پرهیز از جنگ با ایران یک ضرورت است

تهران- ایرنا- در حالی که امروز سوریه بیشترین توجه را به خود جلب کرده است، هدایت سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران ممکن است چالش راهبردی مهم‌تری برای ترامپ در سال ۲۰۲۵ باشد.

به گزارش سیاست خارجی ایرنا، شمارش معکوس برای بازگشت دونالد ترامپ، رئیس جمهور منتخب ایالات متحده به کاخ سفید آغاز شده است. در این میان شاید بیشترین نگاه ها در منطقه غرب آسیا به نحوه برخورد تهران و واشنگتن در دوره دوم ریاست جمهوری او دوخته شده است.

دونالد ترامپ در کتابچه تاریخ روابط دو کشور با عنوان مبتکر و مجری سیاست فشار حداکثری علیه ایران با خروج از توافق هسته ای موسوم به برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) و همچنین اقدام به شهادت رساندن سردار قاسم سلیمانی شناخته می شود. با اینهمه به نظر می رسد که تصمیم گیران در تهران همانطور که تاکنون بارها از زبان رئیس جمهور و وزیر خارجه دولت چهاردهم شنیده شده منتظر قضاوت بازگشت ترامپ به کاخ سفید با معیار قرار دادن رفتارهای او هستند.

رئیس جمهور جدید نیز تاکنون در اظهار نظرها درباره نوع رویکردی که در قبال تهران انتخاب خواهد کرد محتاط تر از دوره نخست ریاست جمهوری رفتار کرده و حتی از پاسخ دادن به پرسشی درباره احتمال حمله بازدارنده به تاسیسات هسته ای ایران در حمایت از رژیم اسرائیل سرباز زده است.

همزمان چهره های مطرح برای حضور در کابینه این رئیس جمهور جمهوری خواه نیز به صراحت ایده تلاش برای تغییر نظام سیاسی در ایران را رد کرده و بر ضرورت پرهیز از به راه انداختن جنگی دیگر در غرب آسیا تاکید کرده اند. در چنین شرایطی به نظر می رسد که سیاست صبر و به نظاره نشستن مسیر پیش رو هم در تهران و هم در واشنگتن برای بازه زمانی کوتاه مدت تعقیب خواهد شد.

در این میان چهره های دانشگاهی و البته دیپلماتیک در ایالات متحده نیز با توجه به در جریان بودن دو جنگ اوکراین و غزه و وضعیت رقابت اقتصادی میان چین و آمریکا شروع به توصیه هایی به دولت جدید در حوزه سیاست خارجی کردند. یکی از این توصیه های پر تکرار نیز ضرورت پرهیز از رویارویی نظامی با ایران بخصوص تحت فشار رژیم اسرائیل است.

به عنوان نمونه، جان کیچ، استاد علوم سیاسی در دانشگاه تگزاس در نوشتاری کوتاه که وب سایت تحلیلی realclearworld اقدام به انتشار آن کرده در این زمینه می نویسد: تنها یک ماه مانده به مراسم تحلیف دونالد ترامپ به عنوان رئیس‌جمهور، خاورمیانه بیشتر از هر زمان دیگری آشفته به نظر می رسد.

در اوایل دسامبر، بشار اسد با فروپاشی حکومتش به مسکو فرار کرد. رسانه‌های غربی تمرکز خود را بر این موضوع گذاشته‌اند که این وضعیت برای ترکیه، کردها و روسیه چه معنایی خواهد داشت. در همین حال، اسرائیل حملات هوایی گسترده‌ای به اهداف نظامی در سراسر سوریه انجام داده است.

در حالی که در حال حاضر سوریه بیشترین توجه را به خود جلب کرده است، هدایت سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران ممکن است چالش راهبردی مهم‌تری برای ترامپ در سال ۲۰۲۵ باشد. در تیم سیاست خارجی رئیس‌جمهور منتخب، فشار سیاسی بسیاری برای بررسی حملات هوایی پیشگیرانه علیه برنامه هسته‌ای ایران وجود دارد.

حامیان این رویکرد به ارزیابی‌های اخیر اطلاعاتی اشاره می‌کنند که نشان می‌دهد ایران با توجه به برخی تغییر و تحولات در منطقه غرب آسیا، احتمالاً به بازدارندگی هسته‌ای روی خواهد آورد.

تنها تحلیلگران آمریکایی نیستند که به طور جدی به حمله به تاسیسات هسته‌ای ایران فکر می‌کنند. گزارش‌هایی از تایمز اسرائیل نشان می‌دهند که برخی از مقام‌های ارشد ارتش اسرائیل معتقدند که زمان برای حمله مستقیم اسرائیل به تاسیسات هسته‌ای ایران مناسب است.

این استاد علوم سیاسی در ادامه این نوشتار با اشاره به اینکه اتفاقا در دوره برخورداری از فرصت طلایی باید با احتیاط بیشتری گام برداشت می نویسد: معایب مداخله نظامی آمریکا کم نیستند و باید توجه داشت که چنین اقدامی قطعا پرهزینه خواهد بود. هر حمله‌ای خطر کشاندن ایالات متحده به یک درگیری بزرگتر و طولانی‌تر را به همراه دارد.

حتی اگر این خطر وجود نداشته باشد، تخصیص سرمایه سیاسی و تمرکز نظامی، توجه واشنگتن از منطقه پاسیفیک را که اتفاقا برای سیاست خارجی آمریکا راهبردی تر است منحرف خواهد کرد.

واقعیت این است که ارتش ایالات متحده در حال حاضر برای درگیری چندمنطقه‌ای آماده یا تجهیز نشده است. آخرین ارزیابی‌های کارشناسان ساختار ارتش آمریکا نشان می‌دهند که واشنگتن برای درگیری احتمالی با چین به سرمایه‌گذاری‌های جدید و البته در مقیاس بزرگ نیاز دارد.

نویسنده در ادامه گریزی به تجربه های ناموفق دخالت نظامی آمریکا می نویسد: وقتی اقدامات و آرزوهای ما از ظرفیت‌های خودمان و آنچه واقعاً ممکن است انجام دهیم پیشی می‌گیرند، گرفتار یک گرداب می شویم:عراق، افغانستان و پیش از آنها هم ویتنام، تجربه های پیش روی ما هستند.

نباید فراموش کنیم که سیاست خارجی پرخاشگرانه‌ آمریکا از ۱۱ سپتامبر به بعد چقدر پرهزینه بود. حامیان جنگ‌های چنددهه‌ای عراق و افغانستان می‌توانند به برخی پیروزی‌ها اشاره کنن برای مثال، کشتن بن لادن اما ضررهای ما بیشتر و مهم‌تر بودند. عراق تبدیل به یک کشور تحت نفوذ جمهوری اسلامی ایران شد، طالبان در افغانستان به قدرت بازگشت و اعتبار اخلاقی آمریکا در بیشتر نقاط جهان ضربه شدیدی خورد.

به طور خلاصه، وضعیت ما اکنون بدتر از سال ۲۰۰۳ است و بهای سنگینی برای آن پرداخته‌ایم. حالا در صورت جنگ با ایران، خطرات اشتباهات عمیق‌تر به مراتب بیشتر است.

این استاد علوم سیاسی در دانشگاه تگزاس در پایان می نویسد: صرف‌نظر از اینکه ترامپ چه افرادی را برای مشاوره در موقعیت‌های کلیدی انتخاب کند و صرف‌نظر از اینکه چه فشاری از سوی گروه‌های تندرو در جامعه سیاست خارجی وارد شود، او باید تلاش کند تا از جنگ با ایران جلوگیری کند.

انجام این کار به ایالات متحده این امکان را می‌دهد که تمرکز استراتژی نظامی خود را بر روی آسیا قرار دهد، میلیاردها دلار صرفه‌جویی کند و در نهایت تعداد کشته‌ها در این جنگ‌ها را محدود کند. استفاده هوشمندانه از منابع در اختیار به‌عنوان راهی برای حفظ قدرت نشانه ضعف نیست بلکه نوعی اولویت بندی و برنامه ریزی راهبردی است که آمریکا باید برای حفظ موقعیت معتبر خود در قرن بیست و یکم انجام دهد.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha