وارد محوطه دانشگاه کردستان که می شوی، سمت چپ بنری زده اند که روی آن نوشته رادیو کنگره مشاهیر کُرد، کسی حضور ندارد ولی گوینده دارد از کنگره حرف می زند.
دومین و آخرین روز کنگره با ورود وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به سنندج عصر چهارشنبه آغاز شد، برخی عکاسان و خبرنگاران همراه وزیر که برای بازدید از تالار مرکزی سنندج رفته بود، بودند و از آنجا روانه دانشگاه کردستان شدند تا در آیین اختتامیه نخستین کنگره مشاهیر کُرد شرکت کنند.
ساعتی قبل از کنگره
جمعیت زیادی در چند ردیف به صف ایستاده اند، خانمی پشت سرم می گوید: هنوز یک ساعت مانده چقدر جمعیت آمده است.
حراست فیزیکی دانشگاه اجازه ورود به هیچکس را نمی دهد حتی کارت ویژه خبرنگاران که از طرف کمیته اطلاع رسانی کنگره صادر شده هم برای ورود کارساز نیست، نماینده مردم یکی از شهرستان ها در مجلس شورای اسلامی با همراه خود می آید و بی توجه به جمعیت حاضر در صف داخل می شود.
لپ تاپ روی دوشم سنگینی می کند البته گرمای هوا همه را کلافه کرده، فرش قرمز دیروز تمیزتر بود، امروز هم چروک شده و هم گرد و خاک داشت.
بعد از نیم ساعت اجازه می دهند تا داخل شویم، کیف حاوی لپ تاپ را بازرسی می کنند و می گویند بازدید امنیتی باید انجام شود بدون مقاومت اجازه دادم کارشان. ا انجام دهند و بعد وارد شوم.
ازدحام جمعیت زیادتر که می شود، یکی از نگهبانان ورودی می گوید: کسانی که دعوت نامه ندارند در صف نایستند و از درب پشتی به سالن فردوسی بروند، سالنی که چند متری از سالن اصلی (تالار مولوی) فاصله داشت و برنامه کنگره به صورت «ویدئووال» از آنجا پخش می شد.
عکاسان پشت درب بسته
عکاسان خبری که منتظر ورود وزیر به دانشگاه بودند، لحظات بیرون از تالار را پوشش دادند اما برای ورود به سالن برگزاری کنگره پشت درب بسته ماندند، این بخش تلخ ماجرا نبود.
آنها که ۲ روز بود همه برنامه های کنگره را پوشش می دادند با وجود داشتن کارت مجاز ورود به تالار مولوی، با ممانعت حراست فیزیکی دانشگاه کردستان مواجه شدند و بعضی ها هم مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و دوربین هایشان هم صدمه دید.
حتی مداخله مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز نتوانست نگهبانان را متقاعد کند تا به عکاسان و خبرنگاران اجازه ورود بدهند.
این اقدام نگهبانان و ممانعت از ورود عکاسان به داخل سالن محل برگزاری و اعتراض عکاس به این موضوع به سرعت در شبکه های اجتماعی منتشر شد و عکاسان رسانه های استان به نشانه اعتراض دوربین هایشان را بر زمین گذاشته و حاضر به عکاسی نشدند.
داخل تالار مولوی
سالن مملو از جمعیت شده است، امروز پوشش کُردی افراد (زن و مرد) بیشتر از دیروز است، از بچه های خردسال تا افراد کهنسال دست به عصا و حتی روی ویلچر را می شود، دید.
ساعت ۱۸ است، سالن مهیای برگزاری مراسم است و مسئولان یکی یکی وارد و در جای خود مستقر می شوند.
گویش های کُردی روی سن
دیروز مجری خانم سنندجی و مجری آقا کرمانشاهی بود و در روز دوم مجری آقا سنندجی و مجری خانم هم از ایلام آمده بود.
هر کدام هم به گویش خود صحبت می کنند البته گویش ها که ریشه مشترکی از زبان غنی کُردی دارند، شیرین و دلچسب است حتی برای آنهایی که کُرد نیستند.
شرمندگی وزیر
با پخش سرود ملی و قرائت قرآن مراسم پایانی رسماً کلید می خورد، افردی زیادی سرپا هستند و جا برای نشستن نیست.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که برای سخنرانی دعوت می شود، پس از مقدمه و بیان بخشی از سخنان خود می گوید: شرمنده افرادی هستم که سرپا هستند و می دانم که با عشق ایستاده اند چون در طول تاریخ، ایستادن با مهر در خون کُردها بوده است.
سخنرانی او که تمام می شود، مجری برنامه از این سخن وزیر استفاده لازم را می برد و از نبود تالاری مناسب در سنندج گلایه می کند و از سیدعباس صالحی می خواهد تا کاری کند و او هم قول می دهد ۱۰۰ میلیارد ریال در حوزه فرهنگی و هنری به کردستان کمک کند؛ مجری پافشاری می کند تا زمان اختصاص این اعتبار هم روشن شود که وزیر می گوید: این اعتبار چهار ماهه تامین می شود.
کُردی شیرین تر از شکر فارسی
پدر تاریخ کرمانشاه، محمدعلی سلطانی سخنران دوم بود، صحبت های خود را با یک بیت شعری کُردی آغاز کرد که مضمون فارسی آن این چنین بود: درست است که فارسی مثل شکره ولی کُردی بسی شیرین تر از فارسی.
قرائت این بیت شعر استاد سلطانی با تشویق حاضران مواجه شد.
وی گفت: کُردها هیچ وقت خود را بالاتر از هیچ قومیتی نداسته و همواره به جوانان زیرک خود تکیه کرده اند.
سلطانی این را هم گفت که ما اهالی قلم با نان خشک زندگی می کنیم و زندگی را تنها و تنها در خدمت به ملت می دانیم.
پدر تاریخ کرمانشاه، کُردها را اینگونه توصیف کرد: مدافعان همیشه مرز ایران بوده و پاسدار این سرزمین هستیم.
وی ادامه داد: زبان هیچ تاثیری در اتحاد ملتها ندارد و این سرنوشت مشترک است که ما را به هم گره زده است.
او از وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی خواست تا فلسفه دکترسید یحیی یثربی به عنوان فلسفه کُردی در ایران مطرح شود.
قیام تمام قد به احترام استاد
نوبت مظهر خالقی که رسید، جمعیت یکپارچه قیام کرد و با تشویق مکرر او را تا روی سن بدرقه کردند، مجری مرد برنامه به نمایندگی از جمعیت حاضر و غایبین، با اسطوره موسیقی کُرد روبوسی کرد و بر دست و دوش او بوسه زد.
این استاد پرآوازه موسیقی زادگاه خود را به نام پرنسس مستوره اردلان و آیت الله محمد مردوخ معرفی کرد.
او با بیان اینکه مشکلات زندگی نگذاشت تا خواننده همیشگی باشم، افزود: موزیک سه بُعد دارد و مانند انسانی است که کلام، تاریخ و گذشته و آوا دارد که از درون این انسان شادی و خنده و دلبر زیبای طبیعت و شکرگذاری در له به لای یک صدا از حنجره بیرون می آید.
همه جمعیت گوشی به دست این صحنه ها و لحظات سخنرانی استاد را فیلمبرداری می کرد.
مستندی از مشاهیر
پخش مستندی از مشاهیر با نقص فنی مواجه می شود و چند دقیقه ای همهمه سالن را در بر می گیرد، نقص که بر طرف می شود صدای آهنگ موسیقی میکاییل اصلان با تشویق حضار در هم می آمیزد.
تک تک مشاهیر با بخشی از زندگی خود به روی پرده می آیند، از گذشته خود می گویند، جوانترین کُرد کیانوش رستمی وزنه بردار جوان کرمانشاهی است که ۲۸ سال سن دارد.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کردستان در گوشه ای از سالن سرپاست و جای خود را به مهمانان دیگر داده است.
نوبت تقدیر
نوبت به بخش اول تقدیر از مشاهیر رسید، به ترتیب حروف الفبا روی سن دعوت شدند، هادی ضیاء الدینی حضور نداشت و هه وال ابوبکر استاندار سلیمانیه روی سن رفت و جایزه او را گرفت.
کلید طلایی شهر را به مشاهیر دادند و نشان افتخار بر سینه آنان نشست.
آوازخوانی یک زن
وقت پذیرایی که شد و همه باید به محوطه دانشگاه می رفتند، بانویی خود را به مظهر خالقی رساند و زد زیر آواز.
او چهچهه می زد و مرد و زن دوره اش کرده بوده اند، چند دقیقه ای این آواز طول کشید.
دقایقی گذشت و جمعیت دوباره به سالن برگشت.
باز هم مستند پخش شد و این بار کمی طولانی تر اما خسته کننده نبود، آنجایی که فیلم مظهر خالقی پخش شد و او با بغض سخن گفت، جمعیت هم بغض کرد.
تجلیلی خارج از مشاهیر
انجمن خوشنویسان ایران این کنگره را فرصت مناسبی دانست تا نشان درجه یک هنری را که معادل دکترای هنر است به استاد محمد صابر صابر تقدیم کند.
این نشان درجه استاد تمامی خوشنویسی بود و از آنجا که استاد صابر در بیمارستان بستری بود، همسرش برای دریافت این نشان دعوت شد.
آهنگ لرزان لرزان شهرام ناظری، سالن را به لرزه آورد.
رو در رویی ۲ استاد
بخش دوم تجلیل فرا رسید و نوبت رو در رویی دو شوالیه آواز رسید.
مظهر خالقی از شهرام ناظری تقدیر می کرد و با دست خود نشان افتخار را بر سینه او می زد.
شهرام ناظری از این روز به عنوان روزی تاریخی در زندگی خود نام برد و گفت: جمع آمدن جمعی از بزرگترین هنرمندان و بزرگمردان کرد در یک صحنه، برای هنر، فرهنگ و تاریخ خود جای افتخار دارد و امیدواریم به شیوه ای علمی ادامه داشته باشد.
بعد از ۲ استاد نوبت ۲ همکلاسی رسید
نشان نصرت الله معین وزیری ر مظهر خالقی تقدیرم کرد و استاد خالقی گفت: منم و آقای معین وزیری باهم همکلاسی بوده ایم و حالا بعد از ۴۰ سال همدیگر را دیده ایم.
او گفت: آقای معین وزیری از شکارچیان بزرگ آن زمان سنندج بود و یک بار اسب مرا بر زمین زد که او کمکم نکرد.
نصرت الله معین وزیری هم گفت: من نه شاعرم و نه هنری دارد البته یک آموزشگاه نقاشی دارم اما نماینده شما کردستانی ها در عملیات فتح المبین بودم و طراحی جنگ را بر عهده داشتم و در زمانی که دورتا دورم آتش و گلوله بود، به همراه اقبال محمد زاده ۲ کرد اهل سنتی بودیم که در دانشگاه جنگ حضور داشتیم ولی این مساله کمتر پخش و نشر شده است.
اولین بانویی که در این کنگره از او تجلیل شد، کردستان موکریانی از اقلیم کردستان عراق بود که به روی صحنه رفت و در اقدامی غیرمتعارف با مظهر خالقی مصاحفه کرد و کار به همین جا ختم نشد، موکریانی بر دست خالقی بوسه زد و او هم در جبران این حرکت، این بانوی کرد را در آغوش گرفت.
سالن از این حرکت که سابقه ای در استان نداشت، منفجر شد.
محمدعلی قره داغی و ملاحیدر مصطفوی ۲ روحانی در زمره مشاهیر بودند که تشویق آنان با صلوات همراه بود.
پیوند یک رگ و راهی برای جراحی فوق تخصص قلب
بخش دیگری از مستند آغاز شد و ابتدا کردستان موکریانی بدون حجاب و روسری از خودش و زندگیش گفت که ۶ خواهر بودند و ۲ برادر و پدری سالار که تبعیضی بین دخترها و پسرهایش قائل نمی شد.
او درباره ترسش گفت: از چی بترسم؟ من از هیچی نمی ترسم.
بعد از او نوبت به دکتر معصومعلی معصومی رسید، فوق تخصص جراح قلب که وقتی شنید یک ایرانی برای پیوند یک رگ باید به سوییس اعزام شود، قدم در راهی بزرگ گذاشت و سال ۱۳۷۳ اولین عمل جراحی قلب باز را در زادگاهش کرمانشاه بر روی یک بیمار انجام داد، عملی که کاملاً موفقیت آمیز بود.
او در فیلم می گفت: انسان های خوش قلب منبع الهام هستند و در خاطراتش از خوابنمایی خود گفت که باعث شد ساعت ۳ بامداد از خواب بیدار شود و جویای احوال مریضی شود که همان روز عمل کرده بود.
آن مریض همان شب و در همان ساعت دچار ایست قلبی شده بوده و با دستور تلفنی پزشک معالج به او سرکشی می شود و دکتر معصومی می گفت که نجات پیدا کرد و هنوز هم زنده است.
از ترس از غرور گفت و دعایی که مریض ها در حقش می کنند که الهی هرچه از خدا می خواهی به عنایت کند و او هیچ خواسته شخصی تا به حال نداشت و دنبال جامعه ای آرمانی بود که صفا، صمیمیت و خدمت لذتبخش در آن حرف اول را بزند.
پایان
کنگره از ساعت ۱۸ آغاز شد و ساعت ۲۴ به پایان رسید.
اولین پرونده مشاهیر کُرد در کردستان بسته شد ولی برای اشتهار و افتخار پایانی نمی توان قائل شد.
۹۹۳۷/۹۱۰۲