به گزارش خبرنگار سیاسی ایرنا، با گذشت ۱۰۰ روز از استقرار دولت چهاردهم و رخداد وقایع پرشمار در عرصه سیاست داخلی و بینالمللی، تحلیل این مقطع در دستورکار رسانههای مختلف قرار گرفته است.
برای ارزیابی این موضوع گفتوگویی با مهندس محمدرضا باهنر دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین داشتیم. او سیاستمداری کهنهکار است که به سبب مشی اعتدالیاش همواره با گروهها و جریانهای مختلف سیاسی روابط حسنهای داشته است. باهنر با ۷ دوره حضور در مجلس شورای اسلامی رکورددار نمایندگی مجلس است و تجربه زیادی درمورد فراز و فرودهای کار نمایندگی بهویژه در موارد خاص دارد.
دبیرکل جامعه اسلامی مهندسین در این گفتوگو درخصوص موضوعاتی همچون تحقق شعار وفاق ملی از سوی رئیس دولت چهاردهم،چینش اعضای کابینه، استانداران و مدیران دولت، تقویت فعالیت و حضور احزاب و تشکل های سیاسی در فضای سیاسی و اجتماعی کشور، دیپلماسی و سیاست خارجی دولت چهاردهم و تقویت همکاری با کشورهای همسایه و نحوه برخورد با دولت دوم ترامپ در آمریکا، اصلاح قانون انتصاب افراد در مشاغل حساس دیدگاه ها و نظرات خود را مطرح کرد که مشروح این مصاحبه را می خوانیم:
ایرنا: همانگونه که اطلاع دارید بیش از ۱۰۰ روز از شروع به کار دولت چهاردهم گذشته، با توجه به اتفاقاتی که در این مدت افتاده، به عنوان اولین سؤال بفرمایید عملکرد دولت را چگونه ارزیابی میکنید و برای این ۱۰۰ روز چه نمرهای به دولت آقای پزشکیان میدهید؟
باهنر: در این ۱۰۰ روز برخی عوامل انسانی و برخی عوامل محیطی متنوعی هم در کشور، هم در منطقه و در جهان اتفاق افتاد، و اینها در عملکرد مسئولین اجرایی کشور بیتأثیر نیست. طبیعی است هر دولتی روی کار میآید سه، چهار ماه از وقتش به چینش نیروها، و جمعبندی در ارتباط با مسائلی که در کشور وجود دارد میگذرد.
من بارها گفتهام و باز هم تکرار میکنم که موفقیتهای نظام جمهوری اسلامی محصول فعالیتهای همه دولتهای گذشته است؛ همه دولتها در موفقیتها کم و بیش نقش داشتهاند، گرفتاریهایی هم که الان وجود دارد تلمبار ناکارآمدیها و یا عوامل انسانی و محیطی گذشته است. دولتی که روی کار میآید تا خود را پیدا کند و چینش نیروهایش را انجام دهد ۳- ۲ ماهی وقت گرفته میشود و این طبیعی است.
در ارتباط با مسائل روزمره، من مدتی قبل که خدمت آقای پزشکیان رسیدم به ایشان عرض کردم از روز اولی که شما بر کرسی ریاست جمهوری تکیه بزنید برخی میآیند و میگویند مثلا نمیتوانیم حقوقها را پرداخت کنیم، نمیتوانیم یارانهها را پرداخت کنیم، از گندمکاران گندم خریدهایم و پولشان را نداریم بدهیم، معدن طبس فروریخته و تعدادی شهید داشتیم، کمبود برق داریم، کارخانههای فولاد دچار خاموشی و گرفتاری شدهاند، قیمت سیمان در حال افزایش است و قس علیهذا. به ایشان عرض کردم که روز نخستی که شما بیائید مشکلات روزمره به اندازهای فراوان و غیرقابل اغماض است که نمیتوان با هیچ کدام از این مشکلات با غفلت برخورد کرد. گفتم اگر شبانهروز برای شما به جای ۲۴ ساعت ۴۸ ساعت هم بشود، همین که کارهای روزمره را مدیریت کنید خودش هنر است. اما کارهای مملکت و کارهای قوه مجریه آیا محدود به همین مسائل روزمره میشود؟ ابداً.
ما الان در ساحتهای مختلف مشکلات زیادی داریم که من خیلی به بقیه بحثها نمیپردازم؛ ما در ساحت اقتصاد، ساحت سیاست، ساحت دیپلماسی و ساحت فرهنگ مشکل و مسأله و گرفتاریهایی داریم. اگر من بخواهم فقط وارد بحث اقتصادی شوم، بالاخره بودجه عمومی دولت به شدت نامتعادل است، از گذشته هم اینچنین بوده و الان هم نامتعادل است.
تعداد زیادی از بانکهای ما نامتعادل و ناتراز هستند، صندوقهای بازنشستگی ما هم ناکارآمد و ناتراز هستند، در بخش انرژی هم ناترازی سنگین داریم چه به لحاظ تولید نفت و گاز، و چه به لحاظ مصرف؛ مصرف ما خیلی بالا است و متاسفانه تولید ما کم است. البته بیشتر اینها تحت تأثیر تحریمهای ظالمانهای است که مستکبرین بر ما تحمیل کردهاند و البته ناکارآمدیهایی هم در کشور وجود داشته و دارد که اینگونه ناترازیها را به وجود میآورد. در مسائل دیگر مانند مسائل زیست محطیی، آبهای زیرسطحی، فرونشست زمین و غیره هم مشکلات متعدد و متنوع است.
توصیه من به دولت و آقای رئیسجمهور و برخی وزرا این بود که در کنار خودشان یک اتاق فکر تاسیس کنند و از افرادی که مجرب، متخصص، و کاربلد هستند و با مسائل احساسی برخورد نمیکنند در مورد اینکه برخی از مشکلات اساسی کشور- مثل ناترازی بودجه، ناترازی انرژی، ناترازی آب، ناترازی بانکها و صندوقهای بازنشستگی- را چگونه باید حل کنیم کمک بگیرند. باید افرادی بنشینند و فکر کنند و نقشه راهی تهیه کنند و مبتنی بر آن نقشه راه حرکت کنند و جراحیها را آغاز کنیم. زمانی که از جراحی سخن میگوییم جراحی خونریزی و بیهوشی دارد، ریکاوری بعد از جراحی دارد، قبل از آن پزشک داخلی باید بنشیند و معاینه کند و راهحل ارائه بدهد.
مجموعه این موارد چیزی نیست که انسان بخواهد آن را به تاخیر بیندازد و بگوید فعلاً چون سرمان شلوغ است بماند برای دو، سه سال آینده، زیرا هر سال بدتر از سال قبل میشود و گرفتاریهای ما بیشتر خواهد شد، بنابراین باید هرچه زودتر برای این جراحیها هم اقداماتی را انجام داد.
دولت در طول این ۱۰۰ روز دو- سه قدم نسبتاً خوب برای برخی از این اشکالات برداشته است؛ به عنوان نمونه در لایحه بودجه که دولت به مجلس داده نکات مثبتی وجود دارد از جمله اینکه ما اعداد زیادی داشتیم که فرابودجهای بود، یعنی اصلا در قانون بودجه نمیآمد و اینها هم مجریان و مسئولین، هم قانونگذاران و هم دستگاههای نظارتی مانند دیوان محاسبات و غیره را گرفتار میکرد. دولت همت کرد و بسیاری از این اعداد فرابودجهای را امسال در لایحه بودجه آورد و این موضوع موجب شفاف شدن بودجه شد. حال که بودجه شفاف شده مشخص شده که کسری بودجه خیلی سنگین است و باید فکر جدی برای آن کرد.
درخصوص صندوقهای بازنشستگی این صندوقها در وضعیتی قرار دارند که اکثر حقوق بازنشستگان را خزانه و دولت پرداخت میکند، در حالی که روال در همه جای دنیا این است که صندوقهای تأمین اجتماعی، بیمهای و بازنشستگی باید بتواند چرخش مالیشان منظم باشد و اگر در طول ۳۰ سال به عنوان بازنشستگی و بیمه و عناوین دیگر از کارمند پول میگیرند، بعد از بازنشستگی خود صندوقها باید بتوانند آن را تامین کنند. اما در سازمان بازنشستگی بیش از ۸۰ درصد از حقوق بازنشستهها را خزانه پرداخت میکند و صندوقها میگویند ما نداریم بدهیم! زمانی هم که به صندوقها میگوییم چرا ندارید بدهید؟ میگویند ما از دولت طلبکار هستیم، یکی میگوید ۳۰۰ همت و یکی میگوید ۵۰۰ همت طلبکارم و دیگری میگوید کمتر یا بیشتر طلبکار است.
اقدام دیگری که در بودجه ۱۴۰۴ انجام دادند این بود که گفتند ما که ۸۵ درصد از حقوق بازنشستگان را میپردازیم، یکسال، دو سال دیگر ۱۵ درصد بقیه را هم میپردازیم، و بعد مینشینیم یک بازنگری اساسی و جدی در سازمان بازنشستگی و شرکتها انجام میدهیم که ببینیم چقدر ضرورت دارد این صدها شرکت وجود داشته باشند، چند تا از این شرکتها سودده و چند تا زمینگیر یا ورشکسته هستند و علیهذا.
وفاق امروز یکی از ضرورتهای امروز نظام جمهوری اسلامی است. موضوع وفاق را نباید با افراط و تفریط تعریف کنیم؛ برخی میخواهند با موضوع وفاق به قدری افراطی برخورد کنند که دیگر در کشور حزب، جناح و رقابتی وجود نداشته باشد. من این را به هیچ عنوان قبول ندارم. رقابت، احزاب، فعالیتهای سیاسی، دولت سایه میتواند موجب ارتقای کارآمدی و بهرهوری در کشور شود.
این یک قدم خوب و مثبت از سوی دولت برای شروع بررسی و حل برخی از این ناترازیها است، انشاءالله نمایندگان هم کمک کنند و تصویب کنند.
عوامل محیطی در کشور و منطقه نیز هست، داستان سفاکیهایی که رژیم اشغالگر قدس نسبت به مردم غزه و لبنان انجام میدهد. ما نمیتوانیم نسبت به این مسائل بیتفاوت باشیم. اصل نظام، دین و اعتقاد ما حمایت از مظلوم است.
دولت هم در این زمینه فعال است، سفرهایی که آقای رئیس جمهور به مجامع بینالمللی دارند سفرهای خوب و مثبتی است.
برخی حرکتها در این زمینه هم حرکتهای سمبولیک خوبی است. به عنوان مثال اینکه وزیر امور خارجه ما به لبنان میرود، از آن مهمتر اینکه رئیس مجلس که یکی از مقامات ارشد کشور است خودش با هواپیما به بیروت میرود. آنهم در زمانی که رژیم اشغالگر قدس تهدید کرده هیچ پروازی از تهران به بیروت نباید انجام شود، و در همان شرایط رئیس مجلس ما به آنجا میرود و به مناطقی سر میزند که تحت شدیدترین بمبارانهای سفاکانه آنهاست.
سفر اخیر آقای لاریجانی به عنوان نماینده رهبری به سوریه و لبنان، یا سفر وزیر دفاع به سوریه از این جملهاند؛ این سفرها هم مقدار زیادی دلگرمی به مردم غزه و لبنان میدهد که احساس کنند گوشهایی هست که فریاد و صدای آنها را بشنود و به آنها کمک کند.
بحمدالله حزبالله هم علیرغم اینکه در این اوضاع بسیار صدمه دید، اما لایههای فرماندهی چهار لایه و پنج لایه دارند و همانگونه که قبلاً شعار میدادیم وقتی پرچم یک سرباز یا سرداری میافتد پنج سردار دیگر هستند که آنها میتوانند این پرچم را بلند کنند، الحمدالله حزبالله هم بسیار مقتدرانه و قدرتمند کار میکند و امیدواریم انشاءالله مظلومیت این خونهای بر زمین ریخته شده باعث شود که ما شاهد آن باشیم که دیگر رژیم صهیونیستی و آپارتاید و سفاک و قاتل، روی کره زمین وجود نداشته باشد و ما نابودی نهایی رژیم صهیونیستی را جشن بگیریم.
ایرنا: آقای باهنر شما در اظهاراتتان به بحث چینش کابینه یا سایر ردههای دولت به عنوان یکی از ابتداییترین اقدامات دولتهای جدید اشاره کردید، یکی از شعارهایی که آقای پزشکیان داد و شاید بتوان گفت عمدهترین شعار ایشان در ایام انتخابات هم بود، بحث وفاق بود؛ شما تحقق وفاق را در چینش مدیران دولت در کابینه و سطوح پایینتر چگونه ارزیابی میکنید؟ به نظر شما وفاق چقدر در انتصابات تحقق داشته است؟
باهنر: وفاق امروز یکی از ضرورتهای امروز نظام جمهوری اسلامی است. موضوع وفاق را نباید با افراط و تفریط تعریف کنیم؛ برخی میخواهند با موضوع وفاق به قدری افراطی برخورد کنند که دیگر در کشور حزب، جناح و رقابتی وجود نداشته باشد. من این را به هیچ عنوان قبول ندارم. اتفاقاً رقابت، احزاب، فعالیتهای سیاسی، دولت سایه و مسائل دیگر میتواند موجب ارتقای کارآمدی و بهرهوری در کشور شود.
اما از طرفی، تفریط در موضوع وفاق هم این بود که برخی فکر میکردند این جریانات و رقابتهای سیاسی باید در همه حوزهها تسری پیدا کند، درحالی که ضرورتی ندارد. واقعیت این است که من به عنوان فردی که ۲۸ سال در مجلس بودم، به صراحت میگویم که حتی بیش از ۸۰ درصد تصمیمات مجلس و عملکرد دولت سیاسی و جناحی نیست. زمانی که مجلس میخواهد بودجه عمومی دولت را تصویب کند، یا وقتی میخواهد برنامه توسعه تصویب کند، اینها موضوعات جناحی و سیاسی نیست.
البته ۱۰، ۱۵ درصد از تصمیمات و مصوبات مجلس سیاسی و جناحی است؛ مانند زمانی که میخواهند رئیس یا هیات رئیسه انتخاب کنند، یا میخواهند اعضاء کمیسیونها را انتخاب کنند، یا زمانی که میخواهند به یک وزیر رأی اعتماد بدهند یا او را استیضاح کنند، اینها تصمیمات سیاسی و جناحی است و اشکالی هم ندارد و رقابت هم باید وجود داشته باشد. اگر بخواهیم وزرا را بشماریم، ممکن است وزرای خارجه، کشور و اطلاعات کارهای سیاسی هم انجام دهند، اما وزرای صنعت، نفت، اقتصاد اصلاً جناحی و سیاسی نیستند.
در جریان وفاق دولت در این بخش در مجموع خوب عمل کرد. البته یک جاهایی هم اشتباهات تاکتیکی وجود داشت؛ به عنوان نمونه فراخوانی که برای چینش کابینه دادند برای یک پست یکدفعه ۲۰ نفر به فینال میرفتند، از بین این ۲۰ نفر یک نفر بیشتر برای هر وزارتخانه نمیخواهیم، بنابراین از میان آنها یک نفر انتخاب شد و برای ۱۹ نفر دیگر دلخوریها و گلایهمندیهایی ایجاد شد. شاید از روز اول نباید سفره اینقدر پهن میشد. اما در هر صورت گذشته است نیروهایی هم که انتخاب کردند مجموعاً نیروهای خوبی هستند افرادی از دولتهای هر دو جناح در میان آنها وجود دارند و چینشها خوب است.
من اعتقاد دیگری هم دارم و باید توصیه شود که در دولت آقای پزشکیان به آن عمل شود، و آن اینکه وقتی دولتی روی کار میآید تصور میکند تا عمق جامعه همه مسئولین باید تغییر کنند، در حالی که قرار نیست چنین باشد. من همیشه گفتهام که پستهای سیاسی- اجرایی در کشور حداکثر ۱۰۰ تا هستند، حدود ۲۰ - ۲۵ وزیر و تعدادی هم معاون رئیسجمهور و یکسری هم رؤسای سازمانهای بزرگ دولتی داریم، اما اگر قرار باشد رئیسجمهور بگوید من حق دارم وزیر را عوض کنم، وزیر هم بگوید من حق دارم معاونین را عوض کنم، معاونین هم بگویند من حق دارم مدیرکلهایم را عوض کنم، مدیرکل هم بگوید این حق من است که رؤسای اداره را عوض کنم، رئیس اداره هم بگوید من حق دارم رئیس مدرسه را عوض کنم، رئیس مدرسه هم بگوید من میخواهم سرایدار مدرسه را عوض کنم! یعنی با رفتن یک دولت و روی کار آمدن دولت دیگر، ۲۰۰- ۳۰۰ هزار مسئول از وزیر گرفته تا سرایدار مدرسه را میخواهند عوض کنند، اینگونه که نمیشود! حداکثر تغییری که با رفتن یک دولت و آمدن یک دولت باید صورت بگیرد این است که ۱۰۰ نفر عوض شوند، بقیه تجربه دارند باید کار کنند، زندگی کنند.
من فکر میکنم که دولت باید بهتدریج یک مقداری این روند را متوقف کند، یعنی اینکه حال که وزیر معاونین خود را عوض کرده، دیگر سراغ مدیر کل، کارشناس ارشد و سازمانهای دیگر نروند. یک وزیر ممکن است ۵۰ مدیرکل زیر نظر خود داشته باشد، ۳۰ مدیرکل در ۳۰ استان و ۲۰ نفر هم مدیرکل ستادی، قرار نیست همه اینها عوض شوند، بعد هم مدیرکلها بگویند میخواهیم رؤسای ادارهمان را عوض کنیم!
این یکی از مواردی است که بهرهوری را به شدت کاهش میدهد. البته ممکن است استدلال هم داشته باشند و بگویند دولت قبلی عوض کرده من هم میخواهم عوض کنم، اینگونه که نمیشود! اگر بنا باشد هر دولتی میآید بگوید دولت قبلی مدیران را عوض کرده، من هم میخواهم عوض کنم، این داستان تا ابد ادامه پیدا میکند و نتیجه هم این میشود که کشور از ۵۰درصد مدیران مجرب همواره محروم خواهد بود و این کار صحیح و خوبی نیست. کسی هم که در دولت قبل وزیر بوده تجربه پیدا کرده، کار کرده و الان باید از خدماتش استفاده شود، حالا اگر نه در پست وزارت، ولی میتواند معاون وزیر یا یک استاندار قدرتمند شود و دولت آقای پزشکیان باید دقت کنند که این موضوع ادامه پیدا نکند.
من فکر میکنم وزیر کشور به جز دو، سه نفر تقریبا همه استانداران را عوض کردهاند، این تغییر اشکالی ندارد اما نباید رویه شود که اگر یک وزیر کشور روی کار آمد همه استانداران را عوض کند. برخی از استانداران کارآمد هستند و میتوانند کار کنند حداکثر این است که جابجایی انجام دهند، اما اینکه همه استانداران را از کار بیکار کنند، کار صحیحی نیست.
ایرنا: در بحث وفاق به جناحها و گروههای سیاسی و احزاب اشاره کردید، شما به عنوان فردی که سابقه فعالیت تشکلی زیادی را هم دارید، فکر میکنید دولت جدید چه کاری باید برای تقویت احزاب انجام دهد. احزاب در کشور ما آسیبی که دارند این است که به نوعی فصلی هستند، شب انتخابات فعالیتشان آغاز میشود و بعد از انتخابات دوباره فروکش میکند تا انتخابات بعدی، اینگونه نیست که احزاب ساختار دقیقی داشته باشند که مدیر تربیت کنند و بعد نسبت عملکردشان پاسخگو باشند، پیشنهاد شما در این زمینه چیست؟
باهنر: ما با کشورهایی که با زور سرنیزه حکومت میکنند کاری نداریم، این کشورها بحث دیگری دارند اما درباره کشورهای دموکراتیک - هر کشوری یک اسمی میگذارد؛ یکی میگوید لیبرال-دموکرات، دیگری میگوید دموکراسی و دیگری میگوید جمهوری و ما هم میگوییم مردم سالاری دینی- و کشورهایی که قدرت بر مبنای رای مردم است، اگر کسی میخواهد رئیسجمهور، مسئول، یا نماینده شود با رای مردم بالا میآید و قدرت را تصاحب میکنند، لازمه دموکراسی وجود احزاب قدرتمند، فراگیر و پاسخگو است. من بارها این را عنوان کردهام و باز هم میگویم که من در غیبت سه چهار حزب قدرتمند، فراگیر و پاسخگو بر آینده مردمسالاری دینی بیمناک هستم و میترسم این مردمسالاری دینی به سرمنزل مقصود نرسد.
در حال حاضر شاید بیش از ۱۵۰ حزب مجوز دارند، اما مجوزی که در جیب یک آقا یا در کیف یک خانم است آنهم برای روز مبادا که ببینند چه خواهد شد و به قول شما نزدیک انتخابات که میشود ۱۰-۲۰ حزب از این احزاب دور هم جمع میشوند یک جبهه تشکیل میدهند و زمانی هم که انتخابات تمام میشود خداحافظی میکنند تا دوره بعد! کل اعضاء برخی از این احزاب در یک فولکس واگن جا میشوند. البته درست است که در قانون داریم احزاب باید رسما ۳۰۰ عضو داشته باشند اما اینها عموماً فعال نیستند.
من فکر میکنم در کشور ما حتماً باید ۴، ۵ حزب قدرتمند و پاسخگو تشکیل شود، حال اینکه قانون باید اصلاح شود یا چیز دیگری، به هر حال من مطمئنم اگر این اتفاق بیفتد از این ۱۵۰ حزب ۱۴۰ دیگر نمیتوانند ادامه دهند و فقط ۱۰ حزب باقی میماند. همانطور که شما فرمودید حزب در تعریف سیاسی دو وظیفه عمده دارد، نخست اینکه برای حکمرانی کادرسازی کند، و دوم اینکه مطالبات مردم را بشنود، جمع و دستهبندی کند و با مردم در مورد مطالباتی که دارند صحبت کند. این مطالبات هم به سه گروه تقسیم میشود؛ مطالبات فوری و ممکن، مطالبات ممکن ولی بلندمدت، مطالبات غیرممکن. متاسفانه بسیاری از سیاسیون ما دنبال مطالبات غیرممکن هستند. ما میگوییم تولید ناخالص داخلی ما ۵۰۰ میلیارد دلار در سال است، میگویند مردم باید مانند کشور ۱۰۰۰ میلیارد دلاری زندگی کنند! و این ممکن نیست، نمیشود خانوادهای که درآمدش ماهی ۲۰ میلیون تومان است مانند خانوادهای که ماهی ۱۰۰ میلیون تومان درآمد دارد زندگی کند، اگر هم بخواهد ممکن است ۶ ماه بتواند این کار را انجام دهد، اما بعد یک تلمباری از وامها بر گردن او میافتد که همه خانواده را از هم فرومیپاشد.
اتفاقا احزاب باید با مردم کار کنند، نه تنها نباید مشوق مطالبات غیرممکن باشند بلکه باید به مردم هشدار بدهند که مطالبات غیرممکن را رها کنند. در کشور ما دانشگاهها دانشمند تربیت میکنند، اما بلد نیستند حکمران تربیت کنند، حکمرانی یک شیوه و مدیریت خاصی دارد، احزاب حکمرانان را تربیت میکنند.
اگر حزب بخواهد حکمران تربیت کند خواص بسیار زیادی دارد؛ یک وقت فردی رئیسجمهور میشود میگوید من وزیر از کجا بیاورم؟ برویم بگردیم چند نفر از کسانی که افراد خوبی هستند را به عنوان وزیر بگذاریم! اینکه یک نفر صرفا فرد خوبی باشد که دلیل نمیشود وزیر شود! یک وزیر حداقل باید تجربه موفق ریاست اداره، مدیرکلی و تجربه معاون وزارت را داشته باشد. یک فرد باید ۱۵-۲۰ سال پلههای ترقی را طی کرده باشد تا الان بگویند تو میتوانی یک وزیر موفق شوی. ما قبلاً هم چنین مواردی را داشتیم که طرف(شخصی) رئیس جمهور شده وقتی من نزد او رفتم و گفتم کابینه چی؟ و گفته من اصلاً برای کابینه فکری نکردهام حالا میگردم یکسری افراد خوب را پیدا میکنم و در کابینه میگذارم اینگونه که نمیشود!
یکی از وظایف حزب این است که کادر بسازد، پله پله او را بالا بیاورد، یعنی هر کس میخواهد نامزد ریاستجمهوری شود باید ۲۰۰ انسان کارآمد، مجرب و قدرتمند و همخط را در کنار خود داشته باشد که اگر رئیس جمهور شد از آنها استفاده کند. اگر هم رئیسجمهور نشد دولت سایه باشد. اتفاقاً در این شرایط هیچ اشکالی ندارد رقیب رئیسجمهور یک دولت سایه داشته باشد، البته نه اینکه بخواهد چوب لای چرخ رئیسجمهور بگذارد!
من معتقدم همه ارکان مملکت حتما باید از رئیس جمهور مستقر حمایت کنند، اما میتواند مشفقانه رصد کند. ما اکنون در جامعه اسلامی مهندسین کارمان همین است که هر دولتی روی کار میآید کار او را رصد میکنیم، در جاهایی که خوب کار میکند از او قدردانی میکنیم، و در جاهایی که اشتباه میکند نامه مینویسیم با او جلسه میگذاریم به او میگوییم، اگر نامه و حرف و نصیحت به جایی نرسید اینبار بیانیه میدهیم و یا مصاحبه میکنیم.
ایرنا: آقای باهنر شما به مسائل محیطی و بینالمللی اشاره کردید، شاید یکی از مهمترین مسائلی که دولت آقای پزشکیان با آن مواجه است روی کارآمدن مجدد ترامپ در آمریکاست؛ با لحاظ تجربهای که در دولت قبل ترامپ داشتیم، به نظر شما الان باید با ترامپ چه کنیم؟ آیا شما هم مانند برخی معتقد هستید که این ترامپ با ترامپ دولت قبل خودش متفاوت است؟
باهنر: در قانون اساسی آمریکا به طور کلی یک اصل وجود دارد و آن اینکه هر فردی بیش از دومرتبه نمیتواند رئیسجمهور شود، بنابراین عموما روسای جمهور آمریکا دولت اولشان با دولت دومشان متفاوت است.
فرد معمولا در دولت اول -مانند برخی از نمایندههای خودمان - کاری میکند که دور بعد رای بیاورد، و در دولت دومش میخواهد کاری کند که اسمش در تاریخ زنده بماند. من معتقدم که ترامپ ویژگیهای خاص خودش را دارد، اما ترامپ ۲۰۱۶ با ترامپ ۲۰۲۰ و ۲۰۲۴ متفاوت است، زیرا اهداف او متفاوت است. البته نمیگویم که او آدم شده و میتوان به او اعتماد کرد زیرا آنها دنبال منافع خودشان هستند.
اما ترامپ دو، سه موضع جدید گرفته؛ نخست اینکه گفته من میخواهم آمریکا را به قدرت سابق آن برگردانم، یعنی خود ترامپ به این نتیجه رسیده که در ۱۵-۲۰ سال اخیر آمریکا به دلیل زورگوییهای استکباریاش افول کرده که طبیعی هم هست، آمریکا در طول ۵۰ سال گذشته ۴۸ سال آن را درگیر جنگ بوده است و بحمدالله در هیچکدام از این جنگها پیروز نشده است؛ از جنگ ویتنام گرفته تا اشغال سوریه، عراق، و کویت، تا لبنان و جاهای دیگر هیچ جا موفقیت و پیروزی نداشته است.
البته ترامپ کارهای اشتباه فراوانی هم انجام داده است؛ از داعش حمایت کرده و کارهای دیگری هم کرده، نیروهای آمریکایی مدت زیادی در افغانستان بودند بعد نه اینکه از آنجا بروند، بلکه فرار کردند. اتفاقا ترامپ یک زمانی گفته بود دلیل ندارد درآمد اقتصادیمان را خرج امنیت جهان کنیم، ما میگوییم امنیت جهان را بر هم نزن! ما اصلا نخواستیم تو امنیت درست کنی، امنیت جهان را بر هم نزن، مردم و حکومتها و کشورها خودشان امنیت خودشان را ایجاد میکنند. آمریکا از آن سر دنیا در خاورمیانه چه کار دارد؟
ترامپ ۲۰۱۶ با ترامپ ۲۰۲۰ و ۲۰۲۴ متفاوت است، زیرا اهداف او متفاوت است. البته نمیگویم که او آدم شده و میتوان به او اعتماد کرد زیرا آنها دنبال منافع خودشان هستند.
ترامپ همچنین گفته من میخواهم اقتدار گذشته را به آمریکا برگردانم، البته نه با قدرت نظامی بلکه با قدرت اقتصادی و به اصطلاح گفته دلار ما دارد افت میکند، الحمدالله جریان بریکس و ارتباطاتی که میان روسیه، چین و ایران وجود دارد هشدارها و چکشهایی بر سر اینها بوده است و میگویند ما میخواهیم قدرت دلار را به قدرت قبلی برگردانیم.
البته آمریکا سه، چهار مشکل اساسی دارد هم با چین هم با روسیه و هم با اروپا مشکل دارد اکنون تعدادی از اروپاییها از اینکه ترامپ روی کار آمده عزا گرفتهاند، ترامپ میگوید خرج ناتو را باید خود اروپاییها بدهند دلیلی ندارد من اقتصاد آمریکا را خرج تقویت ناتو کنم البته حرف درستی هم هست. من میخواهم این را بگویم که ما در این قضیه نه باید سادهانگار باشیم و نه باید بزرگنمایی کنیم، همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمودند ما باید با خردمندی و برنامهریزی کارمان را پیش ببریم.
در مورد رژیم صهیونیستی هم ما به هیچ عنوان از سر گناهان رژیم نمیگذریم و حتماً به تجاوز او پاسخ خواهیم داد، اما زمان و مکان و چگونگی پاسخ را خودمان تعیین میکنیم، ما در زمین دشمن بازی نمیکنیم، دشمن را وادار می کنیم در زمینی که ما تعریف می کنیم بازی کند.
در ارتباط با ترامپ، اینکه میگویند ترامپ آمده و ما دیگر بدبخت و بیچاره شدیم، هرگز اینگونه نیست اما از طرفی اینکه بخواهیم به آمریکا اعتماد کنیم، ما صدسال دیگر هم به آمریکا اعتماد نمیکنیم، ما دیدهایم که آمریکا همیشه زورگویی کرده و میخواسته چپاول کند و همیشه دنبال گاوشیرده است و باید حواسمان جمع باشد.
ایرنا: آقای باهنر چند روز پیش اتفاقی در مجلس افتاد در مورد لایحه مربوط به انتصاب افرادی که نزدیکانشان دوتابعیتی هستند، دولت مدعی است با این نگاه این لایحه را آورده که یکسری نیروهای توانمند از جمله دیپلماتها و عناصر دیگر هستند که به هر دلیلی مانند ماموریت کاری در کشورهای دیگر بودهاند و آنجا صاحب فرزند شدهاند، الان با وجود این قانون برای به کارگیری آنها در برخی از مناصب بهوجود میآید. دولت برای رفع این مشکل و استفاده از این نیروها این لایحه را داد که با فوریت آن مخالفت شد. لطفا تحلیلتان را از این قضیه بفرمایید.
باهنر: واقعیت این است که من جزئیات این قضیه را خیلی دقیق نمیدانم. یک زمانی که برخوردها افراطی بود. یک مثالی عرض کنم حتی برخی از روسای دانشگاههایمادر به ما مراجعه میکردند که یک استاد ایرانیالاصل داریم اما مدت ۲۰ سال است در اروپا زندگی میکند و از اساتید برجسته جهان هم هست، ما میخواهیم او را دعوت کنیم که بیاید و دانشگاههای ما درس بدهد، اما میگویند این فرد ایرانی نیست و یا دوتابعیتی است و حق ندارد بیاید و درس بدهد! چرا ما را از استفاده از اینگونه افراد محروم میکنید؟
نه تنها این، من حتی بالاتر از این را هم میگویم؛ اینکه فردی اصلا ایرانی نیست و به عنوان مثال انگلیسی است، اما یک استاد شناخته شده در سطح بینالمللی است ما اگر بتوانیم این فرد را دعوت کنیم که بیاید در کنفرانسها شرکت کند و حتی استاد راهنمای دانشجویان دکترای ما هم بشود، این خیلی تنگنظری است که ما بخواهیم خودمان را از این نعمتها محروم کنیم. من نمیدانم آن مشکل حل شده یا نه، اگر حل نشده حتما باید حل شود. میخواهند کسی که دوتابعیتی است را دعوت کنند یک کرسی به او بدهند که به دانشگاه مادر برود و فیزیک، ریاضی، مهندسی مکانیک درس بدهد، ما که نمیخواهیم او معارف اسلامی یا جامعهشناسی و دروس علوم انسانی تدریس کند! ما حتماً باید از این فرصتها استفاده کنیم. اما اینکه از این طرف بخواهیم افراط کنیم و مثلا فرض کنید یک فرد دوتابعیتی را که فرزند او در کشور دیگری زندگی میکند بیاید و وزیر شود، این موضوع برای بنده قابل قبول نیست. باید حد و مرز این موضوع را مشخص کنیم. اما چون من خیلی در لایحه ریز نیستم بیش از این هم نمیتوانم اظهار نظر کنم.
نظر شما