به گزارش ایرنا، حجتالاسلام حسین قدوسینیا که به حاج آقا قدوسی روحانی خلاق تبریزی معروف است، چهره آشنای نوجوانان و جوانان دهههای ۶۰ و ۷۰ تبریز است. این روحانی خلاق که با شیوههای منحصربه فرد و بدیع خود، آموزش دین و معارف را برای مخاطبان خود جذاب کرده، همچنان در تدوام نوآوریهای خود میکوشد.
قدوسینیا خودش را اینطور معرفی میکند: بنده حسین قدوسی در سال ۱۳۳۳ در شهر تبریز و در خیابان منجم متولد شدم. چون خانواده ما خانوادهای مذهبی بود، پدرم تمایل داشت در مدارس دولتی تحصیل نکنم و همت والا داشت تا در مدارس ملی مذهبی مشغول به تحصیل شوم. با ارتباط با علما و هیاتهای مذهبی علاقه وافر به حوزه علمیه پیدا کردم.
سال ۱۳۵۰ توفیق ورود به مدرسه طالبیه را یافتم ولی به دلیل ارتحال مدیریت مدرسه آیتالله خطیبی، مدرسه سر و سامان خوبی نداشت و در نتیجه تصمیم به عزیمت به شهر مقدس قم را گرفتم و موفق شدم در آن حوزه در جوار حرم حضرت معصومه(س) مشغول به تحصیل شوم.
در آن ایام روشهای مختلف در عرصه تحصیل و تبلیغ وجود داشت که بنده روش تبلیغ استاد قرائتی را انتخاب کردم و در این عرصه تلاش نمودم و الحمدلله با علاقه وافری که به قضیه تبلیغ برای دانشآموان و جوانان داشتم با استفاده از روشهای حوزه و به ویژه استاد قرائتی و مرحوم استاد راستگو در این وادی به تلاش خود ادامه دادم و خداوند متعال توفیقات و ابتکاراتی در این عرصه بر من ارزانی داشت. از جمله ابتکار تبلیغ با تصویر، تبلیغ در قالب مسابقه و نیز تبلیغ با چاشنی طنز را در برنامه کاری خود داشتم.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی با روش ابتکاری خود در این میدان جدید که برای مبلغین ایجاد شده بود در مدارس و مراکز نظامی و مساجد در شهرهای مختلف ایران و گاه خارج از کشور فعالیتهای تبلیغی خود را ادامه دادم و در بعضی از ادارات و نهادها هم با رویکرد تبلیغی فعالیت داشتم و این برنامهها با استقبال خوب جوانان و نوجوانان روبه رو شد.
تصمیم گرفتیم در تابستانها برنامه ویژه دانشآموزان و نخبگان در تبریز داشته باشیم و این حرکت همراه با برگزاری طرح یادواره حضرت امام خمینی(ره) حدود 20 سال تداوم داشت و با همکاری دوستان طلبه و مسئولین مربوطه موفق شد قشر عظیمی از جوانان نخبه تبریز را در این 20 سال با معارف اسلامی و قرآنی و انقلابی و طلبگی آشنا کند و ثمرات خوبی در حوزه فرهنگی به همراه داشته باشد.»
بنابراین گزارش، کتاب عبای گچی با تحقیق حسین وحیدرضایینیا و تدوین زینب علیاشرفی زکی در ۳۲۴ صفحه و شمارگان هزار نسخه توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.
در بخشی از این کتاب اینطور میخوانیم: کلاسهای عقاید و اخلاق با من بود؛ اما برای مباحث سیاسی، کلاس و درس مجزا نداشتیم. من حرفم را لابهلای همین درسها میزدم یا وسط نماز جماعت اردوها که با من بود. توی کلاس وسط بحث اخلاقی یک جمله اشاره میکردم و رد میشدم «الان ما هر چه داریم از خون پاک همین شهداست» و تمام. فرایند تربیت همین است. وقتی از اول اردو با بچهها بازی میکردم و قاطی مسابقه فوتبالشان میشدم، یخ بینمان آب میشد. بعد از نماز که به روح امام و شهدا صلوات میفرستادم و برای سلامتی رهبری دعا میکردم، صدای بلند آمین و تکبیر بعد از نمازشان حرف داشت؛ یعنی که مطلب منتقل شده است.
نظر شما