به گزارش ایرنا، در تاریخ معاصر ایران صفحاتی وجود دارد که بسیاری از مردم عصر کنونی به راحتی از کنار آن عبور میکنند و چندان تمایلی برای کنکاش در آن صفحات از خود نشان نمیدهند مانند تاریخ حکومت داری قاجار که هیچ ایرانی حاضر نیست آنچه قاجار بر سر ایران آورده را در اذهان خود بازیابی کند.
اما در همین اعصار نیز مردانی بودند که در کوران تاریخ سراسر ملتهب قاجار، در راه اعتلای سرزمین و ملت و هویت مملکت خویش گامهای بلندی برداشتند که نام و آوازه آنها همواره بر تارک این مرز و بوم میدرخشد و مسلک مملکتداری و تعصب تحسین برانگیز آنها نسبت وطن از اذهان ایرانیان پاک نخواهد شد.
امیرکبیر یکی از شخصیتهای بزرگی بود که در دوران حکومت قاجار و در بین بیکفایتیهای بسیار چهارمین پادشاهان قجری یعنی ناصرالدین شاه در دو جبهه داخلی و خارجی برای اعتلا و سربلندی ایران همواره مبارزه کرد اما اقدامات و برنامههای اصلاحی امیرکبیر به مذاق بسیاری از رجال سیاسی، دیوانیان سنتی، دولتمردان و درباریان کوتهنظر و سبک مغز و صدالبته سفارتخانههای خارجی خوش نیامد و از همان آغاز سرناسازگاری با او برداشتند و اندکاندک موفق شدند تخم بدگمانی و سوءظن را نسبت به امیرکبیر در دل شاه بکارند.
در میان دشمنان و بدخواهان امیرکبیر یک نام از دیگران پررنگتر و برجستهتر است؛ مهدعلیا؛ مادر ناصرالدینشاه و مادرزن امیرکبیر که سرسختانه و مجدانه در راه سقوط امیر کوشید تا بالاخره موفق به عزل و پس از چندی قتل او گردید.
امیرکبیر در ۱۹ دی ۱۱۸۶ خورشیدی در روستای هزاوه فراهان از توابع اراک پا به دنیا گذاشت. پدر او کربلایی قربان، جزو خدمتکاران قائم مقام اول یعنی میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ بود و بعدها در پیش قائم مقام ثانی ناظر آشپزخانه و در پیری حاجب و دربان او شد. مادر امیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی کرد و مرگ هر دو فرزندش محمدتقی و محمدحسن را دید.
امیر از همان کودکی و نوجوانی استعداد فراوانی از خود نشان داد. طوری که قائم مقام فراهانی درباره او میگوید: حقیقت من به کربلایی قربان حسادت میبرم و بر پسرش میترسم. این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار میگذارد.
سال ها بعد هم رابرت واتسون مورخ مشهور درباره امیرکبیر نوشت: در میان همه رجال اخیر مشرق زمین و زمامداران ایران که نامشان در تاریخ جدید ثبت شده است، میرزا تقی خان امیرکبیر بی همتاست. دیوجانس روز روشن با چراغ در پی او میگشت. به حقیقت سزاوار است گه به عنوان اشرف مخوقات به شمار آید. بزرگوار مردی بود.
امیرکبیر، یکی از برجستهترین شخصیتهای تاریخ معاصر ایران و نخست وزیر ناصرالدین شاه قاجار، در قرن نوزدهم میلادی به عنوان یک اصلاحطلب و مدرنیست شناخته میشود. او که با نام حقیقی "میرزا تقی خان" شناخته میشود، از ۱۲۴۸ تا ۱۲۵۶ هجری شمسی در رأس امور سیاسی کشور قرار داشت و برنامههای اصلاحی او تأثیر عمیقی بر تاریخ ایران گذاشت.
اصلاحات اداری و اقتصادی
امیرکبیر به عنوان نخست وزیر، اصلاحات گستردهای را در زمینههای اداری، اقتصادی و نظامی شروع کرد. او با هدف بهبود ساختار اداری کشور، بوروکراسی را تقویت و فساد را ریشهکن کرد. تأسیس دارالفنون، اولین دانشگاه نوین ایران، نشاندهنده تلاشهای او برای آموزش و پرورش نسل جدید و آمادهسازی آنان برای ورود به دنیای مدرن بود.
امیرکبیر برآن بود که با تمرکز قدرت و ایجاد یک ساختار اداری منسجم، دوری از نظارت و کنترل بر ادارات محلی را کاهش دهد و از طرفی تأسیس دیوانخانهها و تصویب قوانین جدید برای ساماندهی امور مالی و اداری کشور، استخدام و تربیت نیروهای کارآمد و متخصص برای مدیریت ادارات تازه تاسیس را در دستور کار قرار داد.
امیرکبیر با دوراندیشی و درایت منحصر به فرد خود برای ارتباط با کشورهای غربی و ترجمه متون علمی و فنی، دارالترجمهای تأسیس کرد که به ارتقای علم و فناوری در کشور کمک بزرگی کرد.
او همچنین برای اصلاح نظام قضایی کشور که آن زمان در فساد غوطهور بود تلاشهایی بسیاری کرد که رهاورد آن حذف فساد و رشوهخواری در محاکم و ایجاد عدالت اجتماعی بود.
تشویق به سرمایهگذاری در صنعت و کشاورزی و اصلاح روشهای تولید برای افزایش بهرهوری به ویژه در صنعت ابریشم و قالیبافی که از جمله مهمترین محصولات صادراتی ایران بود، تأسیس کارخانه و کارگاههای صنعتی، تأسیس نخستین کارخانههای صنعتی در ایران که میتوانستند نیازهای داخلی کشور را تأمین کنند از جمله اقدامات اقتصادی میرزاتقی تقیخان امیرکبیر بود.
توسعه صنایع و تجارت
از دیگر اقدامات امیرکبیر، تلاش برای توسعه صنعت و تجارت بود. او قوانینی را برای حمایت از صنعتگران و تولیدکنندگان داخلی وضع کرد و با تشویق به تولید ملی، ضمن کاهش وابستگی به واردات، اقتصاد کشور را رونق بخشید.
او برای تقویت تجارت داخلی و خارجی اقدامات مهمی انجام داد و سعی کرد با بهبود زیرساختها و تسهیل قوانین بسار مناسبی برای رشد تجارت کشور فراهم کند.
روابط بینالملل
امیرکبیر همچنین در زمینه سیاست خارجی کشور، به دنبال حفظ استقلال ایران در برابر قدرتهای جهانی بود. او تلاشهای زیادی برای بهبود روابط با کشورهای مختلف انجام داد و به دنبال ایجاد توازن قدرت در منطقه بود.
او تلاش کرد تا روابط ایران با کشورهای دیگر بویژه روسیه و بریتانیا را ساماندهی کند. وی به دنبال ایجاد توازن در سیاست خارجی کشور بود و به همین دلیل دیپلماسی فعالی را پیش گرفت.
صدراعظم باکفایت یکی از بیکفایتترین پادشاهان قجری یعنی ناصرالدینشاه قاجار به توسعه تبادلات فرهنگی و علمی با کشورهای مختلف اهمیت داد و به تأسیس دارالفنون اولین مرکز آموزش عالی در ایران پرداخت که در آن دانشجویان ایرانی با علوم و فنون جدید آشنا میشدند و زمینهساز همکاریهای بینالمللی بیشتری میشدند.
تلاش برای مدرنیزاسیون
امیرکبیر بر این باور بود که ایران باید به سمت مدرنیزاسیون و پیشرفتهای صنعتی برود. وی تلاش کرد تا از کشورهای غربی الگو بگیرد و با استفاده از تکنولوژیهای جدید، کشور را به سوی توسعه سوق دهد. او همچنین در جهت ارتقاء سطح علمی و فرهنگی جامعه، تأسیس کتابخانهها و مدارس جدید را در دستور کار خود قرار داد.
ساماندهی به سیستم مالی و مالیاتی کشور و ایجاد سیستم جدید مالیاتی بر اساس اصول عادلانه و ساخت جادهها، پلها و تأسیسات دیگر برای تسهیل در حمل و نقل و تجارت، که به رونق اقتصادی کشور کمک کرد و تلاش برای برقراری خط تلگراف و توسعه شبکه ارتباطاتاز دیگر اقدامات امیرکبیر در جهت مدرنیته کردن کشور بود.
میراث امیرکبیر
امروزه، امیرکبیر به عنوان نماد اصلاحات و مدرنیته در تاریخ ایران شناخته میشود. او نه تنها در زمان خود، بلکه در تاریخ معاصر ایران تأثیرگذار باقی مانده و یاد و خاطرهاش در ذهن مردم زنده است. اقداماتی که او در زمینه آموزش، اقتصاد و سیاست انجام داد، به عنوان الگوهایی برای اصلاحطلبان معاصر مورد توجه قرار گرفته است.
توطئه برکناری و قتل
در میان اصلاحات امیر، استقلال از دولتهای بیگانه و وابستهنبودن به هیچیک از قدرتها، مسدودکردن سیستم رشوهخواری و واسطهگری در دربار و حرمسرا، تنظیم بودجه و کاهش مواجب و مستمریهای درباریان و حرمسرا، کاهش هزینههای دربار و بریزوبپاشهای اندرونی و تلاش برای کاهش نفوذ حرمسرای شاهی سبب دشمنی و بدخواهی درباریان، شاهزادگان و سفارتخانههای روس و انگلیس نسبت به او شد.
مهمترین کاری که مخالفان امیر و در رأس آنها مهدعلیا برای براندازی امیر انجام دادند، به وحشت انداختن شاه از قدرت امیرکبیر و تحریک حسادت شاه بود. مهدعلیا همیشه خطر قدرتیابی روزافزون امیر و به حاشیه رانده شدن شاه را به پسرش گوشزد کرده و او را از امیرکبیر بیم میداد.
مهدعلیا سعی کرد ناصرالدینشاه را متقاعد کند که امیر سودای سلطنت را در سر میپروراند و عزت و احترام او نزد مردم بیشتر از شاه است. این توطئهچینیها و دسیسهها ابتدا در شاه کارساز نبود، ولی آنقدر تکرار شد و آنقدر از زبانهای مختلف شنیده شد، که سرانجام در او اثر کرد.
سرانجام تلاشهای همهجانبه مخالفان امیر، اعم از اندرونی دربار بهویژه مادر شاه، سفارت انگلیس و افرادی نظیر میرزا آقاخان نوری، نتیجه بخشید و شاه جوان و بیتجربه را از موقعیت صدراعظم توانمند خود به وحشت انداخت. آنها ابتدا موفق شدند مقام صدارت را از او خلع کنند، اما مقام امارت همچنان در دست امیر بود.
در روز ۲۰ آبان ۱۲۳۰ ه.ق ناصرالدینشاه با ارسال این دستخط، امیر را از صدارت عزل کرد: "چون صدارات عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم. باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید."
اما مهدعلیا و دیگر مخالفان شاه بااینکه پیروزی بزرگی به دست آورده بودند، به آن اکتفا نکرده و به توطئهچینیهای خود ادامه دادند. آنها میدانستند که صرف وجود امیر در تهران، چه اندازه برایشان مشکلآفرین است و نیز به خاطر تعلقخاطر شاه به او همواره احتمال بازگشت دوباره امیرکبیر به قدرت توسط شاه وجود دارد. این بود که با همکاری و مشاوره با کلنل شیل؛ وزیرمختار انگلیس، هم شاه و هم امیرکبیر را راضی کردند که امیر به حکومت کاشان منصوب شود.
پس از آن نیز شایعه کردند که امیر قصد پناهندهشدن به سفارتخانه روسیه را دارد و با این شایعات شاه را بیمناک کردند. شاه نیز امیر را از کلیه مناصب دولتی و لشکری (امیرنظامی و حکومت کاشان) عزل کرد. یک یا دو روز بعد امیر همراه با مادر و همسر و فرزندانش (علیرغم مخالفت شاه و مهدعلیا) راهی فین کاشان شد.
مقتل امیرکبیر در حمام فین کاشان
اما بازهم وجود امیرکبیرِ بدون منصب و مسئولیت و دور از پایتخت را نیز برنتافتند و از ترس بازگشت دوباره او به قدرت، نقشه قتل امیر را کشیدند. مهدعلیا و میرزا آقاخان نوری برای دستیابی به اهداف خود نبودن امیر را لازم میشمردند، اما گرفتن چنین فرمانی از ناصرالدینشاه کار سادهای نبود و با سخنچینی و بدگویی از امیر نزد شاه، نتیجهای حاصل مهدعلیا و دیگران نشد. مهدعلیا که احساس شاه نسبت به امیر را میدانست، سعی کرد در مواقع غیرعادی فرمان قتل امیر را از او بگیرد.
بدین ترتیب میرزاتقی تقیخان امیرکبیر پس از ۳۹ ماه صدرات و اصلاحات ماندگار برای ایران روز جمعه ۲۰ دی سال ۱۲۳۰ به دست نالایقی چون حاج علیخان مراغهای معروف به حاجبالدوله در حمام فین کاشان به شهادت رسید.
پیکر میرزا محمدتقی خان امیرکبیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. درباره محل خاکسپاری امیرکبیر همه منابع تاریخی اجماع دارند که پیکر میرزا تقی خان امیرکبیر ،ابتدا در همان کاشان دفن شد. به گفته میرزا جعفر حقایقنگار خورموجی، پیکر امیر را روز بعد از شهادت به قبرستان «پشت مشهد» کاشان بردند و به رسم امانت کنار قبر «سید محمد تقی پشت مشهدی» از علمای مشهور کاشان به خاک سپردند. اما چند ماه بعد، با پیگیریهای همسرش عزتالدوله، جسد را به کربلای معلی منتقل کردند تا برای همیشه در رواق شمال شرقی حرم سیدالشهدا(ع) که به رواق پادشاهان مشهور است به خاک سپرده شد.
نظر شما