تشدید اخیر درگیریها، شامل حملات موشکی بالستیک به عمق تلآویو، این تحول از دفاع به حمله را نشان میدهد که پایههای رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکاییاش را لرزانده است. این تغییر نهتنها توانمندیهای نظامی تقویتشده حزبالله را برجسته میکند، بلکه نقش حیاتی ایران را بهعنوان متحدی استوار در برابر هژمونی غرب و صهیونیستها نشان میدهد.
پیشرفت پیوسته حزبالله در این درگیری، تکامل راهبردی آن طی سالها را به نمایش میگذارد. این سازمان از تاکتیکهای سنتی چریکی به استفاده از فناوریها و راهبردهای پیشرفته نظامی گذر کرده است؛ تحولی که با حمایت بیوقفه ایران در دوران جنگ و صلح ممکن شده است. استفاده موفق از موشکهای بالستیک برای هدف قرار دادن تلآویو، که سیستم دفاع هوایی اسرائیل نتوانست آن را بهطور مؤثری مهار کند، نشاندهنده پیچیدگی رو به افزایش حزبالله و توانایی آن برای تحمیل هزینههای سنگین به دشمنانش است.
این تغییر رژیم صهیونیستی را بیثبات کرده و آن را مجبور کرده است با واقعیتی جدید روبرو شود که در آن دیگر انحصار قدرت و تجاوز را در منطقه ندارد. ایالات متحده و متحدانش که شاهد این تحولات هستند، بهسرعت به دنبال فرصتهایی برای برقراری آتشبس هستند؛ نه از روی حسن نیت، بلکه از سر ناچاری. شکستهای رژیم صهیونیستی در میدان نبرد، بههمراه خسارات روانی، مادی و انسانی که از حملات عمیق به خاک خود متحمل شده، تصویر بهدقت ساختهشده از شکستناپذیریاش را فرو ریخته است.
در قلب پایداری حزبالله، تعهد خللناپذیر ایران به لبنان و محور گستردهتر مقاومت قرار دارد. حمایت ایران فراتر از کمکهای نظامی بوده و شامل کمکهای اقتصادی و بشردوستانه نیز میشود، بهویژه در دوران تحریمها و انزوای تحمیلی از سوی غرب. هنگامی که اقتصاد لبنان تحت تحریمهای آمریکا فلج شده بود و کشورهای عربی روی برگرداندند، ایران با ارسال نفت، گاز و بنزین وارد عمل شد و تلاشهای غرب برای گرسنگی دادن و بهزانو درآوردن مردم لبنان را به چالش کشید.
روابط ایران با حزبالله و لبنان بر پایه سلطه نیست، بلکه مبتنی بر همبستگی است. رهبران ایران، از رهبر معظم تا رئیسجمهور، همواره بر حاکمیت و استقلال لبنان تأکید کردهاند. این شراکت بر احترام متقابل و اهداف مشترک استوار است، نه بر معادلهای سلسلهمراتبی. فداکاریهای شهروندان ایرانی، از جمله اهدای طلا و پساندازهای خود برای آرمان لبنان، گویای عمق این پیوند است.
در مقابل این همبستگی، دستور کار غرب قرار دارد که با هدف تداوم بیثباتی در منطقه هدایت میشود. رژیم صهیونیستی بهعنوان عامل منافع امپریالیستی غرب، نمادی از این نیروی بیثباتکننده است. حملات هوایی بیهدف، نقض حاکمیت لبنان و تجاوزات وحشیانه به غزه، اقدامات جداگانهای نیستند، بلکه بخشی از راهبردی گستردهتر برای تضعیف ثبات و توسعه منطقهاند. تاریخ نشان داده است که ثبات، زیربنای پیشرفت است. یک لبنان باثبات، که توسط متحدان قدرتمندی مانند ایران حمایت میشود، سلطه غرب را به چالش میکشد و روایت وابستگی و عقبماندگی دائمی را نقض میکند. رسانههای غربی، واقعیت مقاومت را تحریف کرده و آن را ویرانگر جلوه میدهند، در حالی که تاریخ طولانی اشغال و استثمار را نادیده میگیرند و این حقیقت را انکار میکنند که مقاومت تنها راه رهایی و توسعه است.
مقاومتی که حزبالله هدایت میکند، بیش از یک مبارزه نظامی است؛ این مقاومت موضعی فرهنگی و ایدئولوژیک علیه حذف و بهزنجیرکشیدن است. این مقاومت قدرت خود را از هویت جمعی ریشهدار در ارزشهای عربی، شرقی و اسلامی میگیرد. غرب، در پیگیری بیامان خود برای سلطه، تلاش میکند این هویتها را از بین ببرد و آنها را با روایتهایی از تفرقه و پراکندگی جایگزین کند. با این حال، روح مقاومت باقی میماند، متکی بر حس عمیق تعلق، هدف، و پیوند با سرزمین.
این مبارزه نهتنها علیه نیروهای خارجی، بلکه علیه خیانتهای داخلی نیز هست. برخی افراد و نهادها در منطقه بهعنوان ابزار تبلیغات و دستکاری غرب عمل کرده و تلاشهای جمعی برای آزادی و تعیین سرنوشت را تضعیف میکنند. مردم منطقه باید این تهدیدهای داخلی را شناسایی و رد کنند و تعهد خود به میراث و آرمانهای مشترکشان را تأیید نمایند.
حمایت پایدار ایران از لبنان، سوریه و عراق تنها یک راهبرد ژئوپلیتیکی نیست، بلکه تجلی دیدگاه آن برای منطقهای باثبات و مستقل است. پیوندهای فرهنگی، تاریخی و مذهبی ایران با این کشورها، بنیان این دیدگاه را تشکیل میدهد. برای ایران، ثبات همسایگانش با امنیت و رفاه خود گره خورده است. این ارتباط، روایتهای غرب را که ایران را بهعنوان نیروی بیثباتکننده معرفی میکنند، به چالش میکشد.
در واقع، این غرب است که با جنگها، تحریمها و اشغالگریهای خود، همواره صلح و پیشرفت در منطقه را مختل کرده است. هرجومرج تحمیلی غرب، منطقه را متلاشی و وابسته نگه میدارد. نقش ایران بهعنوان نیرویی باثباتکننده، این برنامه را خنثی کرده و مسیری بهسوی خوداتکایی و کرامت برای مردم منطقه ارائه میدهد.
رژیم صهیونیستی، که با مقاومتی بیسابقه در چندین جبهه روبرو است، با بحرانی در مشروعیت خود دستوپنجه نرم میکند. اتکای آن به زور عریان و بیاعتنایی آشکار به هنجارهای بینالمللی، حتی نزدیکترین متحدانش را بیگانه کرده است. هدف قرار دادن غیرنظامیان، تخریب زیرساختها و نقض حاکمیت، ماهیت واقعی اشغال را آشکار کرده است.
پایداری حزبالله و حمایت ایران نهتنها سلطه نظامی رژیم صهیونیستی، بلکه جایگاه اخلاقی آن را در برابر حامیان غربیاش به چالش کشیده است. روایت طولانیمدت رژیم صهیونیستی از قربانی بودن، با مشاهده ماهیت نامتناسب و بیهدف تجاوزاتش، بهطور فزایندهای زیر سوال رفته است. آینده منطقه در بیداری به هویت مشترک و رد تاکتیکهای تفرقهآمیز دشمنان نهفته است. هویتهای عربی، شرقی، اسلامی و ملی که مردم منطقه را متحد میکند، ابزارهای قدرتمندی برای مقاومت در برابر سلطه خارجی هستند. این بیداری همچنین باید عناصر داخلی را که بهعنوان مجریان برنامههای غربی عمل میکنند، افشا و با آنها مقابله کند.
مقاومت، بهعنوان تجسمیافته در حزبالله، تنها یک کارزار نظامی نیست، بلکه جنبشی گستردهتر برای عدالت، کرامت و تعیین سرنوشت است. این تحول، قدرت اتحاد و روحیه پایدار مردمی را نشان میدهد که حاضر به تسلیم نیستند.
در نهایت، گذار حزبالله از دفاع به حمله، فصلی جدید در مبارزه علیه رژیم صهیونیستی و متحدان غربی آن رقم زده است. این تغییر، پایداری حزبالله و حمایت بیوقفه متحدانش، بهویژه ایران را نشان میدهد. تلاشهای غرب برای بیثبات کردن و تقسیم منطقه، با افزایش همبستگی و مقاومت مواجه شده و عصر جدیدی در حال ظهور است.
رژیم صهیونیستی، که زمانی در تجاوزات خود بیرقیب بود، اکنون با دشمنی سرسخت روبرو است که حاضر به تسلیم نیست. این نه تنها نبردی برای بقا، بلکه برای آیندهای است که در آن مردم منطقه بتوانند با کرامت، عاری از اشغال و سرکوب زندگی کنند. این نبردی است برای حاکمیت، عدالت و حق تعیین سرنوشت؛ نبردی که حزبالله و متحدانش مصمم به پیروزی در آن هستند و بیشک پیروز خواهند شد.
*محمد علی صنوبری؛ کارشناس مسائل بین الملل
انتشار مطالب در باشگاه نخبگان ایرنا به منظور تبادل آرا و نظرات گوناگون جامعه است و الزاما به معنای تأیید کامل محتوای آن نیست. ایرنا آمادگی انتشار نقد و بررسی دیدگاههای منتشر شده را دارد.
نظر شما