتقد به تحول در درون پارادایم موجود و بدون خدشه به نظام کنونی بین الملل و اصول، ارزش ها و نهادهای تشکیل دهنده آن است.
متفکران رویکرد سوم، بر این باور هستند که عمق و شدت تغییرات خیلی فراتر خواهد بود و شامل تغییرات در نظام بین الملل نیز خواهد شد. طبعا تغییر در نظام بین الملل، از طریق تغییرات بنیادین در منطق نظام موجود، اساس و بنیان های فلسفی ارزش ها، ساختار نظام، سلسله مراتب بازیگران، توزیع بنیادین توانمندی ها در میان بازیگران اصلی و اصول حاکم بر مناسبات میان آنها امکان پذیر خواهد بود.
رویکرد چهارم عمدتا از نظریه اجتماعی روابط بین الملل ریشه می گیرد و بر اساس آن، جهان به سمت یک نظم جامعه-محور حرکت خواهد کرد و در این منظر، دولت ها ضرورتا بازیگران اصلی نخواهند بود بلکه بازیگران اجتماعی در راس سازمان جوامع انسانی قرار می گیرند که توانمندی آنها از طریق ابزارهای نوین، تحول در مفهوم فضا و مفهوم دولت شبکه ای افزایش خواهد یافت. در چنین نظام بین المللی، قدرت ماهیت مدنی و عمدتا فناوری و فرهنگ محور خواهد داشت و قدرت فرهنگی و فناورانه به صورت شبکه مند در جریان خواهد بود.
رویکرد پنجم که یک رویکرد بدبینانه اما شایسته توجه است و عناصری از آن بویژه در یک ساله اخیر ظاهر شده است، بر آن است که نظام بین الملل به سمت یک نظام مبتنی بر بی نظمی یا آنارشی در حال حرکت است که در آن، قدرت اصول و هنجارهای اجماع-محور حاکم متاثر از ضعف و سایش نظام های نظم دهنده موجود، فروپاشیده یا کارایی خود را از دست داده و به دلیل فقدان درک بنیادین و توافق میان دولت ها و بازیگران غیردولتی، نهادها و اصول جدیدی ایجاد و حاکم نشده است. در چنین شرایطی، گرچه کنشگران به سمت رویکردهایی چون چندجانبه گرایی های کوچک، ائتلاف های موضوع-محور و مصون سازی خواهند رفت، شاید در نهایت هیچ اصلی بجز خودیاری قادر نخواهد بود ضامن بقاء و امنیت آنها باشد.
اینها بخشی از رویکردهای متصور در خصوص تحولات جاری و آینده در حوزه سیاست جهانی است. فارغ از این که کدام را بپذیریم یا رویکردی متفاوت و جدید را مطرح کنیم، چند عنصر در تحول کنونی قابل ذکر است:
اهمیت یافتن هر چه بیشتر مناطق جغرافیایی، امکان بازیگری و بازی سازی برای بازیگران منطقه ای، امکان اتخاذ رویکردهای متکثرتر و انتخاب شرکای متنوع تر بر مبنای حوزه های همکاری موضوعی، تمرکز بیشتر بر سیاست های حمایت گرایی و توسعه ظرفیت های ملی و قدرت اراده، فرسایش مفهوم سنتی قطبیت و تحول در مفهوم سلسله مراتب بر مبنای توانمندی های جدید.
بر اساس سناریوهای آینده درباره محیط بین المللی و چشم انداز آن، سیاست خارجی هم باید چشم انداز داشته باشد و بداند که در کدام نقطه قرار دارد، چگونه تحت تاثیر تحولات محیطی قرار می گیرد، چگونه واکنش نشان خواهد داد و برای افق آینده، چه وضعیتی را برای کشور پیش بینی و بر مبنای وضعیت مطلوب برنامه ریزی می کند. بازیگرانی موفق خواهند بود که قدرت روایت سازی و مشارکت موثر در روندها و روایتهای در حال شکل گیری و شرایط آینده را داشته باشند. در مرحله بعد آنها لازم است قدرت بازیسازی و سپس بازیگری در چارچوب تعریف خود از منافع حیاتی خویش را توسعه دهند.
جمهوری اسلامی ایران بزرگترین مزیت بازیگری در بازیهای بزرگ یعنی استقلال سیاسی را دارد. ایران عامل یک قدرت یا مجموعهای از قدرتها نخواهد شد. کشور ما وارد بازی در مجموعه های جدید منطقه ای و جهانی شده است و تراز بازیگری خود را نه فقط منطقهای بلکه جهانی تعریف کرده است. بنابراین مهم است که ما درک روشن و درستی از چشم انداز جهان در دهه های آینه داشته باشیم تا بر مبنای آن جایگاه ایران و سناریوهای رسیدن به آن را طراحی کنیم.
دولت چهاردهم با فهم منظومه ای و فراگیر از شرایط محیطی و ابزارهای قدرت ایران، سیاست خارجی کشور را پیش خواهد برد. امنیت و منافع ملی، نقطه کانونی و خط قرمز در این سیاست خواهد بود. در این چارچوب ما هم با همسایگان تعامل گسترده خواهیم داشت و کنشگری و کارگزاری مشترک منطقه ای را دنبال خواهیم کرد و هم در فرامنطقه، فضای بازی بین المللی کشور را توسعه خواهیم داد. متن و فرامتن قدرت جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر درک از تحول محیط و فضاهای تعامل، رقابت و تقابل، همزمان در پیش چشم ما خواهد بود.
امیدوارم همایش امروز بتواند در شکل گیری درک آینده نگرانه جامع نسبت به محیط بیرونی عمل سیاست خارجی و شناخت واقع بینانه از جهان آینده موثر باشد. از مرکز مطالعات سیاسی و بین المللی و مجمع جهانی صلح اسلامی و همه شما عزیزان و فرهیختگان برای برگزاری این همایش ارزشمند قدردانی می کنم.
نظر شما